قبل از هر چیز برویم به هشتم آذر ۱۳۷۶ وبازی ایران – استرالیا. شما چند سال قبل در گفتوگو با خبرورزشی خواهان آن شده بودید که در تقویم هشتم آذر را به عنوان روز ملی فوتبال ثبت کنند.
یک روز به یاد ماندنی بود. روزی که در فوتبال ایران انقلاب به وجود آورد و خاطرهای خوش برای همیشه در ذهن فوتبالدوستان و مردم به یادگار مانده است. شاهد یک شادی خودجوش و بیواسطه بودیم که با معجزه فوتبال محقق شد. بله! من سالها قبل در گفتگو با خبر ورزشی به این نکته اشاره کردم و هنوز هم معتقدم با توجه به اهمیت آن بازی، جای دوری نمیرود که هشتم آذر را به عنوان روز ملی فوتبال ثبت کرد.
البته حالا چند سالی است که هروقت به هشتم آذر میرسیم،یک حس حسرت سراغمان میآید و معتقدیم فوتبال نتوانست از آن موفقیت بزرگ به شکل مطلوبی استفاده کند. حداقل اینکه میشد از آن خیلی بهتر استفاده کرد.
بله متاسفانه همینطور است. ما در برخی مسائل ضعیف عمل میکنیم برای مثال همین تیم نوجوانان. باید از همین حالا طوری برنامهریزی کنیم که این تیم دو سال دیگر در جام جهانی جوانان حاضر شود یا اینکه در دوره بعدی جام جهانی نوجوانان که با مجموعه دیگری ظاهر میشویم ،حداقل بتوانیم یک مرحله از این مرحله که امسال صعود کردیم بالاتر برویم.
از حاشیههای هشتم آذر دور نشویم. تری ونبلز سرمربی انگلیسی استرالیا چند روز قبل فوت کرد اما هنوز هم برخی از روزنامهنگاران این کشور معتقدند ترسی که او بابت شرایط کشور ایران قبل از بازی رفت در دل شاگردانش انداخت، یکی از عوامل مهم حذف شدن استرالیا بود.
استرالیاییها فکر میکردند کار تمام است در تهران مساوی کرده بودند و آنجا هم با دو گل پیش افتادند کلی مراسم و تدارک در ورزشگاه دیده بودند تا جشن صعود برپا کنند اما خوشبختانه شرایط به نفع تیم ملی ایران رقم خورد.
با توجه به اینکه در آن زمان امکانات و تکنولوژی مانند الان نبود شما از کجا فهمیدید که چنین کار بزرگی انجام دادهاید و کل ایران مشغول شادمانی شدهاند؟
من با آقای خداداد عزیزی هم اتاق بودم. خداداد در آن مقطع لژیونر بود و تلفن بین المللی داشت. پس از پایان بازی به خانوادهاش زنگ زد و فهمید که همه جا شلوغ شده و مردم در حال شادمانی هستند.
به لحاظ شخصی برای خودت چطور؟ به هر حال در آن بازی دو گل صد در صد استرالیا را دفع کردی. به خود شما چه کسی اولین تبریک را داخل رختکن گفت؟
باور کن نمیدانم. آنقدر رختکن شلوغ بود که یادم نمیآید چه کسی اولین تبریک را گفت. حالا یک نکته را هم بگویم. فشار بازی روی من و ضربات سری که زده بودم آنقدر زیاد بود که بعد از مسابقه برای دقایقی در داخل رختکن از حال رفتم!
دکتر ذوالفقارنسب در گفتوگو با خبرورزشی اعلام کرده که والدیر ویرا سرمربی وقت تیم ملی ابتدا تمایلی به استفاده از شما در ترکیب فیکس ایران نداشت اما او در این زمینه این مربی را متقاعد کرد و خود ویرا هم پس از بازی رفت با استرالیا نظرش عوض شد.
دکتر ذوالفقارنسب واقعاً در حق من لطف داشت. در در دورهای که ایشان سرمربی استقلال بود، فیکس شدم و اولین بازی خودم مقابل پرسپولیس را هم در همان دوره انجام دادم. ایشان بازیهای من را در لیگ میدید و حتما در جریان میزان آمادگی ام قرار داشت که چنین تصمیمی گرفت.
البته ظاهراً آن زمان فیکس بازی کردن شما در تیم ملی طلسم شده بود.
ببین، طلسم نشده بود. در لیگ به شهادت رسانهها و کارشناسان واقعا جزو بازیکنان خیلی خوب استقلال بودم. حتی بارها جلوی تیمهایی که خود آقای ذوالفقار نسب هدایتشان را بر عهده داشت نیز بازی کرده بودم ولی قبل از تغییر و تحول روی نیمکت تیم ملی حتی در دیدارهای دوستانه هم به بازی گرفته نمیشدم. من حتی در دربی هم گل زدم و دروازه پرسپولیس را باز کردم امابازهم ترکیب تیم ملی قرار نمیگرفتم.
همان دربی معروف زمستان سال ۷۴؟ همان گلی که آفساید اعلام شد اما هنوز هم بر سر درست بودن آن بحث مطرح است؟
بله بله. آن گل صد درست بود. گل من کاملاً درست بود اما تیم داوری در سال ۷۴ آن را مردود اعلام کرد.
پس از داستان هشتم آذر و سفر شما به فرانسه برای مراسم قرعه کشی و بازی تیم منتخب ستارگان، رابطه چند بازیکن پرسپولیسی تیم ملی با مهدی پاشازاده بد شد.
این رابطه شاید بتوان گفت قبل از هشتم آذر هم بد بود! البته من همانطور که گفتم تلاش کردم و زحماتم توسط مربیان تیم ملی به ویژه آقای دکتر ذوالفقار نسب دیده شد، فیکس شدم، در تیم ملی به شهادت کارشناسان مقابل استرالیا خیلی خوب بازی کردم و حقم را گرفتم. همه ماجرا این بود و اگر کسی حرف دیگری در این رابطه میزند، به من ارتباطی ندارد. برایم مهم نیست. مهدی پاشازاده تلاش کرد و به حقش رسید اما اگر کسی از این مسئله ناراحت است توصیه میکنم یک لیوان آب بنوشد!
اتفاق دیگری که بعد از هشتم آذر به وقوع پیوست، برگزاری یک جشن در صدا و سیما با حضور ملی پوشان و وعدههای رنگارنگ پاداش بود که بسیاری از آنها محقق نشد و به نوعی از تیم ملی استفاده ابزاری کردند.
بله متاسفانه از تیم ملی استفاده ابزاری شد. این نکته را بگویم که اولاً صدا و سیما نباید چنین جشنی را برگزار میکرد و مسئله بعدی هم اینکه جدا از وعدههای داده شده توسط شرکتهای مورد نظر، حتی خود سازمان تربیت بدنی هم پاداشی که برای صعود به ما قول داده بود را هیچ وقت نداد!
در روزهایی که آقای مایلی کهن سرمربی تیم ملی بود، یادمان میآید که مرحوم ناصر حجازی بارها مصاحبه کرد و گفت مهدی پاشازاده استحقاق حضور در ترکیب فیکس تیم ملی را دارد.
خدا ناصر خان را بیامرزد. ایشان در حفظ روحیه جنگندگی من خیلی کمک کرد و به من روحیه میداد تا قوی باشم بجنگم و حقم را بگیرم. یادش بخیر پس از بازی استرالیا پیشنهاد اروپایی داشتم اما حجازی مخالفت کرد و گفت: بمان، در جام جهانی بازی کن و با یک پیشنهاد خیلی بهتر به اروپا برو.من هم حرف او را گوش کردم و بعد از جام جهانی فرانسه داستان بایرلورکوزن فراهم شد.
برسیم به شرایط کنونی استقلال اتفاقات حاشیهای که در بازی با ذوب آهن به وقوع پیوست.
به نظر من هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و استقلالیها اصلاً نباید درگیر حاشیه شوند. بله من هم قبول دارم که فیلمبردار نباید در محدوده سرمربی حاضر شود اما این حواشی همیشه در فوتبال وجود دارد. استقلال باید آنقدر حرفهای باشد که در دام چنین اتفاقاتی گرفتار نشود. هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و استقلال چیزی را از دست نداده است. یک بازی خارج از خانه بود که با مساوی تمام شد فراموش نکنید بازی در اصفهان همیشه سخت است و در فولادشهر بازی کردن با توجه به سطح ارتفاع آن، سختتر.
و سوال آخر، استقلال قهرمان میشود؟
ببینید اصلاً نمیتوان گفت قرار است استقلال قهرمان بشود. همه تلاش بازیکنان مربیان و کادر مدیریتی باید بر پایه قهرمان شدن استوار شود اما نباید تمرکزشان را از دست بدهند. استقلالیها از همین حالا حواسشان جمع باشد که در پایان نیم فصل کسی به آنها جامه قهرمانی نمیدهد بلکه کاپ قهرمانی را تیمی بالای سر میبرد که در پایان هفته پایانی فصل صدرنشین باشد