یک کارگردان تئاتر گفت: تماشاخانه های خصوصی به بوتیک هایی برای اجرای نمایشهایی خاص توسط افرادی خاص با تماشاگرانی خاص تبدیل شدهاند و شرط اول بهرهمند شدن از این فضاها داشتن سرمایهگذار یا تهیه کننده است که این دو هنوز در تئاتر ایران جایگاه درست و حرفهای خود را نیافتهاند. متاسفانه، چند سالیست برای برون رفت از بحران اقتصادی تئاتر، برخی چهرهها یا بعضا سلبریتی ها، ضامن اجرای نمایش و فروش گیشه شدهاند.
نمایش «قفس» به نویسندگی و کارگردانی شهاب امرایی و با بازی یگانه بهرامی، آرزو یاهوییان، نغمه نخعی شریف، سپیده قلی پور، نورا علیپور، مانی ورکانی، کاوه فلسفی، شهاب امرایی، محنا سیدی، امیرحسین حبیبی، از ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳ در تماشاخانه استاد جمشید مشایخی اجرا رفته و تا ۷ مرداد ماه سال جاری، روی صحنه بود از این رو، گفتگویی با این نویسنده، کارگردان و آهنگساز انجام دادهایم.
شهاب امرایی درباره ایده اولیه نگارش اثر گفت: نمایشنامه “قفس” که به تازگی توسط انتشارات «آنان» به چاپ رسیده است، روایت مینیمال و ملموسی از چند زندگی آشناست که به دور از شعارزدگی و اداهای روشنفکرانه، با رویکردی انتقادی به ناهنجاریهای اجتماعی وبحران های فرهنگی در جامعه و نهاد خانواده میپردازد. جرقه های اولیه نگارش این اثر، مبتنی بر مشاهدات، شنیدهها و نظام ارتباطی خود من با دنیای پیرامونم بود و کاراکترهای این نمایشنامه و دردهایشان به وفور در قومیتهای مختلف و حتی کلانشهرهای ایران مابه ازا دارد. این را زمانی بیشتر دریافتم که بعد از خوانش یا تماشای این اثر، گاهاً دختری با چشمان تَر نزد من میآمد و میگفت «این کاراکتر نمایش شما، خود من بودم».
او افزود: متاسفانه در مواردی برخی منتقدان یا مخاطبان، به غلط این نمایشنامه را اثری فِمنیستی برشمردهاند که لازم میدانم با توجه به تعاریف صحیح و اهداف فِمینیستها و با توجه به رویکرد انتقادی-اجتماعی خودم نسبت به این نمایشنامه، عنوان کنم که هرگز پیرو تفکر یا مکتب خاصی نبوده و نیستم. زن به مثابه یک انسان در جامعه ایرانی و توجه به مصائب، محدودیتها، آرمان ها و جدال با کج اندیشی، خرافات و تعصبات کورکورانه، در دیگر نمایشنامه های من هم بصورت موضوع اصلی یا کنکاش در لایههای زیرین متن، وجود داشته و همچنان معتقدم هنوز نتوانستهام حق مطلب را به جا آورم چون ناگفته ها و نانوشته های تکاندهنده بسیاری وجود دارد که امیدوارم روزی، “قلم” آنچنان رها باشد که دِینم را به مادران و دختران سرزمینم ادا کنم.
این هنرمند “تئاتر کاربردی” را دغدغه خودش در نگارش نمایشنامه “قفس” عنوان کرد و گفت: در مورد تاثیرگذاری و اعجاز هنر نمایش، نظریهپردازان، تئوریسینها و مولفین بسیاری ایراد سخن کردهاند و اگر طبق رایجترین نظریهها، خاستگاه هنر نمایش را در یونان باستان جستجو کنیم، از بوطیقای ارسطو گرفته تا مقالهها و کتب گوناگون معاصر، همگی متفق القول هنر نمایش را به دلیل زنده بودن محصول فرهنگی و هنری، موفق ترین و تاثیرگذار ترین هنر در ایجاد ارتباط با مخاطب دانستهاند. تکنیک نمایش در نمایش به نوعی اشاره به تلاش برای دستیابی به دستاوردی عظیم در دل زندگی واقعی است. تصویر کردن دنیایی واقعی تر در میان واقعیت درام، دنیایی که تلاش میکند تا با توصیف مقام شامخ شهدا، به قیاسی مفهومی در خصوص واژه مردی و مردانگی بپردازد. و همجواری این دو نمایش که در دل هم تنیده شدهاند، مخاطب را به تحلیل، تفسیر و یا شاید به قضاوت وامیدارد. اجازه دهید به جای پرداختن به تئاتردرمانی که موضوعی بسیار تخصصی است و معرفی آن در این مجال نمیگنجد، به واژه “تئاتر کاربردی” که همسو با دغدغه های من در نگارش این درام بود اشاره کنم.
او ادامه داد: اصطلاح “تئاترکاربردی” و “درام کاربردی” اصطلاحاتی تقریبا نوظهور در دنیای تئاتر محسوب میشوند که به طور مشخص از دهۀ ۱۹۹۰ بر سر زبانها افتادند. با علم به تفاوت دو طبقه بندی هنر زیبا و هنر کاربردی، انتخاب من زبانی ساده اما کاربردی بود تا اینکه به فلسفه بافی های رایج جهت بیان زیبایی بپردازم. در پایان یکی از اجراهای اخیر این نمایش، تماشاگری که از چهرههای ورزشی کشور بود، میان جمعیت اذعان داشت که «من از امشب با دخترم جور دیگری رفتار خواهم کرد» یا در موردی مشابه دختری از عوامل گروه پرسید «دقیقا تا کی اجرا دارید؟ من باید حتما خانواده ام را بیارم تا این نمایش و ببینن، چون من با شخصیت نمایش شما درد مشترکی داریم». از نظر من، تئاتر (و نه دیگر گونه های هنرهای نمایشی) یک هنر دغدغه مند است و تئاتر کاربردی که مستقیما تاثیری مثبت بر ناهنجاری و ناآگاهی میگذارد، هنری ارزشمند و موفق است. من این نمایش را برای مخاطب عام (برای عموم مردم) تولید کردم و هدف من بهرهبرداری مخاطب عام است تا قشر خاصی که معمولا مخاطب تئاتر هستند و سالن های تئاتر را به پاتوق های فرهنگی تبدیل کردهاند.
این نویسنده درباره نگاهی که به خانواده در “قفس” داشته است، اظهار کرد: خانواده به عنوان مهمترین نهاد جامعه، رکن اساسی، بستر رشد و شکلگیری نظام فرهنگی جامعه است. تغییر نسل و تفاوت نگرش بین نسلها و عدم ایجاد زبان مشترک بین والدین و فرزندان، میتواند تبدیل به بحرانی خطرناک در اجتماع گردد، کما اینکه در نمایش ما رخ داده و ما با این بحران مواجه شدهایم.
این کارگردان درباره حضور شخصیتهایی از قشرهای مختلف اجتماعی در اثرش و بازخوردی که از مخاطبان گرفته است، گفت: این نمایش به لحاظ تفاوت ساختار نوشتاری با استایل اجرایی که مبتنی بر نشانه است و به لحاظ دربرگیری تیپ های مختلف با عقاید متفاوت، تا به حال موفق بوده با مخاطبانش با هر ایدئولوژی و با هر زاویه دیدی ارتباط برقرار کند. من در مقام نویسنده به قصه وفادار بودم و در کارگردانی این اثر تلاش کردم از فضای رئالیستی محض فاصله بگیرم تا برخی مفاهیم را با زبان نشانه و عمیق تر به تماشاگر ارائه کنم و مخاطب را درگیر لحظاتی کنم که شاید در زندگی عادی به راحتی از کنار آن میگذرد. یکی از منتقدین در این باره گفتند: ما با اجرایی سورئالیستی از یک متن رئالیستی مواجهایم که البته خود من با سورئال دیدن این استایل اجرایی مخالفم.
شهاب امرایی ایده طراحی صحنه اثر که توسط خودش انجام شده است و استفاده از موسیقی زنده روی صحنه “قفس” را اینگونه شرح داد: طراحی صحنه یک رینگ بوکس است و بازیگران همه دستکش های بوکس به دست دارند. جامعه به مثابه یک رینگ بوکس که “جدال” جزو لاینفک آن است. جدال با خود، جدال با دیگری، جدال با سرنوشت، جدال با اجتماع و … عباس دادخواه نوازنده چیره دستی است که از سالها قبل او را میشناختم. دانش آموخته موسیقی است و مهمتر از همه، زبان کارگردانی من را در فضاسازیهای مورد نیازم خوب میفهمد. او در این نمایش به نوازندگی ویلن، کمانچه و گیتار میپردازد که از هر سازی یک کاراکتر ساخته است و ما ایشان را بدون اینکه حضورش را احساس کنیم و موسیقی بر نمایش تحمیل شود، همانند یک تماشاگر میبینیم و در کنارش نمایش را تماشا میکنیم. گویی موسیقی از میان مخاطب و از ذهن مخاطب بر آمده است. آهنگسازی زیبای عباس دادخواه به تاثیرگذاری نمایش بسیار کمک کرده است.
او درباره انتخاب تماشاخانه استاد جمشید مشایخی برای اجرا اذعان کرد: لطفا، دست روی دلم نزارید! قبل از اینکه این پرسش شما را پاسخ بدهم، لازم میدانم از جناب شاهین چگینی مدیر تماشاخانه استاد جمشید مشایخی تشکر و قدردانی کنم. چرا که اگر رویکرد حمایتی و نگاه دوستانه ایشان نبود، همین اجرا هم در شرایط حاضر در این سالن کوچک محقق نمیشد.روزی که با احداث و شروع به کار تماشاخانه های خصوصی موافقت شد، همه ما خوشحال بودیم که قرار است خون تازهای در رگهای تئاتر جریان یابد. اما متاسفانه و البته به دلایل متعدد، این مسیر تغییر کرد و تماشاخانه های خصوصی به بوتیک هایی برای اجرای نمایشهایی خاص توسط افرادی خاص با تماشاگرانی خاص تبدیل شدهاند. و شرط اول بهرهمند شدن از این فضاها داشتن سرمایهگذار یا تهیه کننده است که این دو هنوز در تئاتر ایران جایگاه درست و حرفهای خود را نیافتهاند. متاسفانه، چند سالیست برای برون رفت از بحران اقتصادی تئاتر، برخی چهرهها یا بعضا سلبریتی ها، ضامن اجرای نمایش و فروش گیشه شدهاند. موضوعی که ذائقه مخاطب را تحت تاثیر قرار داد و تئاتر ما هم همانند سینما از مسیر و رسالت خویش فاصله گرفت. من نمایش “قفس” را با تیمی کاربلد و بازیگرانی مستعد تولید کردم که به استناد نظر مخاطبان، بازیهایی جذاب و کم نقص را ارائه دادهاند. آنها هیچکدامشان سلبریتی نیستند اما حاضر نبودم هیچ چهره شناختهشده و معروفی را جایگزین آنها کنم که خیل تهیه کننده و سرمایهگذار به گروه سرازیر شود تا کلید ورود به سالنهای پرمخاطب و مجلل را بدست آورم و امیدوارم برای حفظ معیشت گروه به این موضوع تن ندهم. تئاتر، سالهاست که مهجور مانده و بسیار گروههای جوان تئاتری با ایدههایی نو، جذاب و قابل تامل وجود دارند که به راحتی نمیتوانند از امکانات اجرایی بهرهمند شوند و هنر خود را به منصه ظهور برسانند. من به وجود تک تک تیمم افتخار میکنم که اصطلاحاً سالها خاک صحنه خوردهاند و هنوز عاشقانه برای تئاتر میجنگند. ما در همین سالن کوچک استاد مشایخی تماشاگر را خنداندیم و هم اشک از چشمانشان جاری شد. تماشاگران با لذت سالن را ترک کردند و نقص های سالن را به جذابیت نمایش بخشیدند. امیدوارم، شرایط مطلوبی حاصل شود و این نمایش میزبان مخاطبان بیشتری در تماشاخانه بزرگتری باشد.
عوامل نمایش “قفس” عبارتند از: دستیار کارگردان: تهمینه برومند، مشاور رسانهای: فرزاد جمشیددانایی، مدیر تولید: آرمین اقراری، روابط عمومی و تبلیغات: فریبا جدیدی، آهنگساز: عباس دادخواه، طراح صحنه: شهاب امرایی، مدیر صحنه: رها سرابی، ساخت دکور: مجتبی نظری، طراح پوستر، بروشور: سوگل جوادی، عکاس: سپیده قاسمی، وحید دهرویه، مجری تبلیغات و ساخت تیزر: محسن نوروزی، هماهنگی: شهرآشوب مفتاحی