شک ندارم رونق جریان نقد و نقادی سینما از پیششرطهای رشد و پویایی هر اجتماعی است و از این منظر منتقدان و نویسندگان حوزه فرهنگ و هنر جایگاه حائز اهمیتی دارند. نقد و نقادیهایی که از سر دغدغه هنری و فرهنگی و نه بهواسطه حُب و بغضهای شخصی صورت میگیرد، مسلماً سازنده و اثربخش است و به غنای بحث و فهم اثر کمک میکند.
حسن فتحی کارگردان فیلم مست عشق به روزنامه هم میهن گفت: همه کسانی که در این سالها آثار من و مصاحبههایم را دنبال کردهاند، بیخبر نیستند از اینکه برای منتقدان فیلم و نقش آنها در اعتلای هنر نمایش احترامی عمیق قائلم، اما موضع برخی از آنها را درخصوص این فیلم درک نمیکنم. بالاخره آیا میخواهیم سینمای پررونقی داشته باشیم یا نه؟ تا دیروز گلهمند بودند که چرا فقط فیلم کمدی فروش میکند و فیلم جدی نمیتواند پای مخاطب را به سینما بکشاند و حالا که فیلم اتفاقاً درباره فرهنگ ایران و دو نفر از چهرههای شاخص ادبیات و عرفان این سرزمین است و مورد استقبال مردم قرار گرفته، شما به جای اینکه از این بابت خشنود باشید موضع قهرآمیزی نسبت به فیلم گرفتهاید؟ در کدام اصول نقد آمده که برای جذابیت یک اثر سینمایی نباید از سلبریتی و بازیگر ستاره استفاده کرد؟
چطور در سینمای آمریکا و اروپا ساخت فیلمهای جدی و مهم با حضور ستارگان مشهور اشکالی ندارد اما منِ فیلمساز ایرانی اگر از بازیگران مشهور استفاده کنم مورد نقد قرار میگیرم؟ براساس کدام معیار نقدِ فیلم، این قضاوت را میکنید؟ متأسفانه مبنای این نقدها بر استدلال بنا نشده و بیشتر جنبه جدلی دارد با اثر و باب گفتوگو و مفاهمه را میبندد. مثلاً منتقدی میآید و میگوید فیلم چرک است، آشغال است و واژههایی از این دست به کار میبرد. این واژهها چه نسبتی با جهان منزه عرفانی یا اساساً چه نسبتی با ادبیات نقد دارد؟ مگر نه اینکه آموزههای ناب عرفانی ما را به همزیستی مسالمتآمیز و ادب و احترام دعوت کرده و توصیه میکند یکدیگر را تحقیر نکنیم زیرا نطفه هر جنایتی در تحقیر نهفته است!