بیشتر از اینکه از سرمایه گذاری وسیع کشور رقیب در حوزه فوتبال لطمه بخوریم، از مدیران فوتبالی و ناکارآمد خودمان ضربه خوردیم.
شب گذشته تیم فوتبال پرسپولیس در آخرین بازی مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا به مصاف الدحیل قطر رفت که درعین ناباوری و درحضور ۶۰ هزار نفری تماشاگران خودی در ورزشگاه آزادی تن به شکست ۲ بر ۱ در مقابل حریف قطری داد.
در پایان بازی و پس از حذف پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا، تماشاگران این تیم به شدت عصبانی شدند و شعارهای تند و تیزی را علیه یحیی گل محمدی و رضا درویش سردادند. با حذف پرسپولیس و نساجی از لیگ قهرمانان آسیا، حالا سپاهان تنها نماینده ایران در دوره بعدی رقابت ها (یک چهارم نهایی غرب آسیا) است، در نقطه مقابل با صعود الفیحا، از کشور عربستان، چهار نماینده این کشور (سه صدرنشین و یک تیم دوم) در بین ۸ برتر غرب آسیا قرار دارند. از دیشب که تکلیف ۸ تیم صعود کننده منطقه غرب آسیا معلوم شد بارها و بارها توسط خبرگزاری ها، کارشناسان و هواداران، عملکرد ناموفق نمایندگان ایرانی با نمایش درخشان نمایندگان عربستانی مقایسه شد و از سوی بسیاری، سرمایه گذاری گسترده عربستانی ها در طی یکی دو سال اخیر عامل موفقیت نمایندگان آنها و صعود صد درصدیشان برشمرده شد.
اما سوال اینجاست ما به سرمایه گذاری عربستانی ها باختیم یا به ناکارآمدی مدیران فدراسیون و سازمان لیگ؟ کدام عامل تا بدین جای کار در نتیجه گیری نمایندگان ایران تاثیر منفی بیشتری داشته است؟ طبیعتا هردو عامل تاثیرگذارند اما باکمی تعمق به این می رسیم بیشتر از اینکه از سرمایه گذاری وسیع کشور رقیب در حوزه فوتبال لطمه بخوریم، از مدیران فوتبالی و ناکارآمد خودمان ضربه خوردیم.
در ادامه این مقاله توجه شما را به چند نکته در این خصوص جلب می کنیم و بیشتر شرح می دهیم که چگونه به نقطه ای رسیدیم که الان در آن ایستادیم، یعنی صعود تنها یک نماینده ایرانی به دور بعدی رقابت ها آنهم درحالی که کشور ازبکستان در مرحله بعدی دو نماینده دارد.
یک- مدیران ناکارآمد و بی تجربه
اگر بخواهیم آدرس درست را بدهیم، مهم ترین دلیل کسب نتایج ضعیف توسط نماینده های ایران برنامه ریزی نامطلوب در برگزاری لیگ و توقف های چندباره لیگ در زمان های غیر از فیفادی است. به عنوان مثال، لیگ برتر برای مدت طولانی بخاطر حضور تیم ملی امید در مسابقات المپیک آسیایی متوقف شد که نتیجه آن صرفا حذف در مرحله یک چهارم نهایی با شکست فاجعه آمیز در مقابل هنگ کنگ بود. آن هم در مسابقاتی که هیچگونه دستاورد و ارزش خاصی برای فوتبال ما ندارد و شاید خیلی ها اصلا یادشان نیاید که آخرین بار در چه زمانی تیم ملی امید کشورمان قهرمان این مسابقات شد. اما فاجعه آمیزتر از شکست تیم ملی امید مقابل هنگ کنگ، نحوه برنامه ریزی لیگ چه در انتخاب ساعت بازی ها، چه در انتخاب روز مربوطه و یا حتی فاصله بین بازی های تیم های لیگ برتر است، که این هرج و مرج و نابسامانی گسترده در برنامه ریزی لیگ حداقل دو نتیجه نامطلوب دارد: یک، افت کیفیت فنی تیم ها، دو، افزایش تعداد مصدومان. حال فرض کنید در یک دنیای موازی لیگ برتر ایران بصورت منظم و بدون توقف های بی دلیل برگزار می شد، آن وقت چه اتفاقی برای نماینده های ایران در آُسیا رخ می داد؟ مثلا، اگر پرسپولیس بازیکنان مصدوم خود مثل یاسین سلمانی و یا مرتضی پورعلی گنجی که شاید دلیل اصلی مصدومیتشان همین برنامه ریزی عجیب و سیاست گذاری غلط فدراسیون در خصوص تیم های ملی باشد، در اختیار داشت چه اتفاقی در بازی با الدحیل رخ می داد؟
اما متاسفانه مدیران فدراسیون و علی الخصوص سازمان لیگ کفایت لازم برای سمت تحت تصدی خود را ندارند و همچنین متاسفانه به دانش آکادمیک حوزه فعالیت خود اشراف ندارند. آنها بعید است که حتی کارگروهی را داشته باشند که به مطالعه کیس های معتبر خارجی (لیگ های مطرح دنیا) و الگوبرداری از آنها بپردازند. توجه داشته باشید که عربستان قصد دارد تا بزودی برنامه چندفصل آینده لیگ خود را تدوین کند اما در فوتبال ایران حتی مشخص نیست شهرآورد تهران که ۸ روز دیگر موعد برگزاری آن است، در چه ساعتی برگزار می شود و شایعات مختلفی در خصوص تغییر ساعت آن به گوش می رسد.
حال بگذارید یک سوال بپرسیم چطور می شود تیم های انگلیسی که در تعداد جام های بیشتری نسبت به تیم های ایرانی درگیر هستند، تا پایان فردا تعداد بازی های برابری انجام خواهند داد اما در ایران تا پایان هفته یازدهم ۸ تیم ۱۱ بازی، ۴ تیم ۱۰ بازی و ۴ تیم دیگر نیز ۹ بازی کرده اند، این نحوه برنامه ریزی قطعا چیزی شبیه به فاجعه است.
سوال دیگری که اینجا بازهم باید مطرح شود این است که ما چرا برای هدایت فنی تیم هایمان از مربیان خارجی استفاده می کنیم اما چرا برای مدیریت و برنامه ریزی از نقطه نظرات افراد باتجربه و موفق خارجی استفاده نمی کنیم؟ چرا از کسانی که در برنامه ریزی ۵ لیگ برتر جهان دخیل هستند بعنوان مشاور استفاده نمی کنیم؟
چطور بودجه مربوط به ویلموتس گیت فراهم است اما بودجه استخدام مشاور خارجی جهت توسعه فوتبال کشور فراهم نیست؟ آن هم درحالی که استخدام مشاور شاید هزینه ای بسیار ناچیز در مقایسه با استخدام مربیان خارجی داشته باشد. این درحالی است مربیان خارجی که به فوتبال ما می آیند آنچنان تفاوتی با همتاهای داخلی خود ندارند اما درخصوص بحث مدیریتی، چون این مشاورین سابقه موفق در لیگ های معتبر جهان را داشته اند بطور حتم می توانند تاثیر بسزایی در بهبود روند لیگ ایفا نمایند.
استفاده از مشاورین مطرح چیزی است که توسط تیم فدراسیون های فوتبال مطرح جهان و حتی در حوزه کسب و کار توسط بهترین برندهای دنیا مورد تاکید قرار می گیرد.
البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که این سومدیریت صرفا در سطح فدارسیون وجود ندارد و در سطح باشگاه ها هم دیده می شود که نمونه های آن را در اقدامات مدیریت پرسپولیس درخصوص استقبال از رونالدو و یا جریمه ۱۰ درصدی و بی موقع بازیکنان پرسپولیس بوضوح می توان دید، اقدامات و جنجال هایی که دیشب مشخص شد نتیجه عکس دادند و بیشتر از اینکه موتور محرکی به سوی روزهای روشن پرسپولیس باشد باعث ایجاد حاشیه و ناکامی برای این تیم شدند. یادمان باشد درست است که مدیرعامل در زمین پنالتی نمی زند اما دودستی هم تیم خود را به حاشیه نمی برد.
دو-وضع قوانین عجیب و غریب و یک شبه
دومین نکته وضع قوانین عجیب و غریب و یک شبه در فوتبال کشور است. بعنوان مثال، همین قانون سقف بودجه که هیچگونه ارتباطی با روح قانون فیرپلی مالی ندارد و فقط و فقط باعث نابسامانی و هرج و مرج در لیگ، درگیری های غیرسازنده بین باشگاه ها و بیانه نویسی ها شده است.
در این روزهای فوتبال ما، تیم ها بجای اینکه تمرکز کنند از مسابقات خود امتیاز بگیرند بیشتر به دنبال این هستند تا از رقبای خود با پیدا کردن نکته ای یا تخلفی در پرونده های نقل و انتقالاتی آنها، امتیازی کسر کنند. در حال حاضر، در فوتبال ما، هیچ کس چه بازیکن، چه مربی و چه مدیر حواسش به فوتبال نیست و همه و همه بخاطر این قوانین عجیب و غریب درگیر حواشی ای شده اند که نتیجه آن چیزی جز افت کیفیت فنی لیگ و تیم های فوتبالمان نیست. شاید تکراری ترین جمله ای که مدیران و مربیان فوتبال ما تا بدین جای فصل گفته اند این باشد “منتظریم تا بقیه بازیکنانمان قراردادشان را کسر کنند تا ما بتوانیم فلان بازیکن را به لیست خود اضافه کنیم.” مسئله ای که حتی الان که در هفته دوازدهم لیگ هستیم برطرف نشده است و هنوز درگیر آن هستیم.
توجه داشته باشید که تیم پرسپولیس بواسطه همین قانون سقف بودجه نتوانست مهاجم جدیدی را به خدمت بگیرد و اگر پرسپولیس در بازی با النصر یا الدحیل مهاجم تراز اولی را در ترکیب خود می دید حتی می توانست به عنوان تیم اول به دور بعد صعود کند. یا سپاهان با کسر ۴ امتیازی که از آنها بواسطه این قانون انجام شده است مدت هاست که در حاشیه قرار دارد.
موضوع کاهش نفرات بزرگسال تیمها به ۱۹ نفر در لیگ هم از قضا نکته مهمی بود و روی تیمی مثل پرسپولیس که درگیر مصدومیتهای پرشمار بود کاملا اثر گذاشت. دیروز فقط یک بازیکن باکیفیتتر میتوانست باعث صعود پرسپولیس بشود. چطور ممکن است وقتی رقبای مستقیم شما بزرگترین سرمایهگذاری تاریخ خود را در حوزه فوتبال انجام دادهاند با این قوانین بازدارنده مقابل باشگاههایمان قرار بگیریم؟
سه- عدم درک مفهوم توسعه فوتبال
مدیران ارشد فوتبال ایران اغلب درک خاصی از این ورزش ندارند و اصلیترین مشکل و معضل این رشته ورزشی اند. آنها مرتبا از پول صحبت میکنند درحالیکه در فوتبال کیس هایی مثل قطر و چین رو داشتیم که با سرمایه گذاری کلان در زیرساخت ها و خرید بازیکن های بزرگ برای باشگاه های خود نتوانستند حتی به سطح الیت آسیا برسند و خود را به جمع تیم های برتر این قاره برسانند. بعنوان مثال دیدیم که تیم ملی قطر در جام جهانی ۲۰۲۲ درحالی که میزبان بود در یک گروه نه چندان قوی با کسب سه باخت ضعیف ترین نتیجه را در میان میزبان های تاریخ جام جهانی داشت درحالی که شاید بیشترین سرمایه گذاری را در سال های منتهی به جام جهانی داشتند. در همین راستا، الکساندر چفرین رییس یوفا در کنایه به خریدهای گران قیمت لیگ عربستان در تابستان گذشته می گوید که عربستان هم در مسیر کشور چین قدم بر می دارد و آنها بجای خرید بازیکن باید روی آکادمی های خود سرمایه گذاری کنند.
درحالی که حتی این گزاره هم می تواند ناصحیح باشد، دراقع توسعه دو بال دارد، یک بال آن سرمایه گذاری و بال دیگر آن منابع انسانی مستعد است. مثلا عربستان را درنظر بگیریم، آنها در بعد سرمایه گذاری فوق العاده عمل می کنند اما اگر به توصیه چفرین این سرمایه گذاری را روی آکادمی های خود انجام دهند، یا مثلا بیایند یک کارتون فوتبالیست ها بجای ژاپن در عربستان بسازند، آیا در جام جهانی ۲۰۳۴ که خود میزبان آن هستند موفق می شوند؟ لزوما نه، چون به نظر نمی رسد که نیروی انسانی مستعدی داشته باشند، دقت کنید ما در بالاتر گفتیم که نیروی انسانی مستعد. درست مثل کیس آمریکا که با جمعیت ۳۳۰ میلیونی و تنوع جمعیتی و نژادی خود، فوتبالش جزو بهترین تیم های دنیا نیست.
در نقطه مقابل ایران را داریم که در بعد سرمایه گذاری اصلا موفق عمل نمی کند و ما حتی در پیاده سازی کمک داور ویدئویی در ورزشگاه های خود ناتوان مانده ایم و از امکانات زیرساختی مثل استادیوم و چمن مناسب بی بهره ایم و در کلیات فوتبال ایرادات فراوان داریم اما از نظر نیروی انسانی مستعد به احتمال قوی یکی از ده کشور برتر جهان در حوزه فوتبال هستیم. دلیل این گزاره هم این است که تقریبا بدون هیچ گونه برنامه ریزی و مدیریتی سه دوره است که پشت سرهم به جام جهانی صعود می کنیم، حال اگر بعد سرمایه گذاری را به فوتبال ایران اضافه کنیم، مطمئن باشید که نتیجه درخشانی را در سطح قاره و جهان خواهیم گرفت.
مثلا فرض کنید این سرمایه گذاری درخصوص پنجره جمعیتی مربوط به متولدین دهه ۶۰ صورت می گرفت، به احتمال زیاد، در سال ۲۰۰۶ از گروه خود صعود می کردیم، سال ۲۰۱۰ به جمع ۸ تیم جهان می رفتیم و در سال ۲۰۱۴ نیز جزو ۴ تیم نهایی جام جهانی بودیم. اما متاسفانه در سال ۲۰۰۶ در گروه خود حذف شدیم، به جام جهانی ۲۰۱۰ حتی صعود نکردیم و با معجزه لحظه آخری راهی جام جهانی ۲۰۱۴ شدیم.
چهار- حضور مستقیم قهرمان جام حذفی در آسیا
اگرچه نساجی نماینده شایسته ای برای فوتبال کشورمان در اولین حضور آسیایی خود بود و همچنین اینکه تیم شهر خسته یکی از دوست داشتنی ترین تیم های حاضر در لیگ برتر ایران است، اما ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بهتر است برای سهمیه بندی حضور نمایندگان ایران در آسیا عملکرد تیم ها در لیگ برتر نسبت به جام حذفی اولویت داشته باشد. دلیل این موضوع هم این است که یک تیم تنها با ۵ برد ممکن است قهرمان جام حذفی شود و به طور مستقیم به لیگ قهرمان آسیا راه یابد درحالی که رتبه تیم ها در لیگ حاصل ۳۰ بازی است. بهتر بود که برای لیگ قهرمانان امسال سه سهمیه مستقیم به لیگ برتر و یک سهمیه غیرمستقیم به جام حذفی اختصاص می یافت.
بعنوان مثال، تراکتور که در مرحله پلی آف بخاطر بدنسازی سنگین پیش فصل مغلوب الشارجه امارات شد اگر مستقیما به لیگ قهرمانان آسیا صعود می کرد، به احتمال قوی می توان متصور بود که تراکتور یکی از تیم های راه یافته به دور بعدی رقابت ها لقب بگیرد. این مسئله بخصوص در سال بعد و فرمت جدید لیگ قهرمانان آسیا بسیار جدی تر خواهد شد و بایستی حتما مورد ارزیابی قرار بگیرد.
در فرمت جدید و برای فصل آینده در لیگ نخبگان، ایران دو سهمیه مستقیم و یک سهمیه غیر مستقیم دارد و در لیگ سطح ۲ نیز یک سهمیه مستقیم خواهیم داشت. طبق مصوبه هیئت رئیسه فدراسیون، قهرمان لیگ و قهرمان جام حذفی بعنوان سهمیه های مستقیم در لیگ نخبگان خواهند بود و تیم دوم لیگ در پلی آف جهت حضور در لیگ نخبگان شرکت خواهد کرد. در سوی دیگر، تیم سوم لیگ مستقیما به لیگ سطح دوم صعود خواهد کرد. نکته عجیب اینجاست که اگر تیم دوم لیگ در پلی آف شکست بخورد در مسابقات آسیایی حضور نخواهد داشت اما تیم سوم در فصل آینده درگیر مسابقات آسیایی و همچنین کسب درآمد بابت پیروزی در بازی ها و صعود به مراحل بعدی خواهد بود. درحالی که شاید سهمیه بندی اصولی تر این باشد که دو تیم اول لیگ به طور مستقیم به لیگ نخبگان صعود کنند و تیم سوم در پلی آف شرکت نماید و در آن سو، قهرمان جام حذفی در لیگ سطح ۲ حاضر شود، دقیقا این همان چیزی است که در گذشته هم شاهدش بودیم و تیم قهرمان جام حذفی ایران در جام در جام آسیا حاضر می شد.
این سبک سهمیه بندی که درحال حاضر در ایران دارد انجام می شود حتی می توانست برای عربستان هم گران تمام شود، آنها به قهرمان جام حذفی دو فصل گذشته خود الفیحا سهمیه مستقیم دادند درحالی که النصر به واسطه نایب قهرمانی فصل گذشته باید در پلی آف شرکت می کرد و اگر کامبک رویایی یاران رونالدو در لحظات پایانی بازی مقابل الاهلی امارات نبود، شاهد حضور رونالدو در لیگ قهرمانان آسیا نبودیم.
پنج-غیبت استقلال در آسیا
حضور مستقیم استقلال بعنوان قهرمان بدون شکست دو فصل گذشته می توانست هم به جذابیت این رقابت ها کمک کند و هم اینکه احتمال بالایی می رفت استقلال بعنوان یک تیم باسابقه و پرطرفدار شانس زیادی برای صعود به مرحله بعدی رقابت ها را داشته باشد. اما متاسفانه تغییرات متعدد مدیریتی در استقلال و برکناری ناگهانی آجرلو از مدیریت استقلال موجب شد تا استقلالی ها نتوانند مطالبات مربی سابق خود یعنی آندره استراماچونی را به موقع بپردازند و در نتیجه آن بدلیل عدم صدور مجوز حرفه ای علی رغم شایستگی نتوانستند در لیگ قهرمانان ۲۰۲۴-۲۰۲۳ حاضر شوند.
درهرصورت ناکامی نمایندگان ایرانی در آسیا بیشتر از اینکه معلول سرمایه گذاری عربستان باشد و یا ضعف نیروی انسانی ما، بیشتر معلول سومدیریت در ارکان فدراسیون و سطوح باشگاه ها می باشد. آنچه که از بازی پرسپولیس با النصر یا سپاهان با الاتحاد دیدیم مشخص است لیگ ایران علی رغم سرمایه گذاری وسیع عربستانی ها از لحاظ فنی لیگ بهتری است و اگر تیم های ایرانی در در یک شرایط نرمال، برنامه ریزی شده و اصولی پای به این رقابت های می گذاشتند، می توانستیم ۳ نماینده برای خودمان در مرحله بعد متصور بشیم.