این روزها نمایش «و او جان من است» به کارگردانی حمید حرا با هدف روایت رویدادی تماشایی از تاریخ صدر اسلام در تالار وحدت روی صحنه است؛ روایتی متفاوت از روز مباهله. از آنجا که در تاریخ ایران و اسلام بازههای زمانی مهم و رخدادهای سرنوشتساز قابل تامل بسیاری وجود دارد که هنوز نویسندگان و کارگردانان به آن نپرداختهاند، اجرای این نمایش با ایجاد جریانی بدیع از شیوه قصهگویی، نه تنها مورد استقبال علاقهمندان به نمایشهای آیینی و مذهبی واقع شده، بلکه جمع تازهای از مخاطبان را به سالنهای نمایش آورده است.
به عنوان نویسنده نمایش «و او جان من است» در خصوص نگارش این متن و ویژگیهای متمایزکننده آن توضیح دهید.
من دعوت شدم در نمایشی بازی کنم که پیشتر اجرایی از آن روی صحنه رفته بود؛ اجرای «و او جان من است» سال۹۸ و بازی در این نمایش با نقد و نظرهای من در خصوص نمایشنامه توأم شد. از همان ابتدای کار به نظرم نمایشنامه «و او جان من است» مسأله و گرفتاریهایی از منظر زیباییشناسی داشت که اجازه نمیداد نمایشنامه در سطح بالایی قرار بگیرد. نقد من روی متن این نمایش بیشتر از نظر ادبیات و بعد از منظر منش تولیدی بود. خوشبختانه نظرات من با سعهصدر کارگردان مواجه شد و از من خواستند با این مضمون نمایشنامه دیگری بنویسم که تراز مدنظرم را داشته باشد و خواستههای کارگردان نیز در دل آن گنجانده شود. در واقع مسأله اصلی اجرا شدن نمایشی با این مفهوم بود که به نمایشنامهای قوی نیاز داشت. ضمن اینکه تعداد بازیگران این نمایش زیاد بود و وفاداری به متن موجب میشد که اجرای آن بیش از دو ساعت و نیم زمان لازم داشته باشد. به عنوان کسی که با وسواس به مقوله نمایشنامه نگاه میکنم و وظیفه معلمیام هم در نوشتن نمایشنامه چنین حساسیتی را توجیه میکند، انگیزه پیدا کردم تا نمایشنامه دیگری با موضوع روز مباهله یعنی همان موضوع اصلی نمایش «و او جان من است» بنویسم. آنچه در نگارش این متن در نظر گرفتم این بود که نمایش را برای مخاطب معاصر و تماشاگری که دغدغه تاریخ دین و مذهب ندارد هم جذاب کنم به عبارتی، ترکیب تماشاگران نمایشنامهای که من نوشتم ترکیبی دو سویه شد که هم تماشاگران پیشین نمایش «و او جان من است» را در برمیگیرد و آنها را با اثر تازهای مواجه میکند و هم این ظرفیت را دارد تا جمع تازهای از مخاطبان علاقهمند به تماشای تئاتر را به خود جذب کند. نمایشنامهای که من نوشتم ابتدا «روز نفرین» نام داشت که با اعمال برخی تغییرات جزئی در تعامل با کارگردان و به نفع زمانبندی اجرا، نکات مورد علاقه در اجرای قبلی و… به مرحله تمرین رسید و نتیجه آن نمایش «و او جان من است» کنونی شد که بازیگرانی محدود و صحنههای پرداخت شدهای از منظر ادبی دارد. در واقع ۸۰ درصد اجرای کنونی مطابق متنی است که تهیه کردهام؛ البته نام متن هم عوض شد و فکر میکنم نامی که انتخاب کرده بودم نمایشیتر بود، اما آنچه اکنون روی صحنه است، حاصل تعامل منطقی و انگیزه گروه برای روی صحنه بردن این مضمون بود.
آیا شما از زاویه دید تماشاگری منتقد ایده رفت و آمد بین زمان حال و گذشته را در نمایشنامه طراحی کردید یا هدف دیگری از چنین ایدهای داشتید؟
من در نقش تماشاگری در ذهن خودم حاضر شدم که به دیدن تئاتر «و او جان من است» رفته و بعد خروج از سالن نمایش، از خود میپرسد که اصلا چرا به دیدن این اجرا آمده است؟ به چه علت باید تاریخ را در یک تئاتر مرور کرد؟ من با این نگاه متن را نوشتم و معتقدم اگر صاحب دغدغه هستیم، اجرایی که براساس این دغدغه روی صحنه میبریم، باید پاسخگوی پرسشهای ذهن مخاطب باشد و شاید رسیدن به این نقطه، مفهوم معاصرسازی بخشهایی از متن را میطلبید. لازم است که کارکرد زوایای تاریخ به معنای عام و تاریخ دین به معنای خاص را در دنیای امروز جستوجو کنیم. اساسا تاریخ هیچ خاصیتی برای رجوع ندارد مگر اینکه در امروز ما تاثیرگذار باشد و من سعی کردم همین نکته را از دریچه معاصرسازی و بهروز کردن مفاهیمی که در چهارچوب یک واقعه تاریخی قرار است روایت شود، تامین کنم.
به عنوان نویسنده چقدر نگران یکدستی مخاطبان نمایشی با موضوع مباهله به عنوان نمایشی با داستانی مذهبی بودید و برای گریز از این شرایط در متن چه کردید؟
با قاطعیت میگویم بنیان نجات یک نمایش از چنین خطری، متن است. به این معنا که نمایشنامه اگر از این مسأله آگاه باشد، از اساس راه نجات را باز کرده و حالا در این مسیر نجات، طراحی صحنه، موسیقی، لباس، فرم و… به آن کمک خواهد کرد. برخی عناصری که نام بردم در هر اجرای دیگری نیز میتواند به میان بیاید، ولی لزوما به معنای نجات نمایش از یکدستی مخاطبانش نیست. خوشبختانه در نمایش «و او جان من است» با این زاویه نگاه، همه در قالب یک گروه دست به دست هم دادهایم تا این زاویه را پروارتر و استخواندارتر به مخاطب تقدیم کنیم. نباید مخاطب این نمایشها از تماشای تاریخ کسل شوند؛ چراکه در دل چنین نمایشهایی اصولا دادههایی از تاریخ ارائه میشود که شاید مدتها مغفول مانده است. من به عنوان نویسنده سعی کردم هر جایی که احتمال داشت مخاطب از دریافت اطلاعات تاریخی خسته شود، او را وارد فضای معاصر کنم و با مفاهیم قابل لمس، درک و لوندی و طنازی برایش جذابیت ایجاد کنم. البته فرم نیز به من در این راه کمک کرده است. مثلا میبینیم که کشیش کهنسالی که در صحنه قبلی بازی میکرده و حالا در ادامه صحنه، با زبان کف جامعه امروزی ما صحبتهایی میکند که به لباس و شمایل تاریخی او نمیآید. این تناقض دیدنی است و جدا از نمایشنامه و فضا و مفهوم، رویکردی که در «و او جان من است» به کار گرفتهایم، شکلی از اجرا را در خود مستتر کرده که مازاد بر متن، افزودههای جالبی دارد که جزو مخلوقات متن است. به دلیل بهکارگیری همین فرم بود که نمایشنامهام را به استاد بهرام بیضایی تقدیم کردهام که پیشتر به صورتی این فرم را آزموده بود. درواقع هسته چنین فکری در یکی از آثار استاد بیضایی هم هست و به عنوان یکی از شاگردان مستقیم وی، حس کردم میتوانم از خطی که استاد به ما دادهاند، بهره ببرم.
در آینده ممکن است بزنگاههای مذهبی،تاریخی و آیینی دیگری راهم دستمایه نمایشنامههای خود قراردهید و شاهد اجرایی ازاین مفاهیم باشیم؟
سالهاست که خیلی از مضامین سراغ من میآید؛ کسی که به معنای واقعی کلمه نویسنده است و این رسالت را برای خود درنظر گرفته و دیگرانی چند نیز پذیرفتهاند که وی نویسنده است، خیلی وقتها خودش سراغ مضامین نمیرود بلکه این مضامین هستند که او را پیدا میکنند. به طور مشخص در نمایش «و او جان من است» بازی در این اثر من را با موضوع آن مواجه کرد. در آینده نیز مضامین دیگری من را پیدا خواهند کرد و آنگاه که چنین شد، قطعا با اشتیاق به مضامین دینی میپردازم. همیشه این دغدغه را داشتهام که نمایشنامههایم ارزش مرور در قالب کتاب یا روی صحنه را داشته باشد. به عقیده من یکی از مصادیق ارزشبخش به نمایشنامه، کارکرد آن برای مخاطب مصرفکننده است. به عنوان مثال اگر ازمخاطبان بپرسیم مهمترین چیزی که از تاریخ اسلام میدانید، چیست؟ بلافاصله اکثریت به واقعه عاشورا اشاره خواهندکرد. درحالی که بخشهای بسیاری از تاریخ اسلام در ذهن مخاطبان مغفول است و عاشورا شناخته شده، چراکه روی این واقعه عمیق، لایهمند و متنوع پرداخت داشتهایم اما درخصوص سایر وقایع تاریخی چنین نیست.همین حالا نیز زوایای بسیاری در تاریخ اسلام مانند مباهله وجود دارد که جای پرداختن به آنها در هنر خالی است. هماکنون نیز یکی از زوایایی که در ذهنم گشوده شده و مشغول تحقیق و پژوهش برای نگارش آن هستم، مفهوم و جایگاه اجنه در نگاه دینی ماست. داستانهایی را دراینباره پیدا کردم که بسیار جذاب است، اما اصلا به آن پرداخته نشده. درواقع این مضمونی است که به پسکوچههای فرعی ذهن من راه پیدا کرده. اگر ماده خام مفهومی که گفتم در جامعه غربی وجود داشت، حتما هالیوود و تئاتر و ادبیات آنها روی آن کارهای فراوانی میکرد، اما ما بهسادگی از کنارش گذشتهایم. حالا که ذهن من از نطفه مفهوم و جایگاه اجنه در نگاه دینی ما بارور شده، قطعا روی آن کار خواهم کرد. خودم را میشناسم و فکر میکنم نمایشنامهنویسی هستم که تقریبا روی مفاهیم و سبکهای مختلف کار کردهام. پس آمادهام که به همه مضامین بپردازم و فقط منتظر روشنشدن چراغسبزی در ذهنم هستم تا کارم را شروع کنم.
حمید حرا: یک روایت لطیف و مفرح از روز نفرین!
حمید حرا، کارگردان نمایش «و او جان من است» در گفتوگو با جامجم، در خصوص اجرای این اثر گفت: در دور قبلی اجرای این نمایش که سال ۹۸ روی صحنه رفت، مخاطب با پیشنمایشی از اثر مواجه شد. بعد از اولین اجرا، متن بارها بازنویسی شد. سرآخر از سیدعلی موسویان و ایوب آقاخانی کمک گرفتیم و درواقع متن نمایش دراماتورژی شد. در اجرای سال ۹۸ و در متنی که خودم نوشته بودم، بیشتر جنبههای تاریخی قصه در نظر بود و به جنبههای معاصر نپرداختم، اما در اجرای جدید و او جان من است بازنویسی متن، ما را به شکل جذابتری از کار رسانده است. وی با بیان اینکه مفهوم مباهله برای تماشاچیان تئاتر چندان شناختهشده نیست، افزود: لازم بود روایتهای امروزی در کار داشته باشیم تا معادلسازیهایی برای آن طراحی شود و مخاطب درک عمیقتری نسبت به مباهله پیدا کند. قطعا برای تماشاچیان امروزی تئاتر این سؤال بهوجود میآید: چطور پیامبری که ما او را رحمتالعالمین میشناسیم، بر سکوی نفرین با نجرانیان مینشیند؟ براساس این ابهام و سوالات، فکر کردیم تماشاچی در یک فضای امروزی و قابل درک برای مخاطب راحتتر به پاسخ این پرسش برسد. حرا در مورد چگونگی شکلگیری ایده رفتوآمد بین زمان گذشته و حال در نمایش و او جان من است نیز توضیح داد: این بخش امیر کربلاییزاده از دوستان و مشاوران من در اجرا بود و ایوب آقاخانی هم بهخوبی این بخش را نوشت. به نظرم مردم از تاریخچه درست این روز خبر ندارند. مباهله، رسمی بود که قبل از اسلام نیز بین اقوام مختلف رواج داشته و پیامبر اسلام با نزول آیه کریمه به نجرانیان تاکید کرد حالا که شما بر کلام خودتان استوار هستید من نیز چنین میکنم و قضاوت را به خدای بزرگ واگذار میکنیم تا خودش دروغگو را لعنت کند. درواقع بهواسطه مباهله افراد حکمیت بین خود را به خدا واگذار میکردند. در بین مردم ما نیز رایج است که در برخی شرایط به طرف مقابل میگویند که به خدا واگذارش میکنند. بهتصویرکشیدن این مفهوم در معنای سادهتر که مخاطب امروزی نیز آن را درک کند، از ویژگیهای نمایش و او جان من است محسوب میشود و نیاز بود برای تفهیم این مفهوم بخشهایی داشته باشیم که به زبان انسان امروزی به شرح مسأله بپردازد. این کارگردان در ادامه بیان کرد: در اجرای جدید و رویکرد تازهای که به قصه داشتیم، خوشبختانه اتفاق خوبی که رخ داد، گستردهشدن طیف مخاطبانی نمایش بود.فرم دراماتیک و فضای تئاتریکال، همچنین گروه فرم بسیار قوی که روی صحنه حاضرمیشوند،این نمایش را بسیارجذاب کرده است.همچنین عناصر صحنه مانند لباس، طراحی صحنه، چهرهپردازی و…«و اوجان من است» را از یک نمایش آیینی صرف دور کرده و ما هم سعی کردیم مخاطب احساس نکند فقط با روایتی دینی مواجه است که جنبه تئاتری ندارد. وی در پاسخ به این سؤال که چرا برای روایت قصهای که هم در فرهنگ ایرانی ــ اسلامی ما ریشه دارد، هم جنبههای تئاتری آن برای شما مهم بوده از شاخصههای نمایش ایرانی استفاده نشده است، اظهار کرد: ما برای اجرای «و او جان من است» سمت نمایش ایرانی نرفتیم و بیش از همهچیز روی صحنه آوردن حضرات معصومین(ع) مهم بود؛ بهصورتی که از چهره آنها استفاده نشود و بهصورت کلیشهای روبنده هم برای آنها استفاده نکردیم، در واقع هم حضور شخصیت این بزرگواران روی صحنه نیاز به طراحی ویژه داشت و هم مکالمات بسیار مهم بود؛ بنابراین لازم بود که مدلی امروزی و مخصوص به خودمان برای اجرا طراحی کنیم. ما به فرمی نیاز داشتیم که نمایش ایرانی نمیتوانست این نیاز را برآورده کند و هدف ما هم آن سبک اجرایی نبود.حرا در خصوص زبان مفرح و لطیف این اجرا با تاکید بر اینکه لازم بود دیالوگها در بخشهای تاریخی و معاصر نمایش با هم تفاوت داشته باشد، متذکر شد: در این اثر انتخاب زبانی که رفتوبرگشت بین دو دوره تاریخی را به یکدیگر متصل کند، اهمیت زیادی داشت تا مخاطب در این نمایش احساس دوپارگی نداشته باشد؛ بنابراین ما از زبان لطیف و مفرح و طنازانه بهعنوان ابزاری برای پیوند گذشته و حال بهره بردیم. در واقع شوخیها و فضای مفرحی در صحنههای معاصر وجوددارد وزبان فاخر و تاریخی در صحنههای گذشته استفاده شده است. در نهایت به طریقی و به کمک ظرفیتهای زبانی، هر دو فضای زمانی نمایش را به یکدیگر پیوند دادیم.