کاوه سجادیحسینی، فیلمساز باسابقهای است که تابهحال فیلمهای بلند بسیاری ازقبیل «بیسر»،«شب بیرون»،«روزی که میآید» و همچنین فیلمهای کوتاه «من را نپوشان»، «کافه خون»، «رهاوی» و… را ساخته است.
اگر بخواهید فیلم خودتان را طوری به مخاطب معرفی کنید که برایش کنجکاویبرانگیز باشد، چه میگویید که به دیدن فیلمتان اشتیاق پیدا کند؟
بهطور ساده موضوع فقدان و از دست دادن جزو مسائلی است که همه ما آن را تجربه کردیم و این موجب میشود که همیشه چیزی در ما دنبال دیگری و آنچه باشد که از دست دادهایم. مهمترین کار این است تا موقعی که او را داریم، باید به او وفادار باشیم و او را حفظ کنیم اما وقتی فقدان صورت میگیرد، مهمترین موضوع این است که تلاش کنیم چیزهای دیگری را از دست ندهیم و شاید دوباره بتوانیم همانها را برگردانیم. این همان تم اصلی عشق است که به ما کمک میکند حال خوبمان را حفظ و تلاش کنیم که به حال خوب برسیم. فیلم من درباره عشقی پایدار است که از بین نرفته و قرار نیست از بین برود. در واقع تلاش شخصیت اصلی فیلم موجب تسری پیدا کردن عشق و این مسأله میشود که دست از تلاش خود برندارد. مهمترین ویژگی فیلم من روابط انسانی و نگاهی است که خارج از قواعد کلیشهای نسبت به قصه داشتم. در این قصه شوهری گم میشود و زن در تب و تاب پیدا کردن شوهرش است و تلاش خودش را انجام میدهد و همچنان پایبند است اما با نگاه ویژهای این اتفاقات میافتد که شاید دور از سینمای مرسوم تجاری باشد. ذات سینما سرگرم کردن مردم است اما از جهات دیگری هم میتوانیم این سرگرمی را ایجاد کنیم و مقداری به فکر بیفتیم و زمانی که فیلم به اتمام میرسد، امکان این وجود دارد که این شخصیتها همچنان در ذهن ما باقی بماند.
پس پیشزمینه یا انگیزه شما برای ساخت نبودنت میتواند از دست دادن باشد؟
بله، از دست دادن، فقدان و عشق زمینههای اصلی هستند. به هرحال فقدان و عشق جزو کهنالگوهایی هستند که در این فیلم کاملا هویدا و آشکار است. زمانی که صادق خوشحال طرح این فیلم را برایم تعریف کرد، خیلی آن را دوست داشتم که ابتدا طرح خامی بود اما بعد از گذشت هشت ماه، سروکله زدن و کلنجاررفتن با صادق خوشحال و فرهاد دلارام به فیلمنامه نبودنت رسیدیم. معمولا وقتی این اتفاق میافتد، سعی میکنم فیلمنامه را برای خودم و بهگونهای که خودم بلدم بسازم، تبدیل کنم. بنابراین تغییراتی در آن انجام شد و به این نتیجه رسیدم که قصه عاشقانه باشد اما بهمعنای مرسوم قصه عاشقانه هم نمیبینیم. تنها چیزی که درباره فیلم میتوانیم بگوییم، این است که عشق باعث نجات میشود.
چه شد که تصمیم گرفتید با سحر دولتشاهی و امیر آقایی بهعنوان بازیگران اصلی همکاری کنید؟
من این فیلمنامه را چند سال قبل نوشتم که شرایط ساختن آن به وجود نمیآمد. به کمک یکی از دوستانم با مهندسی آقای مهربخش، آشنا شدیم و ایشان پا پیش گذاشت و دست ما را در زمینه سرمایهگذاری گرفت و توانستیم این فیلم را بسازیم. از همان اولین روز برای شخصیت مرضیه به سحر دولتشاهی فکر میکردم. البته بازیگران دیگری هم در فهرست بودند و پیشنهادهایی در این رابطه شد اما این اتفاق برایم مسجل بود. ابتدا خانم دولتشاهی به من گفت دوست دارد نقش آزاده صمدی -نقش دوم- را در فیلم بازی کند اما بعد از جلساتی که با هم داشتیم، بازی در نقش مرضیه را قبول کرد. با هم ارتباط خیلی خوبی در کار داشتیم و او جزو بازیگرانی است که هم اندیشه و فکر دارد و هم دلسوز فیلم است. البته بیشتر بازیگران این خصیصه را دارند، اما یکسری اتفاقات در فیلم میافتد که بازیگر فقط به نقش خودش فکر میکند و به بقیه یا دکوپاژ کارگردان کاری ندارد اما خانم دولتشاهی به شدت به این مسائل فکر میکرد و به نحوی مشاور من در کار شد و تجربه نابی بود.امیر آقایی هم به شدت همراه من و گروه بود و این اتفاق کم پیش میآید که دل بازیگران با کار باشد و این در مورد خانم صمدی هم صدق میکرد. بنابراین، بازیگران فیلم با جان و دل کار کردند و بهترین خودشان بودند.
چه چالشها و سختیهایی برای ساخت فیلم داشتید؟
سختیهای این فیلم بعد از ساخت اتفاق افتاد، چون فیلم دچار یک سوءتفاهم شده بود و به من پروانه نمیدادند. حدود یکسال تمام رفتم و آمدم تا بتوانم پروانه را به لطف روحا… سهرابی بگیرم و خدا را از این بابت شکر میکنم. البته کار کردن در این پروژه تا اندازهای سخت و دشوار بود، چون در سرما و ترافیک قسمت جنوبی شهر کار کردیم و همین رفت و آمدمان را با مشکل روبهرو میکرد. ما در محله امینآباد بعد از شهر ری کار میکردیم، اما مردم آنجا خوب بودند و خدا را شکر به ما کمک میکردند و فیلم بدون اذیت ساخته شد و کسی برای ما مشکلی ایجاد نکرد. علاوه بر این، همراهی بازیگران به ما کمک کرد که فیلم در زمان مقرر به پایان برسد.
شما علاوه بر کارگردانی، تهیهکنندگی فیلم را هم به عهده گرفتید و در فرآیند اکران ممکن است با چالشهایی روبهرو باشید.
فکر نکنم با چالش خاصی در اکران روبهرو باشیم، چون فیلم ما اجتماعی است، اما به شکل اجتماعیهای مرسوم نیست و مقداری پس زمینه شاعرانه هم دارد. در حال گپ زدن برای اکران این فیلم با پخشکننده هم هستیم و احتمال کمک کردن دوستان ما به دلیل حضور بازیگران خوب و سر و شکل داشتن برای پخش فیلم هم وجود دارد. گیشه داشتن یا نداشتن فیلم را نمیتوانم اثبات یا رد کنم؛ به هرحال اگر فیلمی در زمان درست اکران شود، از پس خودش بر میآید و مهم انتخاب زمان مناسب برای اکران است.
به جایزه گرفتن فیلمتان فکر میکنید؟
فکر میکنم همه بازیگرانم از جمله سحر دولتشاهی، امیر آقایی، رضا بهبودی، فرید سجادیحسینی، علیرضا ثانیفر و شیوا سرمست و علیرضا برازنده فیلمبردار میتوانند گزینههای دریافت جایزه باشند. به هرحال دراین جشنواره، فیلمهایی هستند که کارگردانان نامی در آن حضور دارند و احتمال دریافت جایزه کارگردانی آنها بیشتر است. بنابراین، برایم جذاب است که عوامل فیلم جایزه بگیرند تا درصد کوچکی از تلاش و ایثارشان جبران شود و خودم به دریافت جایزه فکر نمیکنم.
اگر جایزه بگیرید، مسیر فیلمسازی برای شما راحتتر میشود یا سختتر و اینکه نفس فیلمسازی برای شما اهمیت دارد؟
من سعی کردم به شیوهای فیلم بسازم که نگاهی شخصی در آن وجود داشته باشد، اما دوست دارم این نگاه تسری پیدا کند و فقط فیلمی برای خودم نباشد که آن را داخل کمد بگذارم. بنابراین، تلاش میکنم قصههایی را بیان کنم که هم دوست دارم و هم بلد باشم.بالاخره دریافت جایزه هم سختیهای خاص خود را دارد و هم ارتباطات و راحتی را برای فیلمساز به وجود میآورد. امیدوارم اگر جایزهای هم نگیرم، این حمایت صورت بگیرد که ساخت فیلم زودتر اتفاق بیفتد. من آخرین فیلمم را سال ۹۷ ساختم و بعد از چهارسال با تلاش و شانس توانستم «نبودنت» را بسازم. به همین دلیل، ممکن است این اتفاق کمک کند تا سریعتر بتوانیم فیلم بسازیم، چون به قدری فیلمنامه دارم که میتوانم به طور تقریبی هر سه ماه یکبار فیلم بسازم، زیرا این چند سال از فعالیتهای هنری و تهیهکنندگی فیلم کوتاه دست برنداشتم. سینما از هر جهت برایم جذاب است، چه فیلم هنری باشد، چه تجاری یا کمدی. شاید بقیه این فرآیند که فیلم به جشنواره برود یا خیر به اندازه حال خوب سرصحنه برایم جذاب نباشد. به عبارتی، فیلم درست ساختن برایم خیلی مهمتر از مسائل جانبی آن است؛ یعنی اگر فیلم کمدی هم بخواهم بسازم، سعی میکنم فیلمنامه جذاب، قصهگو و همراه با تفکر باشد.
جشنواره فجر، تریبونی مهم برای فیلمسازان ایرانی
جشنواره فجر تنها جشنوارهای است که میتوانیم خودمان را در آن پیدا کنیم و حتی اگر فیلم اشتباه هم بسازیم، میتوانیم بازخورد آنچه را ساختهایم از منتقدان دریافت کنیم و یاد بگیریم. به هرحال، وارد نوعی رقابت میشویم که در آن برد و باخت وجود دارد. هر فیلمساز ایرانی از باسابقهترین آنها تا فیلمسازان اول، جشنواره فیلم فجر را تجربه کرده و نمیتوانیم ارزشگذاری خوب و بد نسبت به آن داشته باشیم، چون بههرحال بد و خوب سلیقهای است اما جشنواره فجر در مسیر فیلمسازی تأثیرگذار است و بسیاری از فیلمسازان بزرگ ما با جشنواره فیلم فجر شناخته شدند. بنابراین، جشنواره فجر محلی است که فیلمساز ایرانی، ابتدا به مردم خودش معرفی میشود و این تنها تریبون مهمی است که یک فیلمساز ایرانی میتواند داشته باشد.