ابراهیم نورآور محمد که امسال با فیلم «ملکه آلیشون» در گونه فیلمهای کودکونوجوان در جشنواره فیلم فجر چهلودوم حضور دارد تا بهحال تجربه ساخت فیلم نداشته امازمینه کارش را ازنقاشی وکاریکاتوروام گرفته است.اوتمام مراحل ساخت فیلمش اعم از فیلمنامهنویسی، فیلمبرداری، طراحی صحنه، نورپردازی، ساخت موسیقی و… را بهجز بازیگری به تنهایی انجام داده و به همین دلیل ساخت فیلمش حدود ۹ سال زمان برده است.
اگر بخواهید فیلم خودتان را طوری به مخاطب معرفی کنید که برایش کنجکاویبرانگیز باشد، چه تعریفی از آن دارید؟
به نظرم تعریف مربوط به چگونگی الهام گرفتن برای ساخت ملکه آلیشون است. بهطور شخصی خیلی طبیعت را دوست دارم و زندگی ما وابسته به طبیعت، گل، گیاه و درخت است. در حقیقت داستان درخت ۳۰۰۰ساله آلیشون موجب شد که من این فیلم را بسازم. این درخت در کشور تایوان است و بعد از ۳۰۰۰سال عمر بهدلیل سهلانگاری و اینکه طاقت باد شدید را نداشت، شکست و افتاد و مردم این کشور برای این درخت مراسم تشییع گرفتند. همین موجب شد که درخت آلیشون تبدیل به سمبل فیلمم و ملکه آلیشون بهعنوان شخصیت اصلی برای ایدهپردازی شود. کل تعریفم از این فیلم آن است که بیاییم طبیعت را دوست داشته باشیم؛ طبیعت دوست ماست، نه دشمن ما. یکی از معضلهای بزرگ ما روی کره زمین بهدلیل توسعه تکنولوژی و افزایش جمعیت، فقدان نگهداری از طبیعت و از بین رفتن آن است. شاید بتوانیم قدمی جزئی و ناچیز برای اینکه طبیعت را به شکل خیلی مثبت و عالی معرفی کنیم برداریم تا آدمها کمتر طبیعت را نابود کنند و بگوییم این طبیعت پر از منفعت است.
دلایل اصرار شما برای تخیلیشدن فیلم در شرایطی که در فضایی واقعی و خالی از تخیل زندگی میکنیم، چیست؟
ملکه آلیشون کاری مربوط به حوزه کودکان است؛ کدام کودک ذهنی عادی دارد؟… مگر بچهها با ذهنیت تخیلی خودشان همه چیز را به هم نمیبافند و قصهسازی نمیکنند؟… معمولا کودکان صحبتهایی میکنند که از حالت عادی خارج است و اگر بچهها این ذهنیت تخیلی را نداشتند، هرگز به زبان نمیآوردند. ما برای اینکه علائق یک کودک را به تصویر بکشیم و کاری کنیم که محتوای ارائه شده را دوست داشته باشد، سعی میکنیم یک چیز عادی را به تخیلی و ماورایی تبدیل کنیم تا با ذهن آنها هماهنگ شود؛ چون نیاز داریم که حواس بچهها را متمرکز کنیم. معمولا چیزهای غیرعادی حواس کودک را بیشتر از عادی جلب میکند، چون تخیل موجود در فیلم با ذهن خودش هماهنگتر است. به آرامی وقتی سن کودک بالاتر میرود، منطقیتر میشود و ممکن است فیلمهای این سبکی را کمتر بپسندد. علاوه بر این، تخیلی بودن نیاز به رنگارنگی در ارائه فضا، لوکیشن و لباس بازیگران دارد و رنگشناسی در این زمینه خیلی اهمیت دارد. رشته اصلی من نقاشی و کاریکاتور است و از ۱۱ سالگی معلم نقاشی شدم و شاید زمینه فیلمسازی از آنجا در وجودم شکل گرفت. من برای مردم زیاد نقاشی میکشیدم و رنگهایی که مردم انتخاب میکردند و چیزهایی که میخواستند، به ما یاد میداد که دنیای رنگ تا چه اندازه تأثیرگذار است. اگر همین دنیای رنگی را یک لحظه سیاه و سفید تصور کنیم، قطعا به جنون نزدیک میشویم. به هرحال نوع ترکیب رنگی که در فیلم تصحیح و از آن استفاده کردم بهگونهای است که بچهها خیلی آن را انتخاب میکنند تا جذب فیلم شوند. این حالت مثل این است که وسط یک انبار سیب سبز، سیب قرمز بگذارید و بهطور قطع یکدفعه رنگ سیب قرمز چشم شما را جذب میکند.
چه چالشها و سختیهایی برای ساخت این فیلم داشتید؟
روند ساخت این فیلم بهدلیل نوع کارم یعنی فانتزی و تخیلی بودن موجب شد تمام کسانی که قصد کمک داشتند، پا پس بکشند و من تنها بمانم؛ یعنی کسانی که قصد ساخت فیلم داشتند، معتقد بودند روند ساخت فیلمهای فضای فانتزی خیلی سخت و زمانبر است. در واقع، تنها ۲۵ درصد صحنهها واقعی و بقیه ساختگی بود. من یک نفری تمام کارهایی که معمولا در پروژههای سینمایی یک گروه انجام میدهند را برعهده داشتم؛ یعنی فیلمنامهنویسی، فیلمبرداری، گریم، طراحی صحنه، نورپردازی، ساخت موسیقی و تقریبا تمام کارها را به جز بازیگری انجام دادم. بهعنوان مثال، من همزمان با فیلمبرداری، راهنمای بازیگران برای ایفای بهتر نقششان بودم و بهرغم اینکه غیرممکن بهنظر میرسد، به یکباره چند کار را همزمان با هم انجام میدادم. به همین دلیل این کار ۹ سال طول کشید، اما ۴۰ سال پیرم کرد. من باید آنچه بهعنوان فیلمنامه نوشتهام را تصویری میکردم و تخیلی بودن، کار را سختتر میکرد. من ۱۸۵ جنگل در سولههای ۵۰۰ متری برای لوکیشنهای مختلف ساختم و به همین دلیل تا این اندازه زمان برد تا ساخته شود؛ یعنی چهار سال فقط آهنگسازی و ساخت افکتها و تمام کارهایی که باید روی فیلم انجام میشد، زمان برد و هیچکس نبود کمکم کند.
انجام تمام کارهای یک فیلم به تنهایی، خودش یک رکورد هم محسوب میشود.
شاید(میخندد).درست است که ساخت این فیلم زمان برد و هرکسی هم نمیآید چنین روند طولانی را برای ساخت فیلم پشت سر بگذارد، اما بیشترین منظورم برای ساخت فیلم به تنهایی این بود که اگر اراده کنیم و بخواهیم کاری انجام بدهیم یا فیلمی بسازیم، میتوانیم.
لوکیشنهای فیلم شما کجا بود؟
تمام لوکیشنهای فیلم را در تنکابن ساختیم و بیشتر از جنگلهای منطقه دو وسه هزار استفاده کردیم که در دست آدمها نباشد، چون به مناطقی احتیاج داشتیم که انسانها در آن مثلا تیر برق نساخته باشند. بنابراین، برای اینکه لوکیشن بکر باشد و معلوم نباشد مربوط به چه سال و زمانی است، مجبور بودیم جایی را انتخاب کنیم که مشخص نباشد. بالاخره آنجا هم خطرات خود را داشت چون حیوانات درنده و خطرناک معمولا در جاهایی دور از حضور انسانها زندگی میکنند.
با توجه به مدت زمان طولانی ساخت فیلم و حضور بازیگران کودک و نوجوان، چطور با آنها همکاری کردید که راکورد نقششان حفظ شود و مخاطب هم متوجه بزرگ شدن آنها نشود؟
بازیگران این فیلم امیررضا اسماعیلی نقش اصلی «آدو» را به عهده داشته است. او از اول فیلم از هفت تا ۱۴ سالگی همراه ما بود، اما در تصویر به شیوهای چهرهاش نمایش داده میشود که شما از ابتدا تا انتهای فیلم متوجه بزرگ شدنش نمیشوید. همچنین نسترن سیفی و سعید فاضل ساعتچی نقشهای دیگر فیلم را به عهده داشتند.
فکرنمیکنید یکی ازدلایل قرارگرفتن این فیلم در«بخش نگاه نو»جشنواره به دلیل تحمل مشقتهای طولانی ساخت«ملکه آلیشون» است؟
وقتی کارم ۹ سال طول کشید، در واقع بخشی از زندگیم شده بود و باور نمیکردم که روزی تمام شود، اما واقعا خوشحالم این تلاشها به ثمر رسیده است.
سینمای کودک و نوجوان امروز با چه چالشهایی روبهروست؟
این روزها کار کردن در سینمای کودک با توجه به افزایش هزینههای ساخت فیلم، سخت است و کمتوجهی نسبت به این ژانر زیاد است. علاوه بر این، بعضی از فیلمسازان هیچ آشنایی با فیلم کودک ندارند، میخواهند در این زمینه کار کنند، اما تا زمانی که ذهنیت کودکان را نشناسیم، انتخاب رشتههای کاری در این زمینه اشتباه محض است. معمولا برای تصویری کردن این ژانر در رسانه به آن کمتوجهی میشود. ما نیاز به بودجه و کمکهای معنوی داریم واین حمایت نکردن موجب میشودبسیاری ترجیح دهند که در این ژانر کار نکنند.
اگر جایزه بگیرید فیلمسازی برای شما راحت میشود یا خیر یا اینکه بهطورکلی نفس فیلمسازی برای شما اهمیت دارد؟
چه سخت شود چه آسان، ما که عاشق این کاریم و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکنیم و بدون توقف جلو میرویم. اگر دیدگاه درستی نسبت به کاری که انجام میدهیم داشته باشیم، فیلمی که ساخته شده، تأثیر خود را میگذارد؛ یعنی اگر کاری هرچند کوچک هم باشد، تأثیرگذار خواهد شد. به نظرم کاری که با عشق انجام میشود، آخر و عاقبت دارد.
سالهاست که جشنواره فیلم فجر برگزار میشود. فکر میکنید این جشنواره چه تأثیری روی مسیر سینمای ایران گذاشته و حضور فیلمسازان اول در کنار فیلمسازان حرفهای چقدر روی جریان سینما تأثیرگذار بوده است؟
خیلی زیاد. من بهعنوان فیلمسازی که اولین فیلم خودم را در جشنواره دارم، با بسیاری از اساتید آشنا میشوم و این موجب افزایش تجربیاتم در فیلمسازی خواهد شد و روی روند فیلمسازیم تأثیر زیادی میگذارد و ذهنم را بازتر میکند. علاوهبراین، حضور در این جشنواره من را آماده میکند که برای کارهای بعدایم خیلی آمادهتر باشم و این دومین اثر مثبت جشنواره محسوب میشود. درواقع، خوبیهای جشنواره بیشتر از نقاط منفیاش است و به فیلمسازان برای ادامه کارشان امید و انرژی میدهد.
۴۸ ساعت زیر آوار لوکیشنی که ساختم، بودم
نورآور محمد، در بخشی از صحبتهایش به اتفاقاتی که در فرآیند ساخت فیلم دچار آن شده اشاره کرد و گفت: گاهی اوقات اتفاقات بدی میافتد. بهعنوانمثال، این فیلم را در ارتفاع یکمتری که زیرآن خالی بود ساخته بودم و پایم به یکی از ستونهایی که ساخته بودم خورد و ستونها دررفت و کل جنگل روی سرم آوار شد و حدود ۴۸ ساعت زیر آوار دکور جنگلی که ساختم، ماندم.محبوس شدنم به گونهای بود که دو روز دنبالم گشتند تا توانستند از راه پزشکیقانونی پیدایم کنند.او در بخشی دیگر از صحبتهایش به لزوم بکر بودن لوکیشن جنگل اشاره کرد و افزود: برای اینکه مشخص نباشد در چه سال و ماهی فیلمبرداری میکنیم، نیاز به این لوکیشن بکر داشتیم. بالاخره آنجا هم خطرات خود را داشت چون حیوانات درنده وخطرناک معمولا درجاهایی دور ازحضور انسانها زندگی میکنند. زمان فیلمبرداری نباید دیروقت میشد، چون این حیوانات ازیک ساعتی به بعد تازه شروع به حرکت درجنگل میکردند. این فیلمساز یادآوری کرد: حضور پدر و مادرم در این پروژه ازجمله خاطرات خوبم محسوب میشود که متأسفانه سه سال گذشته در میانه انجام کار به فاصله یک هفته هر دوی آنها را بهدلیل کرونا از دست دادم.