سمن قناد(دختر مجید قناد، مجری خاطرهساز برنامههای کودک) درسومین نمایشی که کارگردانی کرده، سعی داشته اثبات کند که به اندازه بازیگری در کارگردانی نیز تلاشهای خلاقهای را به صحنه خواهد آورد.
شما دریک خانواده هنرمند بزرگ شدهاید، چقدر خانواده بسترساز کار هنریتان بوده است؟
قطعا بیتاثیر نبوده و به عبارتی بهتر بایدبگویم تاثیر بسیار زیادی داشته است، چون ازوقتی که یادم میآید با یکفضای کاملا هنری بزرگ شدم و زمان بسیار زیادی صرف گفتوگوهایی هنری میشد.من ازکودکی کاملا با تئاتر وهنر همراه شدم،چنین فضایی قطعا در شکلگیری و روند کارهای هنری من تاثیرگذار است.
جناب مجید قنادبیشتربهعنوان بازیگر ومجری تلویزیون شناخته میشودوشما درتئاترتلاشها وهنرتان راآشکار میکنید.چرا تئاتر؟
تئاتر به دلیل تفاوت بسیار زیادی که با تلویزیون و سینما دارد، برای من جذاب است؛ شکلگیری شخصیت، خلق لحظهها و زمانی که برای یک نقش درتئاترمیگذارید، کاملا با تصویر متفاوت است. این پروسه خلق کردن وجان دادن به نقش وساخته شدن آن، برای من لذتبخش است.درتئاتر به دلیل وجود تماشاگر،جادویی به وجودمیآید که ازنظر من،در دومدیوم دیگر نیست. بنابراین تلاشی که در تئاتر انجام میدهم، برایم هر لحظهاش عشق است.
مجید قناد، تهیهکننده کارهایتان در تئاتر است، شرایط ایشان برای این تولیدات چیست؟
ایشان هر سه کاری که من کارگردانی کردم را تهیه کردند که بافاصله چهار ساله انجام شده است. از یک جهت ایشان به عنوان هنرمندی که سالها در کار هنر بوده،بیشک دغدغه وحرف پشت اثر برایشان اهمیت دارد. از جهتی دیگر به عنوان پدر، دخترش که تازه در فضای هنر قدم برداشته را حمایت میکند که خب من خدا را از این بابت شاکرم. بنابراین سعی کردم در تولید یک اثر، خیلی سختگیرانه و با دقت قدم بردارم.
کار قبلیتان کمدی بود و الان تقریبا یک تراژدی کمدی را دارید اجرا میکنید، گونهها چقدر برایتان اهمیت دارد؟
من از دوران دانشجویی تا همین الان سعی کردم هر ژانری را، هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان کارگردان تجربه کنم اما در کارگردانی تا الان سه کار برای اجرا به روی صحنه بردم؛ هر سه اثر با تم خانواده و هر سه، تراژدی کمدی بودند اما درونمایه طنز در قبلیها بیشتر و درونمایه تراژدی در این اثر بیشتر از قبلیهاست.همه گونهها برایم جدی و قابل اهمیت است اما تراژدی کمدی برایم جذابیت خاصی دارد. چون ازنظرمن هیچچیز نه تلخ مطلق ونه شیرین مطلق است. معتقدم گاهی در جدیترین لحظات طنز و کمدی شکل میگیرد و در کمدیترین لحظات تلخیای از درد وجود دارد که نمیشودمنکرششد.
بابک پرهام، نویسنده شکافتن کام ماهی است و شما در نمایش تملیخا برایشان بازی کردید، همکاری با پرهام چگونه است؟
همکاری با ایشان همیشه هم جذاب و هم لذتبخش است. ایشان هم در مقام کارگردان در تملیخا، هم در مقام نویسنده در این کار، کاملا همراه بودند و تعامل وگفتوگو دارند.زمانی که برایشان بازی میکنید، کاملا به شما اعتماد میکنند و فضا را برای خلق کردن باز میگذارند، از همه مهمتر جزو آن دسته کارگردانانی هستند که کاملا میدانند قرار است به چه چیزی برسند اما شما را محدود نمیکنند. در مقام نویسنده، باز هم به شما به عنوان کارگردان اعتماد میکنند، همراه هستند و از ایدهها استقبال میکنند.
وقتی خودتان بازی میکنید و همزمان باید کارگردانی هم کنید، چگونه در هدایت خودتان میکوشید؟
خب یک نکتهای وجود دارد؛ اینکه من به جنس و نوع بازیام کاملا آگاه هستم و شناخت دارم و یکی از دلایلی که من تمرین زیاد برای کارهایم میکنم، همین است. به طور مثال برای این کار هشتماه تمرین شد، همه جلسات فیلمبرداری میشد که ایرادات کاملا قابل مشاهده باشد و دستیاری که کنار من قرار دارد، قبل از تمرین جلسهای جداگانه با ایشان گذاشته میشد تا کاملا برای آن صحنهها آمادگی داشته باشد. به این شکل سعی میشود تا جای ممکن در مسیر هدایت درست بمانیم.
بازیگر مقابلتان در نمایش شکافتن کام ماهی را برچه اساسی انتخاب کردهاید؟
من قبلا سر پروژه دیگری با آقای جاهد همکاری داشتم، جنس بازی، صدا و فیزیکشان به نقش نزدیک بود، جدا از آن به دلیل ایده اجرایی که وجود داشت، برای درگیریها مهم بود که آمادگی برای این جنس فیزیکال داشته باشد و بازیگر خلاقی است.
در جریان بازی، بارها کتککاری تکرار میشود و جنب و جوش بسیاری دارید. انرژی لازم برای این همه هیجان و کنش را از کجا میآورید؟
بههرحال هر کاری چالشهای خودش را دارد. دراین اثر تغییر پاساژهای حسی، درگیریها و البته دیالوگهای زیاد و پینگپونگی، چالش کار بود که برای من بسیار جذاب و لذتبخش بود.فکر میکنم انگیزهای که در من وجود دارد و علاقهام به تئاتر، باعث میشود که شور، شوق و هیجان درونم وجود داشتهباشد.
صحنه شلوغ القاگر چه مفهومی است؟
در این کار صحنه از اول کمی شلوغ است اما بههمریخته نیست و در روند بازی کاملا بههمریخته و آشفته میشود و دیگر هیچچیز سر جایش نیست که این، بسیار به حس درونی دو کاراکتر نزدیک است.همهچیز بههم ریخته است و مهم نیست چقدر تلاش کنند؛ دیگر هیچچیز مثل قبل سر جای خودش با همان نظم قرار نخواهد گرفت.
مدل بازی در نمایشهای زیادی حضور پررنگ داشته، مثل اتاق ورونیکا، صددرصد و…چقدر از این نوع نمایشها تاثیرگرفتهاید؟
معمولا کارهای دو پرسوناژ ممکن است یادآور کارهای دیگر باشد یا شبیه به نظر برسد یا این متن به دلیل جنس دیالوگگویی شبیه باشد اما همیشه در تلاش بودم که کاملا با ایدههای جدید و خلاق قدم بردارم و شبیه به کار دیگری جلو نروم.
طراحی لباس چگونه اتفاق افتاد؟
باتوجه به شناخت وتحلیلی که ازاثرداشتیم، جلورفت وشکل گرفت به دلیل فضای کاروشکل تمرین تمایل نداشتم که کسی جدا طراحی کند و چون داستان درخیال وواقعیت جلو میرود،همچنین به دلیل فضای نوری که در ذهنم داشت، برایم اول رنگ لباس و طرحش که هر دو(راهراه و چهارخانه هستند)مهم بود.همانطورکه در آخر شکل گرفت وهر دو، هم رنگ دارند، هم ندارند و خنثی هستند.
نور در آمد و شد مدام صحنهها، نقش بازی میکند و چقدر طراحی و اجرایش دشوار است؟
من یک طرح و فضای اولیه برای کار به دلیل ایده اجرایی داشتم. خوشبختانه آقای رضا خضرایی کنار ما در اثر قرار گرفت و با طراحی هوشمند و زیبایش کاملا فضا برای ما ملموس شد که به تماشاییشدن اثر کمک کرد.
موسیقی کارتان چطور رقم خورده است؟
آقای دانیال نوریمقدم از همان جلسات اول تمرین به ما اضافه شد؛ چراکه عنصربسیار مهمی درکار ما بود و تمام موسیقیها جای مشخص دارد که کاملا به ریتم دیالوگ ربط داشت وهماهنگی دو بازیگرباموسیقی بسیار مهم بود.ما درباره تمام صحنهها، دلایل وجود موسیقی، ضرورت آن و فضاهای حسی صحبت کردیم وبه نتیجه رسیدیم. تکتک موسیقیها درروند تمرین توسط ایشان ساخته شد و به این شکل نهایی رسید.