بهشت از آن تو
درگذشت رضا داوودنژاد در عصر سیزدهم فروردینماه امسال، بیشتر به دروغ سیزده شبیه بود. کسی نمیخواست این دروغ را باور کند و خیلیها از بیمزهبودن این دروغ سخن میگفتند اما استمرار این حرفهای درگوشی و نبود تکذیبیه برای این خبر، پایان تعطیلات نوروزی امسال را برای بسیاری از مردم، حسابی تلخ کرد.
کودکبازیگری با توانایی مثالزدنی
رضا داوودنژاد بازیگری را از کودکی، بهدلیل تولد در خانوادهای که به هر سمت و سویش نظر میانداخت، از هنر سینما سخن گفته میشد، شروع کرد و خواهرش زهرا داوودنژاد و عمویش محمدرضا داوودنژاد هم به این هنر اشتغال داشتند. خود او نیز با انواع و اقسام کارهای پشت صحنه از بخش صحنه و لباس تا مجری طرح و دستیاری کارگردان را به عهده داشته است. داوودنژاد اولین بازیاش را در ششسالگی در فیلم «بیپناه» در سال ۱۳۶۵ به کارگردانی پدرش علیرضا داوودنژاد تجربه کرد و پس از آن فیلم «مصائب شیرین» بهعنوان نقطهعطف کارنامه بازیگری رضا داوودنژاد محسوب میشود که جزو فیلمهای جریانسازی است که موجب شد به شکل حرفهای وارد کار بازیگری شود و برای این نقش نامزد دریافت جایزه بازیگر نقش اول مرد شد. فیلمهای دیگری که ممکن است چهره رضا داوودنژاد را در ذهن مخاطبان ماندنی کرده باشد، میتواند فیلمهای «بچههای بد»، «مرهم»، «کلاس هنرپیشگی» و «فراری» باشد که باز هم همه آنها را پدرش (علیرضا داوودنژاد) کارگردانی کرده است. بازی او نیز برگرفته از نوع فیلمسازی پدرش روان، ساده و منبعث از زندگی واقعی و روزمره بود. او از سال ۹۰ که فیلم کلاس هنرپیشگی را بازی کرد، تا سال ۱۳۹۴ و حضور در فیلم «فِراری» در هیچ فیلمی بازی نکرد؛ چراکه مقارن با روزهای سخت مبارزه با بیماریاش بود. آخرین حضور رضا داوودنژاد در فیلمهای «لامینور»، «لب خط» و «بیرو» در نقش یک مربی جوان رقم خورد. داوودنژاد سال ۱۳۹۱ بهدلیل دو عمل با ساعتهای بیهوشی زیاد که عمل دوم به گفته خودش با ساعتهای بیهوشی زیاد روی او انجام شد، مجبور به پیوند کبد شد؛ یعنی بهدلیل وسعت زیاد عمل بایپس (جهت لاغری) به حدی حالش وخیم شد که کبدش آسیب دید و وارد کما شد و پس از آن بهدنبال بیماریهای جانبی و گذران شرایط سخت، مجبور به پیوند دوم کبد شد که متأسفانه بهدنبال عفونت خونی تا روز سیزدهم فروردین ۱۴۰۳ بستری شد و در بیمارستان در روزهای نوروز، پرواز ابدیاش را شروع کرد.بهدلیل دست به گریبان بودن با بیماری و تمام سختیها و مرارتهای آن از او انسان دیگری ساخت که موجب شد سالها برای زندگیکردن و لذتبردن از دقیقهبهدقیقه زندگی مبارزه کند.
رضا داوودنژاد در قاب تلویزیون
رضا داوود نژاد که از کودکی وارد عرصه سینما شده بود همواره در گفت و گوهایی که داشت خود را فرزند سینمای ایران معرفی میکرد رضا داوودنژاد اولین بار در سال ۸۱ در سریال «پشت کنکوریها» به کارگردانی پریسا بختآور ظاهر شد؛ سریالی که در زمان خود بسیار موفق بود و به دلیل استقبال مخاطبان چند بار از آنتن تلویزیون بازپخش شد. پس از آن داوودنژاد در سریالهایی که وجه طنز در آن برجسته بود، بیشتر حضور یافت. سریالهای طنز «باغچه مینو» به کارگردانی رضا صفدری و تهیهکنندگی محمد کاشانی در سال ۱۳۸۲، «زندگی به شرط خنده» به کارگردانی مهدی مظلومی و «متهم گریخت» به کارگردانی رضا عطاران، «پنچری» به کارگردانی برزو نیک نژاد و «زندگی شگفت انگیز است» به کارگردانی مجتبی چراغعلی از جمله این آثار هستند. «بعد از آزادی»، «نون و ریحون» به کارگردانی فرزاد مؤتمن و «از سرنوشت» به کارگردانی محمدرضا خردمندان و علیرضا بذرافشان، «شهباز» و «نیکان» ازجمله دیگر آثار تلویزیونی هستند که رضا داوودنژاد در آنها نقشآفرینی کرده است. داوودنژاد سر سریال «فراموشی» به کارگردانی سعید سلطانی در سال ۹۰ بود که متوجه بیماری کبدی خود شد و پس از ۱۳سال مبارزه با این بیماری در سیزدهم فروردین ۱۴۰۳ پرواز ابدی خود را آغاز کرد.
نیاز سینمای ایران ساخت فیلم در ژانرهای متنوع است
آخرین مصاحبهای که رضا داوودنژاد با روزنامه جامجم داشت برای فیلم «بیرو» است که در آن نقش یک مربی فوتبال را به زبان لری ایفا میکرد. او در این باره گفته بود: «معتقدم جای قهرمانپردازی در سینمای ایران خیلی خالی است. آثار نمایشی ما به قهرمان و قهرمانپروری نیاز دارند تا در بستر آن بتواند بر مسیر زندگی نوجوانان و جوانان تاثیرگذار باشد. منظورم از قهرمان، شخصیتی است که حادثه میآفریند، درگیر میشود، درام ایجاد میکند و امید به آینده را با زنده یا حتی مردنش به وجود میآورد. تاریخ ورزش ایران هم پر است از چهرههایی که میتوان آنها را به تصویر کشید و از دل زندگی آنها درامهای بیوگرافی جذابی تولید کرد. ساخت فیلم در ژانرهای متنوع از نیازهای سینمای ایران است. فیلمهایی که بتواند تمام مخاطبان سینمای ایران از طیفها و سلایق مختلف را پوشش دهند.»
واکنش جامعه هنری به سوگ رضا داوودنژاد
خبر پرواز ابدی این بازیگر، جامعه هنری و فرهنگی کشور را عزادار کرد و جمعی از هنرمندان و مسئولان فرهنگی و سینمایی کشور مانند محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی و انجمن بازیگران سینما با انتشار پیامهایی به این اتفاق تلخ واکنش نشان دادند.همچنین ۱۵۰هنرمند عرصه سینما درفضای مجازی به این اتفاق تلخ واکنش نشان دادند؛امیر جعفری، امین حیایی، بهرام افشاری، هومن سیدی، حامد بهداد، حمیدرضا آذرنگ، پرویز پرستویی، مازیار لرستانی، آناهیتا همتی، علیرضا آرا، سوسن پرور، فاطمه گودرزی، فاطیما بهارمست، روشنک گرامی،مهدی ماهانی، حمید گلی، مونا اسکندری، شهین تسلیمی، خشایار راد، نفس بازغی، روزبه معینی، آرش نوذری، هدیه بازوند، نیلوفر شهیدی، مهدیس توکلی، مجید افشاری،مرجانه گلچین، رایان سرلک، رضا مولایی، رضا توکلی، ساناز سماواتی، نوید محمودی، فلورا سام، نگین معتضدی، اصغر حیدری، سحر قریشی، مریم قجر، حمید گودرزی، ندا قاسمی، رضا یزدانی، نصرا…رادش، مهدی یغمایی، محمد مسلمی،سحر زکریا،علی یاور، بهاره رهنما، پیمان طالبی، مریم امیر جلالی، ژیلا صادقی، نیما شاهرخ شاهی، امین زندگانی، امیرمحمد متقیان، مهدی صبایی و…هرکدام درپیامی جداگانه درگذشت این بازیگر را در صفحه شخصی خود تسلیت گفتند.
نگاهی به مهمترین نقش رضا داوودنژاد در سریال «پشت کنکوریها»
گذر سیاوش از آتش
رضا دادودنژاد رامردم بیشتر بهواسطه نقشهای طنازانهاش درسریالهای تلویزیونی میشناسند. یکی از بهترین بازیهای او حضور در مجموعه تلویزیونی «پشتکنکوریها» بود که در آن زندهیاد داوودنژاد قصد داشت تا علاوه بر گذشتن از سد کنکور،همزمان از سد سخت ازدواج هم بگذرد. در جایی که باجناقش پا را از حد و حدود خود فراتر میگذارد و برای وصلت و ازدواج و فامیل شدن با او هم شرط و شروط میگذارد! اتفاقی که در سریال پشت کنکوریها افتاد و مدرس آوازی به نام انارکی(محمدرضا نوروز) که بهدلایلی سرپرست خواهرخانمش مریم بود، چه سنگها که جلوی پای سیاوش(رضا داوودنژاد) نینداخت و چه شرطهایی که برای داماد شدن او نگذاشت.جالب اینجاست که این همه سختگیری درشرایطی انجام میشد که پسرش مجید (علی صادقی) دوست صمیمی سیاوش بود اما انارکی پایش را در یک کفش کرده بود تا سیاوش، باجناق خودش و البته شوهرخاله مجید نشود. شرط انارکی برای ازدواج سیاوش و مریم، رفتن سیاوش به سربازی و دریافت کارت پایان خدمت بود. سریال اصلا از انجام این شرط شروع میشود و سیاوش که دو سال تمام خدمت کرد و مثل مرد، ظرفهای آش را یکییکی خورد و سر کشید، با یک عدد کارت پایانخدمت و یک شاخه گل، در خانه انارکی (و البته مریم) را میزند و میگوید الوعده وفا. اما انارکی میپرسد آیا با همین کارت پایانخدمت میخواهد خرج زندگی مشترک را بدهد؟ پس تکلیف شغل و خانه چه میشود؟ بعد از این حرفها در را روی سیاوش میبندد اما عاشق ما چون سریشتر از این حرفهاست و مدام یاد آن دو سال آشخوری میافتد، هی زنگ در را میزند تا انارکی مذاکرهاش را با او از سر بگیرد.اگر یادتان باشد تهش این میشود که انارکی شرط تازهای پیش روی سیاوش میگذارد؛ یا در یک اداره دولتی استخدام شود یا وارد دانشگاه شود و در مقام یک دانشجو ادامه تحصیل بدهد.از آنجا که استخدام دولتی، آن هم برای یک فرد دارای دیپلم(و چه بسا حتی مدارک بالاتر از این)درشرایط فعلی ازمحالات است(تازه قصه وسال ساخت سریال مربوط به ۱۳۸۱است که آن زمان هم چنین چیزی ور افتاده بود)، سیاوش عزمش را برای ادامه تحصیل در دانشگاه جزم میکند. اینطوری میشود که مهمترین اثر نمایشی سینما و تلویزیون ایران درباره کنکور،شکل میگیرد و قصهاش ادامه پیدا میکند و به یادماندنیترین نقش رضا داوودنژاد در قاب تلویزیون ماندگار میشود.