هرچند اصغر نقیزاده بیشتر با بازی در فیلمهای دفاع مقدسی مانند مهاجر، آژانس شیشهای، خاکستر سبز، سرزمین خورشید، از کرخه به راین، گاهی به آسمان نگاه کن و… شناخته میشود اما این بازیگر در تلویزیون نیز در سریالهای خاطرهانگیزی از جمله وضعیت سفید، خوشرکاب، معراجیها و… به ایفای نقش پرداخته است.
نوروز امسال سریال زیرخاکی۴ را روی آنتن داشتید. استقبال از این سریال را چگونه دیدید؟
تا جایی که من دیدم مردم و منتقدان استقبال کردند و بازخوردهای خوبی گرفتیم. فریبرز باغبیشه که در سری چهارم سریال اسیر شده بود، در فصل چهارم پیش خانواده بازگشته بود و کلکلکردنها و فراموشکاریهایش بسیار جالب بود. نقش خودم را در سریال زیرخاکی خیلی دوست داشتم، چراکه همیشه در کارهای جنگی نقش آدمهای شلوغ و شوخ را بازی میکردم اما در این سریال یک انسان آرام و جدی بودم.
برخی منتقدان معتقد هستند که زیرخاکی۴ نسبت به فصول قبلی این سریال افت کیفی داشت.
این اتفاق ممکن است در همه کارها بیفتد. در همه دنیا هم اینگونه است. مثلا فیلم اول آلفرد هیچکاک با فیلم بعدیاش یکسان نیست یا شاید کارهای آقای مهران مدیری بعد از شبهای برره تکرار همان المانها باشد. طبیعی است که زیرخاکی هم بعد از چهار فصل و با بازیگران ثابت تکراری به نظر برسد و از کیفیتش کاسته شده باشد. متاسفانه در ایران کیفیت کار در فصول بعدی یک سریال حفظ نمیشود، مثل همین سریال نیسان آبی که سریسازی میکنند و حتی چراغهای نیسان هم بعد از ۵۰ سال عوض نمیشود. از طرف دیگر، سریالهای ژاپنی را میبینیم که بعد از ۲۰۰قسمت هنوز جذابیت دارد؛ چراکه در طول ساخت سریال، نهفقط بازیگران که حتی کارگردان هم تغییر میکند.
این روزها مشغول کاری هستید؟
بعد از زیرخاکی۴ بیکارم. ما برعکس مورچهها بیشتر در پاییز و زمستان کار میکنیم؛ چراکه معمولا بودجه شهریورماه میرسد. بعد دوباره بیکار میشویم تا مهر سال آینده.
شما بازنشسته آموزشوپرورش هستید. چه شد که وارد کار بازیگری شدید؟
سال ۱۳۶۱ کلاسهای بازیگری را در حوزه هنری زیر نظر استادانی مثل سعید کشنفلاح و تاجبخش فنائیان شروع کردم و بعد در فیلم توبه نصوح علاوه بر بازی، دستیار هم بودم. از آنجا که کار سینما امنیت شغلی ندارد، وارد آموزشوپرورش شدم و در بخش فرهنگی مسئول بودم.
پس بازیگری از ابتدا برایتان جدی بوده است؟
آموزشوپرورش حکم یک منبع درآمد برای پرداخت قبوض آب و برق و کرایه خانه بوده، وگرنه بازیگری عشق من است. از بچگی سینما را دوست داشتم، البته پدرم مخالف بود. سینما جی سر خیابان ما بود. گاهی با برادرم به این سینما میرفتیم. هر وقت هم پول بلیت نداشتم، پشت سینما جی یک در خروجی بود که میرفتم گوشم را به آن میچسباندم و فقط به صدای فیلم گوش میدادم.
در کارنامه بازیگری شما بیشترنقشهای مثبت وبهطورمشخص رزمنده به چشم میخورد.چرا آنچنان که بایدو شاید متنوع نیست؟
خب غیر از این نقشها به ما پیشنهاد نمیشود. مثلا اکبر عبدی همیشه نقش کمدی بازی میکند یا مرحومه خیرآبادی همیشه نقش مادر را داشت. بازیگران زیادی نداریم که مثل پرویز پرستویی نقشهای متفاوت را بازی کنند. تهیهکننده و کارگردان هم که میبینند لقمهای حاضر و آماده است، دیگر خودشان را به زحمت و دردسر نمیاندازند. البته در سریال یراقچی نقش ناظم مدرسه را داشتم که منفی بود. ما بازیگران مثل دختری میمانیم که به خواستگاریمان میآیند و خودمان نمیتوانیم اجبار کنیم که فلان نقش را به ما بدهید. این تهیهکننده و کارگردان هستند که پیشنهاد میدهند.
پس از نقشهای منفی استقبال میکنید؟
بله، دوست دارم نقشهای منفی را هم بازی کنم و اگر پیشنهاد شود حتما میپذیرم.
شما در سریالهای خاطرهانگیزی چون وضعیت سفید، خوشرکاب، زیرخاکی، معراجیها و … حضور داشتهاید. خودتان کدام یک از این سریالها را بیشتر دوست دارید؟
راستش تا حالا به این موضوع فکر نکردم. مثل این میماند که بپرسید بچه اول را بیشتر دوست دارید یا آخری. به هر حال، همه اینها حاصل تلاش و زحمت ما هستند. البته سریال و فیلمی هم بوده که کارگردان باکیفیتتری کار کرده و مردم و منتقدان بیشتر خوششان آمده است.
مردم در کوچه و خیابان شما را با کدام نقشتان میشناسند و به یاد میآورند؟
مردم در کوچه و خیابان مرا که میبینند یاد جنگ میافتند.
یکی از بازیهای خاطرهانگیزتان به سریال وضعیت سفید و نقش عباس آقا پدر شیرین بازمیگردد. وضعیت سفید سریال فوقالعادهای بود و هنوز هم برای تماشا جذاب است. خاطره جالب و ناگفتهای از بازی در این سریال دارید؟
برای آن کار کارت پایان خدمت به ما دادند، چرا که ۱۸ ماه طول کشید. اول قرار بود کار شش ماهه تمام شود اما ۱۸ ماه طول کشید. من خیلی نقشم را در این سریال دوست داشتم. همه عالم و آدم میدانستند که امیر دختر عباس آقا را دوست دارد الا خودش. خاطره جالبی هم از این سریال دارم. یک روز ساعت ۶ صبح زنگ زدند که برای ضبط فلان سکانس خودت را برسان. داشتم آماده میشدم که دوباره زنگ زدند که نمیخواهد بیایی. گرفتم خوابیدم. چند دقیقه بعد دوباره تماس گرفتند که بیا. در حالی که من آنروز اصلا بازی نداشتم. حالا نگو یکی از بازیگران آن روز مریض شده بود. ابتدا میگفت میآیم اما بعد حالش بدتر میشده. در نهایت من رفتم سر صحنه و یک سکانس را گرفتیم. باید از کنار بازیگر اصلی رد میشدم و فقط میگفتم جا ندارید بیایید خانه ما بخوابید.آقای نعمتا… که بسیار کاربلد و دوستداشتنی است گفت کارت تمام شد و میتوانی بروی. صبح زود بود و نزدیک بهشت زهرا بودیم. منم گفتم بروم سر مزار پدرم و فاتحهای بخوانم. هیچکس هم نبود و پرنده هم پر نمیزد. داشتم فاتحه میخواندم که شخصی آمد و شروع کرد به قرآن خواندن که پولی به او بدهم. پرسیدم تو کجا بودی این وقت صبح؟! گفت ما اینجا کشیک هستیم!
عمده فعالیت شمادربازیگری بهنقشآفرینی درفیلمهاوسریالهایجنگیبازمیگردد.وضعیت وآینده ژانر دفاعمقدس راچگونه میبینید؟
بعید میدانم خیلی دوام داشته باشد، چراکه هزینهبر و پر دردسر است. فیلمهای جنگی مثل فیلمهای دیگر فروش و گیشه آنچنانی ندارد. از آنجا که این فیلمها هزینه ساخت بالایی دارد و از فروش چندانی هم برخوردار نیست، کمتر تهیهکنندهای حاضر است به این حوزه ورود کند. فقط صداوسیماست که میتواند در این ژانر فعالیت کند.
شما با کارگردانان مطرحی مانند ابراهیم حاتمیکیا، احمدرضا درویش، کمال تبریزی، جلیل سامان و… کار کردهاید. دوست دارید با کدام کارگردان کار کنید و فرصتش تا امروز فراهم نشده است؟
حسن فتحی و داوود میرباقری را خیلی دوست دارم. دلم میخواست در سریالهای شب دهم و شهرزاد حسن فتحی بازی کنم. جوان که بودم خیلی دوست داشتم نقش شهید همت را بازی کنم که چون چهرهام شباهت نداشت امکانش فراهم نشد.
از مسیری که تا به امروز در بازیگری طی کردهاید، راضی هستید؟
بله، راضی هستم و اگر دوباره به گذشته برگردم، همین راه را انتخاب میکنم.