استاد وحید اسداللهی نوازنده پیشکسوت ناغارا و قاوال(دایره) را پدر نقاره ایران میدانند. او که از۱۱سالگی آموزش نقاره را نزد استاد هوشنگ زیوه آغاز کرده بود، خیلی زود در این ساز مطرح شد به نحوی که از۲۹سالگی به عنوان نخستین تکنواز خارجی نقاره در ارکستر فیلارمونیک باکو عضویت پیدا کرد ودربرنامههای متعددی که درکشورهای مختلف نظیر کانادا، آمریکا، فرانسه، آلمان و ایتالیا اجرا کردند، حضور داشت.
امروز علاقهمندان به موسیقی آذربایجانی قرار است چه قطعاتی از شما را در جشنواره بشنوند؟
امسال قطعات جدیدی را برای جشنواره آماده کردیم و حدود شش ماه روی آن کار کردهایم که با آهنگ و ریتم جدید اجرا میکنیم. در کنسرت امروز حسین جعفری و حسین ملکی، خوانندههای گروه هستند و مراد اسداللهی به عنوان نوازنده قارمون، افشار نامور نوازنده تار، فرامرز جوادی نوازنده گیتار، ماندانا غفاری نوازنده تار و تارا موسویان و رضا اسداللهی نوازنده پرکاشن هستند. اجرای ما مبتنیبر چند بخش خواهد بود که در بخش بیکلام؛ نوازندگان قطعات خانلری، کردی افشار، سهگاه، سلیمانی و چهارگاه را اجرا میکنند و در بخش دیگر کنسرت نیز که به صورت با کلام است شش قطعه عزیزم سابالان: قوربان آدینا، داغلاردا، نعلبکی، قاش قباغ، توت آغاجی آی ماشالا، تئللرینه گلگز و بیرکلمه سوزوم یخ دبرسن توسط گروه اجرا میشود.
بهعنوان هنرمندی با بیش ازهفت دهه حضور جدی درموسیقی آذری، جایگاه موسیقی اقوام در کشور را چطورارزیابی میکنید؟ چقدر مورد توجه است؟
متاسفانه جایگاهی خوبی ندارد. علت هم این است که موسیقی اقوام از ابتدا با موسیقی ایرانی تلفیق نشد. این مسأله هم ارتباطی به امروز ندارد و به دوره قاجار برمیگردد. متاسفانه متصدیان عرصه موسیقی در تلاش برای تکموسیقیایی کردن کشور، موسیقی اقوام را حذف کردند. همین هم باعث شد تا موسیقی پاپ که فضا را خالی دید بهراحتی از توان موسیقی اقوام که در ناخوداگاه ذهن مخاطب هموراه قرار داشته استفاده و رشد کند. در جشن هنر شیراز که در دوره پهلوی برگزار شد هم شما یک موسیقی فولکلور نمیتوانید ببینید. آنجا هم یکسری هنرمند خارجی دعوت شدند و یک نوع موسیقی را نشان دادند و گفتند موسیقی ایران این است. آیا موسیقی آذری یا لری یا کردی میبینید؟ دف را هم به خاطر آقای لطفی آوردند. به عبارتی برخی موسیقیدانان صاحب نفوذ نمیخواهند موسیقی سنتی با موسیقی اقوام تلفیق شود به همین خاطر هم موسیقی مبتذل راحت رشد کرد. این درحالی است که در کشورهای دیگر برای موسیقی اقوام اهمیت قائل هستند و برای آن برنامهریزی دارند.
چرا؟ علت کملطفی به موسیقی اقوام چیست؟
اول آنکه در هنرستان مسئولان هنری تمایلی به تدریس این دروس ندارند. چون هنرستان یا دانشگاهی برای تدریس به جوانها نداریم. یک فکر از ۱۵۰سال پیش مانع رشد موسیقی اقوام است. درحال حاضر موسیقی اقوام سینه به سینه آموزش داده میشود. آیا استاد سلیمی یا استاد عثمان رفتند، جایشان کسی آمد؟ خیر. جالب آنکه با وجودی که سازهایی مثل کمانچه که توسط استاد کلهر مطرح میشود و بوی اقوام میدهد، تدریس نمیشود. درکدام هنرستان دنیا از موسیقی اقوام غفلت میشود؟ چرا ارکستر ملی از آلات موسیقی اقوام بهره نمیگیرد؟ چرا بانجو، نقاره، دایره و…در این ارکستر حاضرنیست، مگر ملی نیست؟از نگاه من ارکستر ملی زمانی تکامل یافته است که هنرمندان موسیقی نواحی و سازهای آنها هم حضور داشته باشند؛ از ساز قارمون و تار آذربایجانی گرفته تا دیگر سازهای موسیقی اقوام ایران. ازقاجاربه بعددیواری بین اقوام وموسیقی سنتیکشیده شد وبه مرور ازآن غفلت شد. دستاندرکاران و صاحبنظران موسیقی ایرانی باید بدانند که موسیقی سنتی ما موسیقی اقوام است یک نوع موسیقی نیست. این جشنوارهها هم نباشند دیگر حرفی برای گفتن نداریم.
اما این نگاه بعد از انقلاب با طراحی جشنوارههایی همچون فجر، نواحی و … به نظر تغییرکرد. این تاثیر را چطور دیدید؟
این جشنوارهها بیشک نقش مهمی در شناساندن هنرمندان جوان دارند. باعث میشوند ما روی صحنه برویم و دیده شویم. مطمئنا اگر جشنواره را حذف کنیم دیگر جایی برای موسیقی اقوام وجود ندارد. اگر چهار جوان داریم که ساز میزنند اینها ۴۵ سال به پایین هستند. ماحصل همین جشنوارههاست. اگر این هم نبود فکر میکنم موسیقی اقوام نداشتیم.من از دورههای نخست در این جشنواره حضور و اجرا داشتم و دو بار موفق به دریافت جایزه شدم. به عقیده من اگر موسیقی اقوام ایران در سطح بینالمللی دیده شود، بیشتر از دیگر ژانرهای موسیقی مورد توجه قرار خواهد گرفت؛ مانند اجرایی که در اکسپو انجام دادیم و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
مهمترین نقطه ضعف جشنواره موسیقی فجر را چه میدانید؟
بعد از جشنواره، هنرمندان را رها میکنند. ما چند کشور خارجی در سال گروه موسیقی میفرستیم، چندتا از آنها موسیقی اقوام است؟ باید مورد توجه قرار بگیرند.
خاطرهای از اولین باری که وارد جشنواره فجر شدید بگویید.
دریکی از اولین دورهها بود، وقتی در جشنواره اجرایمان تمام شد، من به خانه برگشتم. آن سالها جشنواره ۸-۷روز برگزار میشد. تلفن هم آن زمانها کم بود. یکروز به همسایهمان زنگ زده بودند که به آقای اسداللهی بگویید در جشنواره اول شدهاند، بیایند. وقتی همسایهمان این خبر را به من داد حس عجیبی داشتم. در آن روز بود که احساس کردم این مملکت برای من هم هست؛ من هستم، وجود دارم. این باعث شد من ۵۰سال روی همین کار بمانم. جشنواره، من را امیدوار به آینده کرد.
در خصوص نقاره بگویید. جایگاهش در بین هنرمندان را چطور ارزیابی میکنید؟
وقتی جشنوارهها برگزار میشوند مردم میبینند و علاقهمند میشوند و بعد میآیند یاد میگیرند. امروز همه نقاره را با من میشناسند و این نشان میدهد تلاش و زحمت من به بار نشسته است.
گروه شما برای اینکه مخاطبان غیرآذری در جشنواره با این موسیقی محلی بهتر آشنا شوند چه برنامهای مدنظر دارد؟
مردم آذربایجان ذاتا شاد هستند؛ نمیشود این شادی را از آنها گرفت به همین دلیل هم خیلی از مخاطبانی که موسیقی منطقه آذربایجان آشنایی چندانی ندارند بر این باورند که موسیقی این منطقه فقط مربوط به اجرای آثاری میشود که شاد و ریتمیک هستند در حالی باید گفت این قطعات شاد که ما هم در کنسرت پیش رو برای ارتقای سطح روحی مخاطبان آنها را اجرا میکنیم، فقط بخشی از موسیقی منطقه آذربایجان است. کمااینکه ما شرایط را بهگونهای طراحی کردیم که تماشاگران با گونههای دیگر این موسیقی در کنسرت جشنواره آشنا شده و مشاهده کنند که موسیقی آذربایجان دربرگیرنده چه ظرفیت عمیقی برای پرداخت است. این موسیقی قطعا اقیانوسی از موسیقیهای ارزشمند و تفکربرانگیزی است که میتواند تا سالها در قالبهای متفاوت به مخاطبان ارائه شود؛ تلاشی که امیدوارم در کنسرت پیش روی جشنواره موسیقی فجر بتواند مورد پسند دوستداران این موسیقی قرارگیرد.