نرگس موسیپور ـ افکتور باسابقه رادیو
اگر فقط یک بار تولید یک نمایش رادیویی را از نزدیک ببینید، آنچه بیش از همه توجهتان را به خود جلب میکند، اَعمال فردی است که قصد دارد با وسایلی که در اختیار دارد، صدای صحنهها را برای شنونده بازسازی کند. در حقیقت افکتور تلاش میکند به کمک انواع صداهایی که تولید میکند، فضای نمایش رادیویی را به واقعیت نزدیکتر کند و در این مسیر اعمالی شکل میگیرد و وسایلی به کار برده می شود که در نوع خود جذاب است.
نرگس موسیپور دختر پرانرژی، خوش اخلاق و به دور از خستگی سالهای قبل رادیو، حالا یکی از قدیمیهای صدا در حوزه افکت است و میگوید در همه نمایشهای رادیویی به همراه همکارش محمدرضا قبادیفر تمام افکتهای آثار نمایشی را با هم ساپورت میکنند.
موسیپور، افکتور باتجربه و قدیمی صداوسیما در گفتوگویی از تجربیات اولین حضورش و علاقهاش به افکت برایمان میگوید.
او ابتدا با بیان خاطراتی از اینکه اصلاً چه شد که وارد این حرفه شد و آیا از همان ابتدا علاقه بود که او را به اینجا کشاند؟ برایمان تعریف میکند: خیلی جالب است بدانید که من در ابتدا علاقهای به افکت نداشتم و بعدها بود که علاقهمند شدم. من سال ۷۹ شنونده رادیو و تلویزیون مرکز مازندران بودم و مشارکت هم میکردم. آن زمان برنامهای با عنوان «گلبانگ ساحل» بود که سه ماه تابستان از رادیو دریای چالوس پخش میشد. آن زمان یادم هست من به همراه دوستان دیگرم که همه بعدها جذب صداوسیما شدند، با تیپهای مختلفی صحبت میکردیم و چون از شنوندههای دائمی برنامه بودیم به همین خاطر برای اختتامیه برنامه در همان سال ۷۹ از ما دعوت کردند و همان جا تهیهکننده به ما گفت فیالبداهه به شکل زنده نمایش اجرا کنید و بعد هم در پایان برنامه به ما گفتند شما میتوانید به واحد نمایش رادیو مرکز مازندران بیایید و تست بدهید.
سختگیریهای پدرم مرا افکتور کرد!
موسیپور حرفهایش را چنین ادامه میدهد: ما همه یک روز آفیش شدیم و تست دادیم و آقای ابوالقاسم عبداللهی که آن موقع کارگردان و سرپرست واحد نمایش مرکز مازندران بود ما را پذیرفت و از ما حمایت کرد. ما به مدت ۹ ماه نشستیم و فقط کارهای بچهها را نگاه میکردیم. من ابتدا به عنوان بازیگر رادیو وارد صداوسیمای مرکز مازندران شدم و بعد بازیگر تلویزیون شدم و چند فیلم و سریال بازی کردم. خلاصه گذشت تا اینکه آقای عبداللهی کار را به آقای رحیمیان سپرد و بعد از آقای رحیمیان، آقای سلمان خطی که الان بازیگر مرکز هنرهای نمایشی رادیو هستند، ایشان به عنوان کارگردان به مرکز ما آمد.
او در عین حال خاطرهای از نارضایتی پدرش برای ورود به کار هنر تعریف میکند و میگوید: پدرم از همان ابتدا مخالف این بود که من وارد کار هنر شوم. وقتی رفتم و تست دادم و قبول شدم پدرم به این شرط اجازه داد که به رادیو بروم که اذان مغرب در خانه باشم. ایشان به دلیل نظامی بودنش سختگیریهای خودش را داشت؛ البته بماند بعدها یکی از مشوقین اصلیام پدرم بود و مرا حمایت کرد اما میخواهم بگویم سختگیریهای پدرم بود که باعث شد من افکتور شوم.
این افکتور باسابقه یادآور میشود: در آن زمانها به واسطه قوانین پدر، باید تا اذان مغرب به منزل میرسیدم. بچههای نمایش هم که حین نمایش تپق میزدند و آن زمان همان جا صدا روی ریل ضبط میشد و مثل الان کامپیوتری نبود، صدابردار ایرادات را ادیت میکرد. مثلاً افکت چای خوردن و راه رفتن که آن موقع نمیآمد و من میدیدم همین باعث میشود کارمان عقب بیفتد و ممکن بود اگر دیر برسم پدر دیگر اجازه کار به من ندهد؛ بنابراین همیشه پیش از اجرای نمایشها متن را میخواندم و وقتی میدیدم صدای در یا راه رفتن داریم خودم همان صداها را اجرا میکردم که وقفهای در کار نیفتد و من دیر به خانه نرسم (با خنده).
از کارم راضیام
این هنرمند رادیو همچنین به حضور ماندگارش در افکت و همکاریاش با سلمان خطی اشاره میکند و ادامه میدهد: من آنقدر این کارها را انجام میدادم که انگار دیگر کار موظفیام شده بود و اگر یک موقع صدایی هم نمیآمد همه به من میگفتند چرا نشستهای؟! اینطور شد که افکت را انتخاب کردم. آقای خطی که آن زمان به مرکز مازندران آمده بود به من میگفت تو استعدادش را داری، کارت را ادامه بده. از آنجا به بعد بود که من کار افکت را در کنار بازی به صورت رسمی انجام میدادم تا سال ۸۸ که آقای آذرنیا، مرحوم صدرالدین شجره و آقای حاجی نوروزی یک ورکشاپ سه روزه نمایش در مرکز مازندران برگزار کردند و آنجا بود که کار مرا دیدند. از من راضی بودند و همان جا از من دعوت کردند که به تهران بیایم و کارم را ادامه بدهم. اوایل فکر میکردم با من شوخی میکنند. وقتی جریان را برای پدرم تعریف کردم با همه سختگیریهایش در کمال تعجب گفت میخواستی قبول کنی! که من همانجا از پدرم رضایت گرفتم اما به دلیل اینکه دانشجوی ساری بودم ونمی توانستم هر روز به تهران رفت و آمد کنم ماهانه و هفتگی به تهران میآمدم و کارهای آقای آذرنیا را میدیدم و برمیگشتم تا اینکه سال ۸۹ درسم به پایان رسید و از سال ۹۰ به شکل مداوم در تهران ماندگار شدم و همزمان با آغاز رادیو نمایش کارم را به شکل مستقل در همان جا شروع کردم.
او در عین حال به این پرسش که آیا الان کارتان را دوست دارید؟ پاسخ میدهد: الان خیلی کارم را دوست دارم و خدا را شکر راضیام.
موسیپور سپس در بخشی دیگر در واکنش به این نگاه که کار افکت همزمان هوش بالا و بدنی قوی میخواهد در توضیح اینکه آیا هنوز به لحاظ فیزیکی خودتان کارهای افکت را انجام میدهید؟ اینگونه میگوید: الان تلفیق این دو است. شما زمانی مجبورید که طراحی کنید اما زمانی مجبورید کارتان را انجام بدهید اما من هر دو را با هم انجام میدهم. در حال حاضر افکتهایی هستند که مربوط به حس مستقیم بازیگر است و همزمان با اجرای نمایشهای رادیویی توسط بازیگر انجام میشود. در عین حال چیزهایی هم هست که غیرمنتظره هستند و نمیشود از قبل ضبط کرد؛ ضمن اینکه هر بازیگری هم راه رفتن و سیستم خاص خودش را دارد.
افکت طی این سالها چه پیشرفت هایی داشته؟
این افکتور و بازیگر رادیو در بخشی از گفتههایش درباره پیشرفتهای حوزه افکت و اینکه آیا الان افکتها به شکل دیجیتالی شدهاند؟ اظهار می کند: گاه تهیهکننده میگوید خودم صدا میگذارم، یک زمانی هم اصلاً تهیهکننده صدا را ندارد و یا فرصتی نیست و سریع باید نمایش را ادیت کند و تحویل بدهد و میگوید خودت تولید کن. ناگفته نماند که در حال حاضر من و آقای قبادیفر تنها دو نفریم که تمام افکتهای رادیو را انجام میدهیم. گاهی اوقات دوست داریم بچههای دیگر وارد این حرفه شوند و یاد بگیرند چون به هر حال دشواریهای خاص خودش را دارد و ما مدام درگیر هستیم اما سازمان صداوسیما به هر دلیلی فعلا نیرو وارد نمیکند؛ ضمن اینکه پیشرفت در این حوزه بستگی به خلاقیت خود افکتورها هم دارد.
دفاع مقدس از همه ژانرها سختتر است
موسیپور سپس در پاسخ به اینکه از میان تمام ژانرهایی که کار کردید کدام ژانر از همه سختتر بوده است؟ بیان میکند: قطعا ژانر دفاع مقدس از همه سختتر است؛ چون اکثراً کاراکترها آقا هستند و صدای پای من باید بسیار محکم و با صلابت باشد و اکثراً هم در جبهه باید روی خاک راه بروید یا مثلاً افتادن از روی کامیون که خیلی سخت است و مدام نیاز به تحرک دارد. ما در افکت کارهایی داریم که حتی فرصت نفس کشیدن هم نداریم و گاهی اوقات لازم است برای یک کار دو افکتور داشته باشیم اما با همان یک افکتور پیش میرویم.
موسی پور در بخشی دیگر از گفته هایش درباره تعامل دوسویه میان بازیگر و افکتور برای همگونی بهتر کار نیز تاکید میکند: به نظرم هر دو باید مچ هم باشند. شنونده نباید متوجه شخص دومی در کار شود و این نیازمند تعامل میان دو طرف است. حواس بازیگر باید به افکتور باشد و در عین حال حواس افکتور هم به بازیگر.
رادیو تئاتر دیگر رادیو تئاتر نیست
این هنرمند رادیو در بخش دیگر گفتوگو با ایسنا به کاستی های بخش رادیو تئاتر اشاره می کند.
موسی پور تصریح می کند: رادیو تئاترهایی که در حال حاضر اجرا میکنیم متاسفانه تعریف بدی از رادیو میدهد و شرایط بهگونهای شده است که اگر گریم و لباس نباشد گویا آن رادیوتئاتر دیگر رادیوتئاتر نیست. گویی میکروفون یک وسیله اضافی در صحنه است؛ در صورتی که نباید اینطور باشد. انقدر به سمت گریم و تئاتر رفتهایم که میکروفون فراموش شده است و انگار مزاحم صورت بازیگر است و قطعا با این کار صد درصد تخیل مخاطبان را از بین برده ایم.
وی همچنین درباره اینکه اکنون بیشتر فعالیتش در کدام بخش است؟ اعلام میکند: بیشتر فعالیتم در رادیو نمایش و مرکز هنرهای نمایشی است. برای رادیو تئاتر هم کار میکنم.
تا وقتی دخترم به دنیا بیاید در صحنه افکت میدادم
در پایان وقتی از او میخواهیم خاطرهای جذاب که طی این سالها از افکت به یاد دارد یا از اشتباهاتی که حین کار برایش پیش آمده برایمان بگوید بیان میکند: سوتی و اشتباه که همیشه هست (با خنده). من از خودم تعریف نمیکنم ولی چون معمولاً آدم صادقی هستم حتی اگر اشتباهی هم حین کار داشته باشم به همه اعلام میکنم و همه را آگاه میکنم. راستش خاطره خاصی یادم نیست. تنها خاطرهای که به خوبی در یاد دارم این است که تا ماه هشتم بارداریام سر صحنه افکت حاضر بودم و کار میکردم. خودم را به در و دیوار میزدم و دخترم در شکمم تکان میخورد و با او سخن میگفتم که «مامان جان نگران نباش افکت است»(با خنده). همه میگفتند نرگس مراقب خودت باش و من میگفتم دخترم میداند من چه کار میکنم، برایش توضیح دادهام. بعدها هم که دخترم «لبخند» به دنیا آمد وقتی او را به رادیو میبردم همیشه خودجوش میکروفون را برمیداشت و صدای پا و تلفن درمیآورد و میگفت میخواهم افکت بدهم.
نرگس موسیپور همچنین از همراهی پدرش و همسرش که همواره او را حمایت کردند و در کنارش بودند تشکر کرد.