کلاسیکهای خاطرهساز
از زمان خلق تلویزیون و قاب کوچک جادویی که هنر تصویر را وارد خانهها و زندگی عموم مردم دنیا کرد تا به امروز، سریالهای مختلفی توسط هنرمندان در گونهها و ژانرهای مختلف و متفاوت ساخته شده است. این سریالها در زمان پخش خود معمولا مورد توجه تماشاگران در هر سنوسالی قرار میگرفتند و راه را برای تولید قسمتها و فصلهای تازه آنها باز و هموار میکردند.
هنوز پاسخ مناسبی نداریم
پل درگارابدیان، تحلیلگر سینمایی که دستی هم در تحلیلهای مربوط به کارهای تلویزیونی دارد، در این رابطه چنین میگوید: «این پرسش خیلی شبیه پرسشی است که در دنیای سینما هم در رابطه با بحث نوع واکنش و برخورد تماشاچی با محصولات سینمایی مطرح میشود. در دنیای سینما همواره این سؤال مطرح است که چه عامل یا عواملی باعث موفقیت مالی یک فیلم میشود و چگونه میتوان از شکست تجاری فیلمها در جدول گیشه نمایش جلوگیری کرد؟ این پرسش سالهاست که ذهن اهالی سینما را در هر دسته و گروهی به خود مشغول کرده و هنوز کسی نتوانسته پاسخی مناسب برایش پیدا کند. باور عمومی این است که نمیتوان پاسخی در این رابطه یافت. اگر جواب این پرسش داده میشد، دیگر فیلمی در جدول گیشه شکست نمیخورد و همه محصولات سینمایی با استقبال عمومی روبهرو شده و به کارهایی پرفروش تبدیل میشدند و تهیهکنندگان دیگر هیچ ضرر اقتصادی نمیکردند. این ایدهآلی است که شاید هیچوقت برآورده نشود. در رابطه با سریالهای تلویزیونی هم میتوان همین نسخه را پیچید و جواب داد. اگر کسی به شکلی کاملا دقیق میدانست چه عامل یا عواملی باعث موفقیت کلان برخی سریالها شده و آنها را به کارهای نامیرا و دریادماندنی تبدیل میکند، دیگر ما پدیدهای بهنام عدمموفقیت مجموعههای تلویزیونی نداشتیم. در این حالت، هر سریالی که تولید و اکران میشد با استقبال انبوه مردم روبهرو شده و بعد از مدتی لقب یک کار کلاسیک را گرفته و هر چند وقت یکبار، شاهد پخش دوبارهشان از شبکههای مختلف تلویزیونی میبودیم اما وقتی به آمارهای واقعی نگاه میکنیم، چند تا «پوآرو» یا «خانه کوچک» داریم که تا امروز هنوز دوست داریم دوباره به تماشای آنها بنشینیم و مثل روز اول از دیدنشان لذت ببریم؟» این نظری است که به صورت عمومی در بین منتقدان تلویزیونی و اهل فن رواج دارد و پذیرفته شده است. با وجود این، هم درگارابدیان و هم بقیه تحلیلگران و منتقدان قاب کوچک به این نکته مهم اشاره میکنند که فاکتورهای مشابهی در بین سریالهای موفق وجود دارد که شاید ازجمله عوامل موفقیت آنها، علاقه برای دوباره دیدنشان باشد. دیوید اوگراس، تحلیلگر سینمایی و تلویزیونی در این رابطه میگوید: « تماشاگران تلویزیونی کمی سختگیر هستند و با توجه به انبوه تولیداتی که از این رسانه پخش میشود، طبیعی است که با نوعی بیرحمی با سریالها برخورد میکنند. آنها معمولا از اپیزودهای اول و دوم سریالها استقبال میکنند، زیرا میخواهند بدانند با چه چیزی طرف هستند و چه چیزی قرار است به آنها ارائه شود. نکته اصلی، حمایت تماشاچی از اپیزودهای بعدی است که تکلیف سریالها را مشخص میکند. بیننده اگر داستان، حال و هوا و ساخت سریالی مورد پسندش قرار نگیرد، به راحتی قید تماشای آن را میزند و اپیزودهای بعدی را دنبال نمیکند. حالا چه عاملی باعث چنین رفتارها و بازخوردهایی میشود، تصور میکنم در وهله نخست، داستان و ماجراهای یک سریال است که نقشی مهم و تعیینکننده در رضایت خاطر بیننده دارد. برنامهسازان تلویزیونی میدانند که تنها یک داستان جذاب و پرکشش است که میتواند تماشاچی را پای صفحه تلویزیون نگه دارد. بعد از آن، نکته مهم نوع روایت این داستان است. این نکته که سازندگان سریال، داستان خود را چگونه و با چه زبانی تعریف میکنند، اهمیت بسیار زیادی دارد. مثالی میزنم. داستانهای آگاتا کریستی محبوبیت بالایی در بین برنامهسازان تلویزیونی دارد. بعضی از سریالهایی که بر اساس داستانهای این نویسنده جنایینویس تولید میشوند به شدت مورد توجه قرارگرفته و در سالهای مختلف شاهد پخش دوبارهشان از شبکههای مختلف هستیم. اما بعضی از این مجموعه با آنکه همان داستانها را در اختیار داشتهاند، نتوانستهاند رضایت خاطر بینندگان را فراهم کنند و تبدیل به اثری ماندگار و خاطرهساز نشدهاند. این نکته نشان میدهد که در کنار جذاب بودن فیلمنامه، نوع بیان و تعریف تصویری آن هم اهمیتی زیاد دارد.»
کار چهرهها نیست
منتقد انگلیسی تی وی پروگرام به نکات دیگری اشاره میکند. به گفته او: « تصور برخی این است که نام و چهره یک ستاره میتواند نقش اصلی را در ماندگار بودن یک سریال ایفا کند اما چنین نیست. اتفاقا این کلیت یک مجموعه است که میتواند نام و چهره یک ستاره تلویزیونی را ماندگار کند. لی میجرز نمونه خوبی در این رابطه است. او سریال پربیننده «مرد شش میلیوندلاری» را با موفقیت روی آنتن داشت. تا امروز این مجموعه بارها و بارها از تلویزیون بازپخش شده است. میجرز به جز این سریال، بازیگر چند کار دیگر قاب کوچک هم بود اما با آنکه این سریالها در زمان پخش اول با موفقیتهای نسبی روبهرو شدند، امروزه نامی از آنها شنیده نمیشود. دلیل موفقیت مرد شش میلیون دلاری و سریالهای مشابه را باید در جای دیگری جست و جو کرد. بدیع و نو بودن سوژه ازجمله عواملی است که به ماندگاری یک کار کمک بسیار زیادی میکند. مرد شش میلیون دلاری داستانی متفاوت و نو داشت که تا قبل از آن، تماشاگران تلویزیونی مشابه آن را تجربه نکرده بودند. حتی امروز هم که این سریال را برای چندمینبار نگاه میکنیم، تازه و نو به نظر میرسد.» این نکته را میتوان در رابطه با سریالهایی چون «سالهای دور از خانه» که به «اوشین» معروف شد و «ارتش سری» هم دید. اوشین محصول ژاپن، بازیگری را در راس داستان داشت که نه فقط برای ژاپنیها که برای تماشاگران خارجی هم چهرهای ناشناس بود، اما این سریال نه فقط در سرزمین مادری که در بسیاری از کشورهای دنیا هم با استقبال فراوانی روبهرو شد و هنوز بعد از چندین دهه که از تولیدش میگذرد، هر چند وقت یک بار، باز روی آنتن تلویزیون کشورهای مختلف میرود. سازندگان مجموعه به قدری خوب درد و رنجهای یک زن سختکوش را در جامعهای مردسالارانه و خشن به نمایش گذاشتند که حتی توانستند نظر مثبت و همراهانه تماشاگران مرد بینالمللی را هم به سریال خود جلب کنند! ارتش سری هم یک درام تاریخی و دلهرهآور جنگی انگلیسی بود که با وجود بازیگرانی ناشناس، تاثیری شگرف بر بینندگان بینالمللی خود گذاشت. درام خانوادگی «خانه کوچک» هم در این گروه از تولیدات تلویزیون قرار میگیرد. خوشساخت بودن سریال در کنار داستانی جذاب و سرگرمکننده که به شیوهای درست و جذاب به تصویرکشیده میشود، از عوامل مهمی است که منجر به پخش چندباره آن از تلویزیون شده است. با آنکه معمولا این سریالهای قدیمی هستند که مورد توجه قرار گرفته و شاهد بازپخش چندبارهشان از قاب کوچک هستیم، اما میتوان درام تاریخی «جومونگ» را نیز به موارد گفته شده اضافه کرد.
کلاسیکها در صدر
نکتهای که اهل فن به آن توجه کرده و واکنش نشان میدهند این است که علاقه به تماشای دوباره و چندباره سریالهای تلویزیونی بیشتر مربوط به آثار کلاسیک تلویزیون میشود و هنوز این علاقه به کارهای امروزی و جدیدتر تسری پیدا نکرده است. به گفته منتقدان، تماشاگران پیر و جوان با نگاهی نوستالژیک به آثار قدیمی و کلاسیک، اشتیاق خاصی به تماشای دوباره این آثار دارند و چنین حسی را هنوز نسبت به کارهای جدیدتر پیدا نکردهاند. برای آنها دیدن دوباره سریالهایی چون «بالاتر از خطر/ ماموریت غیرممکن» یا «پیشتازان فضا/ سفرهای ستارهای» که در دهه ۶۰ میلادی غوغایی به پا کرده بودند، بسیار لذتبخشتر از تماشای دوباره کارهای پرسروصدای معاصر بوده است.