شورعاشقی صدای عشق است. برترین و بهترین یادگاری که در این گنبد دوار، جاودانه مانده همانا شور عاشقی و همان عاشقان برگزیدهای هستند که گزینشده خدا بودند و در کربلا با عشقش سر و تن باختند. آنها آیینه تمامنمای انسان کامل شدند، به اینسان خدا را اگر بهراستی بخواهی بشناسی، بیگمان آناناند که جاودانه مسیر، راه ونشانه و نشانگر و روشنگرند!
بانویی که راوی شورعاشقی است، آیا شخصیتی تاریخی و از همراهان کاروان آلا… بوده که با نگاهی معاصرانه و بینشی مدرن ازرخداد تاریخی ۱۴سده پیش سخن میگوید یا«بانو سَلما» بهخاطر نوع کنشگریاش حقیقت دارد اما واقعیت تاریخی نداشته؟
پیش از پرداختن به این بحث، بیایید فضای آن زمان را برای مخاطبان ترسیم کنیم. معاویه کوششها کرد تا ورای مردمان حتی با پیگرد دوستان، محبان و یاران علی(ع) آنها را وابدارد ایشان را سب و نفرین کنند. در این میان از شخصیتهای خیلی مهم و چهرههای درخشان این بازه تاریخی حجر بن عدی است که با سر باز زدن از نفرین به ساحت علوی که اتفاقا از شگفتیهای تاریخ است که چنین بزرگمردی به دست شمر ذیالجوشن و زیاد بن ابیه(پدر عبیدا… مدیر فاجعه کربلا) شهید میشود. در خیال ما برآمد که اگر یکی از محبان و دوستداران علی(ع) که پدرش در راه حب علوی شهید شده و او علاوه بر مهر و محبت خاندان وحی از روح انتقام برافروخته است، چنین کسی در برابر ستم چگونه کنشی دارد؛ پس همچنآنکه فرمودید این چهره، حقیقت دارد اما واقعیت تاریخی ندارد. این که راوی ما واقعا در کربلا بوده باشد، نه! چنین نبوده در واقع چهرهای برگرفته از بخشهایی از بدنه تاریخ است که به فیلم و رسایی آن کمک میکند تا در پوشش یک روایت عاشقانه به آن رخدادهایی که کوفه تا شام رویداده و بر آلا… گذشته، بپردازد و آنها را بازنمایی کند. البته از جنس و کیفیت شخصیتی مانند سلما در تاریخ، چهرههایی فراوان هست.
شمار کاروان آلا… را مقتلها از آوردگاه کربلا تا کوفه نهایتا ۸۴نفر گزارش کردهاند اما شورعاشقی، کاروانی را راهی شام میکند که چنین شماری ندارد انگار برای هرچه زودتر رسیدن به بارگاه اهریمنی یزید و خوشرقصی برای دشمنان خاندان پیامبر بهگونهای برنامه ریختند تا سبک و سریع حرکت کنند، تدارکات دست و پاگیر نداشته باشند و با کمترین سرباز و محافظ به شام شوم برسند یا این «موجزنمایی» دلیل دیگری دارد؟
در آغاز فیلم، کپشنی است که به آمار و شمار اسرای آلا… میپردازد. شمار اسیران خاندان پیامبر که از کربلا به کوفه آورده میشوند، نزدیک به شهدای کربلاست اما در کوفه است که شمار زیادی از این اسیران که از کربلا همراه بانو زینب (س) بودند به دیارشان برمیگردند یا بهخاطر زخمیبودن همراه کاروان شام نمیشوند… ازاین میان، مشهورترین شخصیت مهم تاریخی «حسن مُثنی» است. فرزند امام حسن مجتبی(ع) و داماد امام حسین(ع) که کربلا تا مرز شهادت رفت و سرانجام ایشان را عبدالملک مروان با زهر ترور کرد. بانو زینب(س) در واقع خیلی تنها میشود زیرا آن کسانی که حتی حسین (ع) را تنها نگذاشتند ایشان را تنها میگذارند. فعلا خواهش دارم در این مصاحبه به عده و شمار اشاره نکنید اما این کار بزرگ تاریخی را با کنار رفتن شمار بسیاری از همراهان و اسرا، تنها تعدادی معدود به انجام رساندند و نهضت حسینی را معنا کردند و چراغ اسلام ناب محمدی را برافروخته و فروزان نگه داشتند.
از سویی کاروان «آلا…» که راهی شام میشود آنهم از مسیرهای نهچندان مرسوم از سوی دیگر قبیلههای همپیمان کربلاییان مانند بنی اسد که دیر به آوردگاه رسیدند، ممکن بود به کاروان بتازند و خاندان پیامبر(ص) را از بند برهانند پس جدا از واقعیت سبک و سریع سفرکردن و از بیراهه به شام کوچیدن آیا این شمار اندک سربازان به فرماندهی شمر برای تمهیدات امنیتی و دفاعی کاروان به چشم مخاطبان فیلم قلیل نمینماید؟
درباره آنچه از کوفه تا شام در منازل راه بر کاروان آلا… گذشت متاسفانه تاریخ یا بسیار کم گزارش کرده یا دادهها چندان رنگ و ارزی ندارد اما شما با بینش و معرفت امروزتان به این واقعه و حماسه نگاه نکنید! اتفاقا بحث فیلم همین است که اگر شما در همان روزگار بودید مگر شیفته صدای زر نمیگشتید، نه تنها صدای زر، چه آن روزگار چه در همه روزگاران، جای راست و دروغ را عوض میکرده و عوض میکند بلکه همین خود ما آیا با صدای زر که به سویمان جاری میشود، جای حقیقت و دروغ را عوض میکردیم یا نمیکردیم! با آن شرایط اساسا خواست خدا بود انگار که بانو زینب(س) و کاروان تاثیرگذارشان این بیرق را بردارند و برافرازند تا کربلا در کربلا نماند و آن حادثه حماسه شود و آن چهرهها اسطوره و حقیقتشان جاودان شوند. مفاهیم و دادههای کربلا را بانو زینب(س) و امام همراهش زنده نگهداشته به همه تاریخ و نسلها انتقال دادند تا آنهمه مفاهیم (اسلام ناب محمدی) را چونان یک محک و معیار و میزان حفظ کنیم تا در بزنگاههای تاریخی ببینیم و بدانیم باید چگونه کنشگری کنیم.قصد ما در این فیلم، نبش قبر تاریخی نبوده که نه به درد کسی میخورد، نه جاذبه چندانی دارد بلکه غرض آن مفاهیمی است که باید از این رهگذر بتراود و شُرّه کند تا روحبخشیاش جامعه را با طراوت و پویا نگهدارد. بسیاری متفکران همانند هانری کربن باور دارند که با طراوتترین، تازهترین و بکرترین مذهب جهان همین شیعه پیرو اسلام ناب محمدی است.
در ادامه سخنتان، بسیاری اندیشگران همانند فرانسیس فوکویاما دلیل پویایی همیشگی و سرزندگی تاریخی شیعه اثنی عشری را دو بال تعالیبخش آن برشمردهاند؛ یعنی کربلا و موعود که نهتنها بیمهگر اسلام ناب محمدی بلکه الهامبخش و رهنمون تشیع در همه شرایط دشوار تاریخی بودهاند!
ما نمیخواهیم فقط پز دهیم، کلاس بگذاریم و ویترین کنیم که چه داریم و چگونه هستیم؛ بلکه شیعه کسی است که با چشیدن و درک کردن مفاهیم و حقیقت حقه این مذهب و برای حفظش ابایی از یزیدیان زمانه نداشته و ندارد؛ به پاس حفظ این میراث تپنده هرگز حسین(ع) را تنها نمیگذاریم که بخواهیم جهل مُرکبمان را به میدان حسین(ع) و کربلاییان بیاوریم و آنها را پوشش نارساییمان سازیم. به همین خاطر هم هست که آسیبشناسی بسیار مهم است تا در جهان امروز که با ابزار رسانه و در فضای مجازی، جای جلاد و شهید را عوض میکنند، راست را دروغ جلوه میدهند و دروغ را به جای راست میقبولانند، بتوانیم تاثیر روشنگر داشته باشیم و از بنیاد و ریشه آسیب نبینیم. اساسا فضای مجازی انگار کار و ماموریتش همین است که حقیقت را مسخ کند و بهویژه با دستاویز قراردادن جهالت ما حجابی از ناآگاهیمان میسازد و به واسطه خود ما روی حقیقت را با پوششی از دروغ میپوشاند و همان دروغ را بهعنوان حق و حقیقت به خورد خودمان میدهد. پس چنین میشود که حسین و حسینی را بار دیگر به بند میکشند و به اسارت میبرند. مگر در حوادثی که در زمانهای دور و نزدیک شاهد بودیم و دیدیم جامعه در شرایطی قرار گرفت تا مردم به بهانههایی؛ زیر خیمه محرم و امام حسین(ع) جمع نشوند! اما در هر شرایطی باید دور این سفره نشست. پیامبر اعظم(ص) که حسین را چراغ هدایت امت میداند، نباید فقط با این گزارهها و حدیثها و بزرگداشتها پز بدهیم، بلکه باید بیندیشیم بایستی فکر کنیم مصباح/چراغ در زبان عرب مفاهیمی جدی دارد. البته مگر خدا در قرآن نمیگوید این پیامبر در اوج تعادل است و الگوی یگانه شماست و مگر روشن نمیکند که این پیامبر هرگز از رهگذر احساس و دلبخواه خودش سخن نمیگوید اما همین پیامبر ما که با چنین اغراقی درباره حسین(ع) سخن میگوید که چراغ هدایت بشر است، به گفته قرآن: شاعری که نمیکند! پس بایستی بیندیشیم و در گیرودار حیرت جهانی که نمیتوان راست را از دروغ تشخیص داد، باید از حسین(ع) بخواهیم که چراغ همیشه فروزانش را بتاباند تا جهل ما از میان برود و با فهمی درست و رسا به حقیقت پی ببریم و پیرو راستینش باشیم. در بزنگاه تاریخ هستیم و اکنون روزگار حساسی است. نوع سخن و جنس حرفمان در این فیلم همین است که هرجا لازم بود باید پرچم را برافرازیم و بالا ببریم.
در شناسنامه فیلم نام چند حامی برای این پروژه آمده، هرچند در کل به گفته دوستان آگاه، فضا برای ساخت پروژههای مذهبی چندان یاری گر نیست، آیا تجربه شما در این تولید با وجود تاثیر نارساییها و سد و سنگهای روند ساخت، گفتنیاست؟
به خودم میگویم داریوش یاری! هر گاه میخواهی برای امام حسین(ع) فیلم بسازی یا پروژهای را به سامان برسانی، هرگز قلکش نکن! و این مهم را همواره به خودم یاد میدهم و گوشزد میکنم که تو تکلیف داری. وظیفهات این است، پس کاری را که باید به انجام برسان! امام ما که صاحب کار است وظیفهاش را انجام میدهد تو فقط بیا و کار خودت را بیاغاز. بیا و پرچم را بالا ببر و البته از هیچکسی هم توقع نداشته باش! در آغاز کار، همسرم نخستین چراغ را روشن کرد و از کارم حمایت مالی کرد و در ادامه هرآنچه که باید میشد به سامان رسید. وظیفه ما همین بالا بردن پرچم بود و امیدوارم که کار را درست به انجام رسانده باشم و روند تولید، خوب از کار درآمده باشد. نتیجهاش را نمیدانم، چون اصلا هم مهم نیست، بلکه مهم این است که انشاءا… تکلیفم را درست به انجام رسانده باشم.
راوی فیلم شورعاشقی، بانو سلما در بازه تاریخی سده نخست هجری حضور دارد اما شیوه روایت و افق نگاهش امروزی است، برداشتش معاصرانه و مدرن است این ظرافت را روشن میکنید؟
خواست ما اتفاقا همین بوده که راوی، مدرن باشد. فیلم شورعاشقی، یک صداست، کار ما صداست، با فیلم شورعاشقی میخواستیم صدای کاروان آلا… باشیم تا امروز در اکنون بپیچد و به گوش شمای مخاطب برسد. امیدوارم تکلیفم را درست انجام داده باشم. کسانی چنانچه بخواهند درباره واقعیت فیلم بسازند، برای پرداختن به چنین دادههای سنگین و تاثیرگذار تاریخی با وسواس و احتیاط و دست به عصا جلو میآیند، اگر بیایند! و ما هرچند که با بیتجربگی اما از سر عشقبازی جلو آمدیم و «شاکرم که کفتر ما رفت روی بوم حرمش»!
شورعاشقی، مخاطب را به دل تاریخ پرتاب میکند او را با ریشههای تپنده و بنیادهای شکوفای باورهایش شناسا میکند صدای سلماست نامی که در شعر و ادبیات فصحای عرب به همان اندازه نامور است که شیرین و لیلا در شعر فارسی اما این برداشت و روایت شما از آن بخش تاریخ است یا فیلم فقط بازگوینده یعنی نشاندهنده رخدادهاست و بس؟
کلیدی که مخاطب را به دل تاریخ میبرد و امروزش را با جاودانگی کربلاییان و معرفت آلا… پیوند میزند، صدای راوی است که صدای تاریخ است و معناهایی که قرائت را ممکن میکند. تاریخ کربلا، ما را معنا میکند و همچنآنکه گفته شد این فیلم، برآیندی از شور عشقبازی با آن عاشقان برگزیده است [یالیتنی کنت معکم]!
فیلمهای تاریخی را مخاطبان با ویژگی دکورهای چشمگیر و در یک کلام: فاخر به یاد دارند. درباره این ویژگی دگرسان شورعاشقی روشنمان میکنید؟
امیدوارم مردم کشورم فیلم را ببینند و دوست داشته باشند. امید که خود بانوزینب(س) حافظ آبروداری و آبروی همه ما باشند. من با جان و مال و آبرو برای ساختن این فیلم پا پیش گذاشتم و گاهی نگرانم، نکند کم وقت گذاشته باشم. باید با همه داراییام میآمدم که کوشیدم همینگونه باشد. از سوی دیگر دیدگاهم درباره دکور به گونه دیگری است، خودم گریزانم از آن رنگ و لعابها و دکورهای آنچنانی؛ بهخاطر متن و ویژگیهایش حتی پلانی از فیلم در دکور نبوده و آن سپهر و جهانی که فیلم و قصه طلب میکرد، ما را بر آن داشت تا فیلم را در فضاهای بکر و خارج استودیو… بگیریم. برایم مهم نیست در فیلم تاریخی چه اغراقها و دکورها و بریزبپاشها و سیاهی لشکرهایی معمول است از نظر من آن جنگها و رویاروییها در کربلا تمام شده بود و… اینجا یعنی پس از آن زدوخوردهاست که کار بزرگ بانو زینب(س)آغازشده و هنوز وهمیشه ادامه دارد. آن همه سپاهی و آدم و لشکری آمدند و… سرانجام زینب را تنها گذاشتند، چون میدانستند پس از میدان آوردگاه، تازه آغاز کربلاست و حسین بهعنوان چراغ هدایت و کشتی نجات بشریت و این میدان رزم جدید چقدر صعب و دشوار و توانفرساست. میدان سخنگفتن و فاش کردن حقیقت و آشکار ساختن دغلکاری و دروغهایی که به آنها لعاب راستی زده شده..