فیلم «سرهنگ ثریا» لیلی عاج از زاویهای متفاوت به جنایات سازمان مجاهدین خلق (منافقان) در پادگان اشرف میپردازد. این فیلم داستان مادری است که فرزندش را گروه منافقان به پادگان اشرف برده و او حدود چهارسال تلاش میکند تا فرزندش از دست این گروه تروریستی آزاد کند.
این روزها فیلم سرهنگ ثریا در اکران است و شما بهعنوان شخصی که بخشی از زندگیاش روی پرده سینما رفته به نظرتان چقدر این فیلم توانسته روایتگر رنج مادرانی باشد که فرزندانشان درگیر سازمان مجاهدین شدند؟
با وجود ارزشمند بودن سرهنگ ثریا، به نظرم یک در هزار یا قطرهای از دریا. حدود ۲۲ سال است که بچه من ربوده شده و ندیدمش و تحصن خانوادهها روبهروی پادگان اشرف چهارسال طول کشید و امکان این وجود ندارد که بتوانیم این چهار سال را در ۶۰ دقیقه، ۹۰ دقیقه یا حتی ۲۰۰ ساعت خلاصه کرد. به نظرم این فیلم به نقطههای حساس و خوبی اشاره کرده که یک خانواده و یک مادر چقدر میتواند برای بازگرداندن پسرش تلاش کند. تنها سلاح ما صدای ما در آنجا همراه با بلندگو بود تا بچهها صدای ما را بشنوند اما فرقه مجاهدین جلوتر از ما بلندگو نصب کرد تا صدای ما به بچهها نرسد، ولی خوشبختانه تا حدودی صدای ما را شنیدند. در بخشهایی از فیلم میبینیم که مادر در بیابان برهوت اشرف میدود. من این صحنه را خیلی احساس کردم، چون فیلمی که ساخته شده از روی فیلمی است که ما از پادگان اشرف ضبط و فیلمبرداری کرده بودیم. حدود ۱۲ سال است که از پادگان اشرف برگشتیم و اسفندماه ۹۲ به سازمان ملل رفتیم که نتوانستم نتیجه بگیریم و از آن سال فعالیت ما که در انجمن نجات و پایگاه فراغ بود، به نوعی راکد مانده است و این خانم عاج بود که توانست دوباره این ماجرا را در مرکز توجه قرار دهد.
بازی ژاله صامتی در نقش سرهنگ ثریا چقدر توانسته حس وحال شما و خانوادههایی که فرزندانشان در پادگان اشرف بودند را ترسیم کند؟
بازیگری خانم ژاله صامتی بسیار عالی و مادرانه بود. من چند بار با خانم صامتی صحبت کردم و هر موقع در این رابطه صحبت میکردیم، بهدلیل اینکه ایشان هم مادر بود، گریه میکرد و اینگونه شد که تمام عشق و علاقه من در وجود این بانو رخنه کرد. در صحنهای میبینیم به خانم صامتی حین بردن بلندگوها و هنگام سوار شدن روی ماشین، زنگ میزنند و از روی ماشین به زمین میافتد. به خانم صامتی در مورد آن صحنه واقعی که برای من اتفاق افتاد، گفتم میشود که پتو بیندازیم و روی پتو خاک بریزیم تا هنگام فیلمبرداری آسیبی نبیند اما خانم صامتی قبول نکرد و گفت من هم باید در موقعیت شما قرار بگیرم برای همین میگویم او بهترین روایتگر درد خانوادههایی همچون من است، چون عشق وعلاقه رادروجود خانم صامتی میتوانیم ببینیم. من مادرم و گرفتار این تله هستم و چارهای جز تلاش کردن ندارم اما وارد این میدان شدن، نیاز به دل و جرأت خاصی دارد و خانم صامتی هم یک بازیگر است که میتوانست مشقتهای این نقش را بهدلیل بعضی مشکلات و رویارویی با یک فرقه تروریستی قبول نکند. از بازی خانم صامتی خیلی راضیم و از خودم اینقدر راضی نیستم که از ایشان راضیم!
چقدر ساخت فیلمهایی مثل سرهنگ ثریا میتواند به جوانان کمک کند تا جذب این گروهکها نشوند؟
بعد از اکران عمومی فیلم به بعضی دانشگاهها و مدارس دعوت شدم و زمانی که با دانشجوها و جوانان امروز صحبت میکردم، متوجه شدم که از شگردهای فرقه ملعون رجوی اطلاعی ندارند. در حال حاضر این فرقه در فضای مجازی به شکلهای مختلف کار و فعالیت میکند و بچههای ما را فریب میدهد. سرهنگ ثریا بزرگترین هشداری است که بعد از ۴۰سال سابقه کاری این ملعونها را نشان میدهد.
فکر میکنید رسانهها و سینما چه کارهای دیگری لازم است انجام دهند که بتوانند زبان گویای این خانوادههای رنجدیده باشند؟
ما خانوادهها، بچههای خود را در اثر فقدان اطلاعات کافی باختیم. من با هیچ فرقهای آشنا نبودم و اگر مثل حالا بود که رسانهها گسترش یافتند و پرسوجو میکنند که آیا اتفاقات فیلم واقعیت دارد یا خیر و پسرم هم ۲۰ ساله بود، او را نمیباختم. با اطلاعی که داشتم و میدیدم روباههایی اطرافش پرسه میزنند، به پسرم میفهماندم مسیری که میرود، اشتباه است و حداقل او را متوجه خطرات احتمالی مسیرش میکردم. فقدان اطلاعات در مورد این فرقهها باعث شد که ما خانوادهها ببازیم. بههرحال، عدهای از جبهههای جنگ و بعضی هم از زندانهای بعثی، برخی دیگر از خوابگاهها و بعضی هم از کاریابیها ربوده شدند اما خانوادههایی مثل من به دلیل فقدان اطلاعات کافی فریب خوردیم. درست است که ما در زندگی به شادی و عشق نیاز داریم و اینها جزو اصول زندگی ایرانیان است اما بیش از هر چیز به این نوع فیلمها در درجه اول نیاز داریم. فکر میکنم در کنار دیدن فیلمهای طنز و کمدی، باید نشای این فیلمها و کارهای فرهنگی را در گلدان بکاریم تا بچهها ببینند و آگاه شوند. با این حال، به نظر میرسد بچههای امروزی هشیارتر از نسل گذشته هستند اما فیلمهایی مانند سرهنگ ثریا لازمه زندگی موفق هستند. مادران با امید و آرزو بچهها را بار میآورند و از خیلی خوشیهای خود میگذرند، اما چیزی که امروز در رابطه با عضویت بچهام میان منافقین میبینید، حاصل دسترنج و جوانیام نبود. هر مادری اگر بچهاش به جایگاهی برسد، افتخار میکند، اما ماجرا برای بچه من عکس بود. درست است که توضیح دادن این اتفاق برایم سخت است، اما خودم را موظف میدانم برای جوانان بگویم که من در این امور باختم. رسانهها در زندگی و آگاهیبخشی ما خیلی مهم هستند و کار رسانهها مثل جراحی است که با ظرافت خاصی غدههای چرکین را میشکافد. من این قدر که در دانشگاه درباره این مسائل صحبت میکنم، به اندازه حضور در شبکههای بینالمللی خوشحال نیستم، چون میدانم همه من را میبینند و حرفهایم را میشنوند.
با توجه به اینکه اخیرا دادگاههای محاکمه سازمان مجاهدین برگزار شده، آیا شما جزو شاکیان این دادگاه بودید یا خیر؟
این دادگاه مربوط به ۱۷هزار خانواده ترور است و متأسفانه من در این دادگاه حاضر نبودم. البته ما هم که بچههایمان به عناوین مختلف ربوده شدند، شکایت کردیم و دادگاه ما جداست. من برای پسرم به نهادهای بینالمللی شکایت کردم و تا به حال حدود ۱۱هزار خانواده شکایت و امضا کردهاند ، صوت و تصویر فرستادند که بچههایشان به چه شکلی از جبهههای جنگ و کاریابیها ربوده شدند. بچه خودم از ترکیه ربوده شد و متأسفانه هنوز جوابی نگرفتهام. برای همین در ایران هم شکایتم را ارائه کردم و فعلا گفتند خانواده ترور مقدمتر هستند و امیدوارم نوبت ما هم بشود.