با یک نگاه کلی به سینمای ایران در دهه گذشته، میتوان گفت از جایی به بعد “ایران”، لوکیشن محبوبی برای ساخت فیلمهای کمدی به شمار نمیرود.
این افت محبوبیت شاید حاصل نگاه به ظاهر تنوع طلب و خلاق فیلمسازان ایرانی باشد اما نمیتوان آن را دلیل محکمی برای این میزان از تنوع لوکیشن دانست. در لیست کشورهای مختلفی که میزبان فیلمسازان مختلفی بودند، کشورهای آسیای شرقی بیشتر به چشم میخورند که این موضوع چندان هم مخاطبان را خسته و دلزده نکرده است. اما دلیل محبوبیت این لوکیشنهای پرتکرار چیست؟!
نکته قابل توجه در استفاده از لوکیشنهای مختلف فیلمهای ایرانی این است که استفاده از این لوکیشنهای کارت پستالی تکنیک جدیدی در سینمای ایران نیست. بیش از این نیز مخاطبان سینمای ایران شاهد فیلمهای ایرانی که در ایران فیلم برداری نشدند بودهاند اما هدف استفاده از این لوکیشنها در دهه گذشته دچار تغییر شده است.
در ابتدا به تصویر کشیدن کشورهای آسیای شرقی در سینمای ایران، حاصل موج عظیمی از مسائل اجتماعی و اقتصادی بود. فیلم سینمایی “مرد آفتابی” به کارگردانی همایون اسعدیان یکی از پیکشسوتان این راه به شمار میرود که در سال ۷۴، مخاطبان را به سفر ژاپن دعوت کرد. موضوعی آشنا برای جامعه آن زمان که شاید شما نیز خاطرات پرتکراری از آن شنیده باشید. داستان کوچ جوانان ایرانی به ژاپن برای کار و کسب سرمایه که آن سالها در فضای جامعه بسیار متداول به شمار میرفت.
هدف از ساخت فیلم مرد آفتابی نیز نقد این شرایط وخیم اقتصادی در ایران بود که داستان دو جوان ایرانی که برای کار به ژاپن میروند را روایت میکرد. این نگاه نقادانه اما در فیلم “درخونگاه” ساخته سیاوش اسدی نیز به شکل جدیتر و به دور از فضای کمدی بیان شد اما در سال ۹۷ که حدود ۲۰ سال از جریان اصلی این واقعه گذشته بود، چندان مورد توجه قرار نگرفت.
امروز اما نگاه فیلمسازان از یک رویکرد نقادانه تبدیل به نگاهی حسرت برانگیز شده است. نگاهی به کشورهای آسیای شرقی که از نظر فرهنگ و توسعه پیشرفت چندانی در مقایسه با کشورهایی مثل ژاپن نداشتهاند اما به سبب فضای آزادتر برای تفریح، میتوانند لوکیشن مناسبی برای آثار کمدی باشند.
تصویری رنگارنگ از خوشی و زندگی بی دردسر که برای مسافران ایرانی فیلم غیر قابل تصور است! البته باید گفت سفر به این کشورها تنها مقاصد هنری و فرهنگی ندارد. سفر به این کشورها به دلیل هزینه پایینتر به نسبت کشورهای اروپایی، یک انتخاب دو سر برد برای فیلسازان به شمار میرود که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.
تایلند یکی از این کشورهاست که به واسطه فیلمهای کمدی زیادی که در چند سال اخیر دیدهایم، برای ما آشناست. کشوری با توسعه و پیشرفت متوسط، با فاصلهی جغرافیایی نه چندان طولانی، اما شاد و رنگارنگ که تبدیل به مدینهی فاضلهی مردم غمگین ایران شده. در ادامه به برخی از فلیمهای کمدی که در چند سال گذشته سفری به تایلند را به تصویر کشیدهاند میپردازیم که برای بسیاری از ما آشنا هستند:
ما شما را دوست داریم خانم یایا
یکی از فیلمهایی که به دلیل بازیگران و لوکیشن محبوبش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت، فیلم خانم یایا به کارگردانی و نویسندگی عبدالرضا کاهانی است. این فیلم بر خلاف پوستر و ظاهر کمدیاش چندان خندهدار نیست و حاوی پیامهای به ظاهر سیاسی است اما با این وجود این پیامها در رنگ و لعاب کشوری مثل تایلند رنگ باختهاند. همین موضوع باعث میشود مخاطبان این فیلم نه بتوانند بخنند و نه مفهوم فیلم را درک کنند. این فیلم تنها حاوی صحنهها و فضای زیبا از پاتایاست که پوستر آن در لوکیشن مخاطب را گول میزند.
چهار انگشت
ترکیب جواد عزتی به عنوان یک بازیگر محبوب و تایلند به عنوان یک لوکیشن پرتکرار و فریبنده، باعث میشود ما شاهد فیلمی با مخاطبان بسیار زیاد باشیم. فیلم سینمایی چهارانگشت به کارگردانی حامد محمدی، یکی یکی دیگر از موارد حضور ایرانیان در کشور تایلند است که حاصل آن یک فیلم کمدی پر فروش به شمار میرود . تقابل کاراکترهای مذهبی و سنتی با فضای تایلند، نوعی پارادوکس آشکار را برای مخاطبان به نمایش میگذارد که برخی به آن میخندند و برخی از آن منزجر و ناامید میشوند.
سگ بند
سفر برادران عزادار به تایلند در فیلم سگ بند، یکی دیگر از تقابلهای ایران و این کشور را به نمایش میگذارد. این فیلم برای ایجاد کردن فضای کمدی دست به دامن کشور تایلند شده است و سعی میکند از این لوکیشن به بهترین شکل استفاده کند. در یک نگاه کلی میتوان گفت در فیلم سگ بند، تمام شوخیها و خندهها در تایلند و غم و عزاها در ایران به نمایش در آمده است! با این حال سگ بند توانست با همین تکنیک موفقیت بزرگی برای خود در گیشه ثبت کند.