۸. دراکولا
بلا لگوسی پیش از این که برای نقشآفرینی در فیلم «دراکولا» ۱۹۳۱ قرارداد ببندد، به عنوان دراکولا در تیاتری ایفای نقش کرده بود و همین تجربه یکی از اصلی ترین دلایل انتخاب او بود. او که پیش از آغاز فیلمبرداری دراکولا را میشناخت، حاضر نشد لباسی را که عوامل فیلم برایش در نظر گرفته بودند بپوشد و خودش گریم مخصوص خودش را انجام داد؛ درست مانند تیاتری که پیشتر در آن نقش دراکولا را ایفا کرده بود. لگوسی پس از فوت، در یکی از لباسهای شخصیت دراکولا درون تابوت قرار داده شد.
۷. موجودی از بلک لاگون
در حقیقت کسی که لباس گیلمن در فیلم «موجود» را طراحی کرده بود، میلیسنت پاتریک بود، اما باد وستمور که طراح گریمی معروف بود به اینکه پاتریک تمام اعتبار را از آن خود کرده است، معترض بود. او شکایت خود را به مراجع قضایی ارایه کرد و آنها او را جدی نگرفتند. اگرچه او از نفوذ خود استفاده کرد و باعث شد پاتریک دیگر در هیچ فیلمی کار نکند.
۶. بیگانه
طراح سوررئال، اچ. آر. گیگر، بیگانهای که قرار بود الن ریپلی را وحشتزده کند، خلق کرد و هنر او به کمک استخوان و مایعات لزج حیات پیدا کرد. لباس نهایی توسط دانشجوی هنری نیجریهای به نام بولاجی بادجو پوشیده شد؛ کسی که بین برداشتها مجبور بود روی تاپی بنشیند تا دم لباس، او را آزار ندهد.
۵. کینگ کونگ
هنگامی که تهیهکننده، دیوید او. سلزنیک، از ماریان سی. کوپر و ارنست بی. اسکودزاک خواست تا تصویری غیرواقعی از یک گوریل ارایه کنند، آنها بالافاصله به سراغ متخصص تصاویر متحرک ویلیس اوبرایان رفتند. او، پیشتر، سال ۱۹۲۵، دایناسورها را برای «دنیای گمشده» خلق کرده بود. او جادویی ۱۸ اینچی برای آنها طراحی کرد که بعدتر تبدیل به کونگ شد. آنها برای باورپذیری بیشتر، یک سر و دست به اندازهی حقیقی هم خلق کردند. فیلم همچنین از تصاویر مینیاتوری پیشگامانه هم بهره میبرده است.
۴. هیولای فرانکشتاین
جک پیرس، مردی که پیشتر مومیایی و همچنین مرد گرگی را خلق کرده بود، هیولای فرانکشتاین را هم بر پردهی نقرهای سینما آورد. او برای تاثیر بیشتر، تمام صورت بازیگر را از رنگ سبز پوشاند، ناخنهای او را سیاه کرد و پلکهای او را حجیمتر نمود. سپس سری پهن را با استفاده از پنبه و چسب شکل داد و در نهایت بازیگر را به دپارتمان طراحی لباس فرستاد. آخرین کمک به ساخت این هیولا را گروه فیلمبرداری انجام دادند، آنها تصاویر کارلوف را از زاویهی پایین ضبط کردند که باعث میشد قدرت او بیشتر به رخ مخاطب کشیده شود.
۳. شبح اپرا
لان چینی، پیش از این که سال ۱۹۲۵ برای ایفای نقش شبح اپرا انتخاب شود، نقش کازیمودو را هم ایفا کرده بود و برای انجام دادن گریم مخصوص خودش به شهرت رسیده بود. او مخفیکار بود، اما حقهی کار او ترکیبی بود از پنبه و کولودویین، برای برجستهکردن استخوانهای فک، رنگ سیاه، خط چشم تیره و ردیفی از دندانهای تقلبی. بینی او عجیبترین بخش بود که از پوست ماهی پیچیده شده در سیمهای پلاستیکی تشکیل شده بود.
۲. مگس
کریس والاس، طراح جلوههای ویژه، قصد داشت کاری متفاوت بکند و از همینرو از همان مراحل ابتدایی تغییر سث براندل، گریم سنگین را روی او پیاده میکرد؛ گریمی که هر روز پنج ساعت زمان میبرد. او همچنین ترکیبی از عروسکها، دکلها و صفحات متحرک را مورد استفاده قرار داد تا بتواند این موجود را به پرواز دربیاورد. تمام اینها و تکنیکهای نوآورانهی دیگر، اسکار ۱۹۸۷ را برای والاس به ارمغان آورد.
۱. گودزیلا
نخستین فیلم گودزیلا، سال ۱۹۵۴، در ژاپن ساخته شد؛ فیلمی تحت تاثیر حادثهی تلخ سقوط بمبهای هیدروژنی که تمام شهر را تحت تاثیر قرار داده بودند. گودزیلا قرار بود یادآور بمبهای هستهای باشد، از این رو، تهیهکننده، تومویوکی تاناکا، از کارگردان، ایشیرو هوندا و متخصص جلوههای ویژه، ایجی سوبورایا خواست تا چیزی به همان وحشتناکی خلق کنند. آنها به یکی از بدلکاران لباس دایناسور پوشاندند، سپس صحنهها را با سرعت دو برابر ضبط کردند و بعدتر، در پستولید، سرعت فیلم را کم کردند تا حرکات دایناسور، کوبندهتر به نظر بیاید. نتیجه، وحشتزده شدن مخاطبان بود و بعدها همهی ۲۹ گودزیلایی که بعدتر در سینما خلق شدند، از حقههای این نسخهی اولیه بهره بردند.