اینجا روایت سَر نیست،روایت سرگذشت است. جایی در انتهای خاک و زیر یک کلاهخود، مینشینند تا از مسیر و دوراهیها بگویند. کلاهخود حضرت عباس(ع) برای همه آنهایی که در مواجهه با دوراهی قرار گرفتهاند آشناست. تردیدهایی که سرشت خود را از نگاه حضرت عباس (ع) به آب و پایین ریختن و ننوشیدن آن گرفته اما رنگ و بوی امروزی دارد.
روایت ۶۰ قصه متفاوت
سری جدید «از سرگذشت» به تهیهکنندگی محسن نجفی سولاری و کامران شهریوری و همچنین کارگردانی محمد پیوندی در محرم روی آنتن رفته که مانند قبل، اجرای آن را علیاکبر قلیچ در دست دارد. محسن نجفی سولاری از تهیهکنندگان برنامه، در خصوص تفاوت امسال برنامه با سال قبل، به جامجم میگوید: ایده اولیه برنامه، بر اساس قصههای مردم عادی و سوژههایی است که سر دو راهی، تصمیمی سرنوشتساز میگیرند. امسال هم تصمیم داریم با این ایده پیش برویم. دکور اول مثل سال قبل کلاهخود است و در دکور دوم، چهره سرشناسی حضور دارد. تفاوت برنامه نسبت به سال قبل این است که قصه مهمان سرشناس را میشنویم تا بعد از کامل شدن روایت، سراغ نفر بعد برویم. همچنین در لابهلای گفتوگوها تغییراتی داشتیم که امیدواریم بینندگان بیشتر دوست داشته باشند و بپسندند. تلاش ما در تعامل مناسب با بیننده و بازخوردی است که از مخاطب میگیریم و اصلاحاتمان را در ضبط اعمال میکنیم.وی ادامه میدهد: به طور کلی، در برنامههای گفتوگو محور بر اساس روایت قصه زندگی افراد پیش میرود، تلاش میشود به نقاط عطف قصه زندگی افراد پرداخته شود. با توجه به نکات و نقدهای سازندهای که سال گذشته دریافت کردیم، امسال تلاش کردیم تغییراتی ایجاد کنیم و قصه مهمان سرشناس را هم بشنویم. در واقع قرار است در ۶۰ شب، ۶۰ قصه متفاوت بشنویم و مهمانانی از شاخههای مختلف و افرادی از طیفهای مختلف داشته باشیم. امسال این تنوع بیشتر از سال گذشته است تا مخاطبان برنامه بتوانند با سوژههای مختلف، فضایی همذاتپندارانهتر داشته باشند. بعد از پایان فصل اول، تیمهای سردبیری و سوژهیاب و تحقیق، پس از استراحتی کوتاه، کار را از سر گرفتند و ۹ تا ۱۰ ماه است دنبال رصد، جستوجو و کاوش پیرامون سوژهها و قصههای جدید هستند. مخاطبانی که برنامه سال گذشته را دیدند و با زیرنویسها و پلاتوهایی که پخش شد، کسانی که در مسیر زندگیشان با توسل به ائمه اطهار و امام حسین، تحولی ایجاد شده، برای ما ویدئوهایی فرستادند. همچنین با تحقیق پیرامون اخبار روزنامهها، سوژههایی را رصد کردیم تا مجموع آنها بررسی و انتخاب نهایی انجام شود. البته همچنان در حال به روزرسانی فهرستها هستیم تا بتوانیم قصههای جذابتری داشته باشیم.نجفی در خصوص چهرههای حاضر در برنامه و نحوه انتخاب آنها هم بیان میکند: چهرهها به شکلی انتخاب میشوند که از همه طیف باشند؛ یعنی علاوه بر چهرههای سرشناس موسیقی، سینما و ورزش که مردم میشناسند، سراغ چهرههای علمی، ادبی، فرهنگی و اجتماعی هم رفتیم و گاهی هم به چهرههای سیاسی میپردازیم تا همه را در بر بگیرد. تلاش کردیم انتخاب چهرهها به گونهای باشد که در مسیر زندگیشان، با زندگی فرد معمولی برنامه اشتراکاتی وجود داشته باشد. این اشتراک میتواند به واسطه شغل، خانواده یا هر موضوعی باشد که این دو نفر را در موقعیتی مشترک قرار دهد. نجفی درباره دکور برنامه هم تاکید میکند: دکور اول ما و نماد برنامه از سرگذشت، همان کلاهخود بزرگ سال گذشته است که مهمانان به آن کلاهخود حضرت عباس(ع) میگفتند. تغییرات اندکی در ظاهر آن ایجاد کردیم اما چون نماد برنامه بود به آن دست نزدیم. دکور دوم کاملا متفاوت و فضای داخلی یک حسینیه قدیمی و تزئین شده با نمادهای ایرانی اسلامی است. تلاش کردیم در پلانهای مختلف و با دوربینها و قابهای گوناگون تصویر، بتوانیم آن حال نوستالژیک دوران کودکی در حیاط حسینیهها را به مخاطب ارائه کنیم.
کار برای امامحسین(ع) مسئولیت زیادی دارد
محمد پیوندی، کارگردان برنامه از سرگذشت، پیش از این تجربیات مختلفی درآثار روایتمحور داشته بهطوری که در برنامه مسابقهمحور «قهرمان»قصه قهرمانان درخلال رقابت اصلی مطرح شده بود.پیوندی در خصوص کارگردانی قابهایی که با احساسات و سرنوشت آدمی گره خورده و تجربهاش در آثاری مثل ماهعسل وهمچنین ارزیابی کارنامه خود در فصل اول از سرگذشت، به جامجم میگوید: به هر حال کار در برنامههای اجتماعی با مدل قصهمحور، تجربهای گرانبهاست زیرا در زندگی با آدمهایی مواجه میشویم که هرکدام بخشی اززندگیشان میتواندآنقدر جذاب باشدکه ذهن مخاطب را درگیر کند و این تجربه گرانبهایی است که حتی در برنامههای دیگر که قصهمحور نیستند هم به کارمیآید.چون آنقدر قصه از طیفها و نژادهای مختلف شنیدهاید که این تجربه، در ساخت هر نوع برنامهای به شما کمک میکند. اصولا ساخت این برنامهها، یک نگاه مردمشناسی و جامعهشناسی عمیق به آدم میدهد. به صورت خاص از سرگذشت برای خودم هم چالشی جذاب بود چون قرار بود دو روایت در یک نقطه به هم وصل شود. یعنی دو روایت را در دو دکور، از دو فرد مختلف بشنویم و در نهایت یک نقطه تلاقی برای آنها پیدا کنیم. در جایی قصه و چالش جذاب میشد که ما درباره آن بسیار فکر کرده بودیم. یعنی وقتی شکل روایت قصه مثل سینماییها و فیلمنامهنویسی تم میگیرد، قدری کار را سخت و در عین حال آسان میکند. برنامه از سرگذشت این طور بود.وی ادامه میدهد: تم برنامه برگرفته از ماجرای تاریخی عاشوراست که مهمترین درس آن، روایت تصمیمها و دوراهیهاست. اینکه هر آدمی، در نقطهای از زندگی باید تصمیمی بگیرد که سرنوشتش و آنچه از او برای مردم باقی میماند را رقم میزند. از سرگذشت این نگاه را داشت و کمک کرد سراغ داستانهایی برویم که این تم را داشت. این کار ساده نیست و نیاز دارد در قصه زندگی افراد، سراغ سکانسهایی بروید که به تم برنامه شما بخورد. بر همین اساس، سراغ سکانسها و بخشهایی از زندگی افراد رفتیم و آن را دکوپاژ کردیم که نقطه تلاقی برای شب دوم داشته و نقطه درستی باشد. به همین دلیل چالش جذابی بود. فصل اول برنامه طبق برآیندها اتفاق خوبی را رقم زده و توانسته در ذهن مخاطب تاثیر بگذارد. تاثیر همان تلنگراست که «شما در مواجهه با تصمیمات سخت زندگیتان چگونه عمل میکنید؟» درمجموع،بزرگ و آوانگارد بودن دکوروهمراهی عوامل، باعث شد اتفاق خوبی در فصل اول رقم بخورد چون تجربه فصل اول برای هر برنامه، آزمون و خطا دارد. اما فکر میکنم در این فضا که رقابتهای بسیاری وجود دارد، توانستیم در فصل اول، یک برنامه موفق بهجا بگذاریم. اینکه چه تجربه برای فصل دوم داشتیم، قطعا بررسیهای بسیاری داشتیم و از افراد متخصص مشورت گرفتیم. تلاش کردیم نقاط ضعف خود را ببینیم. در فصل اول یک جهانبینی از فردی بیان میشد که روایت خود را زیرکلاهخود بیان میکرد اما در این فصل، تصمیم گرفتیم شب دوم هم، قصهای موازی با شب اول، بیان شود. یعنی به شب دوم، سکانس قصه نگاه نکنیم و روایتمحور باشد. به همین دلیل، سراغ چهرههایی رفتیم که هم شناختهشدهتر و هم شخصیتهایی برجستهترهستند و مردم میشناسند. در عین حال قصهای موازی با شب اول داشته باشد. این مسأله در فرم، نوع آیتمها ونوع پرداخت ونگاهمان هم لحاظ شد.وی درخصوص چالشهای برنامههای روایتمحور،عنوانمیکند:برنامهسازی همین چالشهاست. وقتی وارد چالش آن میشوید، باید خودتان را برای هر نوع نگاه، تم و ماجرایی آماده کنید. من در این سالها تجربههای مختلفی داشتم؛ از برنامه ورزشی تا فوتبالی و سینمایی. برنامه بیگپروداکشنی مثل قهرمان هم برای خودم چالش بزرگی بود. در مجموع تلاش کردم مدل فکر و جهانبینی خودم که امضای من هم هست، در کارهایم باشد و به آن وفادار باشم. در قهرمان و برنامههای دیگر هم تلاش کردم این نگاه روایتمحور را در برنامه جاری کنم. معتقدم حتی در یک مسابقه، زمانی برد و باخت یک فرد برای مخاطب اهمیت پیدا میکند که او را بشناسدوحداقل به بخشی اززندگی او آگاه باشد؛ این گونه اهمیت پیدا میکند. تلاش کردم به این نوع نگاه وفادار باشم.همیشه برایم شناخت افراد و فرورفتن درآنها، حتی در فرصتهای کوتاه، اهمیت داشته است.شایداین مسأله وامدار تجربهام در برنامههایی چون ماهعسل باشد.به همین دلیل هر نوع تجربهای را دوست دارم، برای آن آمادهام و تلاشم این است که نگاه همیشگی خودم را در برنامه جاری کنم. برنامه از سرگذشت این نکته مهم را دارد که همه زیر پرچم امامحسین(ع) هستیم که این خودش، مسئولیت و کار را زیاد میکند. امیدوارم درست عمل کرده و اثرگذار باشیم. اینجا زیر بیرق امام و زیر کلاهخود، مسئولیت و کار از هر نوع تولید و پروداکشنی سختتر است.
«ازسرگذشت» پای در واقعیت دارد
علیاکبر قلیچ، مجری برنامه از سرگذشت تلاش کرده خارج از چهارچوبهای یک اجرای ساده،هدایتکننده بحث وهمراه قصه مهمان باشد. خودش معتقد است که سکوت بجای او در برنامه، مورد پسند مخاطب قرار گرفته و همین نشان از درست بودن مسیر اجرای برنامه ازسرگذشت است. قلیچ در گفتوگو با جامجم درخصوص تفاوت اجرای این دو فصل میگوید: اگر گریزی به فصل گذشته از سرگذشت بزنیم، علی قلیچ جهان اجرا را برای اولین بار درک میکند. در هر جایی از این دکور و میزانسن، میبیند، میشنود و فضای جدیدش را تجربه میکند. دیدم دوستان رسانه، واژه «اعتلای سکوت» را درباره اجرای سال قبل من به کار بردند؛ به این معنا که قلیچ در میان صحبت مهمان وارد نمیشود. سعی میکند بیشتر شنونده باشد و از سکوتش استفادهای بهینه کند. شاید دیگر مجریان تلاششان این باشد که ثانیههای بیشتری را در هر سکانس در دست خود بگیرند اما در فصل گذشته برنامه تعمدا سکوت میکردم. البته مسیر قصه را پیش میبردم و اگر در جایی نیاز بود، مسیر از ریل خارج شده را دوباره به سمت سوژه اصلی میبردم اما بیشتر تلاش میکردم اضافهگویی نداشته باشم و سوالات را به ایجاز و اختصار بیان کنم. این خصوصیت من این جذابیت را داشت که دوستان، مردم و مخاطبان عزیز متوجه آن میشدند و میگفتند که چقدر برای مخاطب احترام قائل هستید، چقدر بجا سکوت میکنید و … .وقتی متوجه میشدم مردم هم به این جزئیات توجه دارند، برایم اهمیت بسیاری داشت که کاراکتر علی قلیچ نباید شبیه کسی دیگر باشد. کما اینکه موسیقی او هم شبیه کسی دیگر نبوده. علی قلیچ حالا خودش را پیدا کرده، یک سری جاها میتوان از ویژگیهای خوب بقیه وام گرفت و آن را برای خود کرد اما من در کلیت اجرا، دقیقا خودم هستم، درست همانطور که با آدمها روبهرو میشوم. وی در خصوص دور شدن از کلیشه، برای رسیدن به یک اجرای درست، اینطور بیان میکند: در برنامههای کلیشهای بسیاری که مخاطب آن را پیشبینی میکند و میداند در ادامه چه اتفاقی برای آن میافتد، معتقدم برای فرار کردن از این کلیشه، با عنصری به نام واقعیت روبهرو هستیم. وقتی دل به واقعیت بدهید و بر اساس آن برنامهای بسازید که صرفا بر اساس حرفهای قشنگ نباشد، مخاطب برنامه را باور میکند. در واقع داستان فرد روایتگر برای مخاطب باورپذیر میشود. بازخوردهایی که از نقاط مختلف -حتی خارج از ایران- گرفتیم هم این را نشان میدهد. خیلیها میگویند قصهای که شنیدهاند برایشان نقطه الهام شده و مثلا سراغ کار جهادی رفتهاند. وقتی از کلیشهها دور شویم، به نتیجه اصلی یعنی باورپذیری میرسیم. اما نکته مهم در ارتباط با اجرای برنامه، آشنایی درست و بهاندازه مجری با مهمانان است. از او درباره میزان آشنایی با راوی بخش اول پیش از شروع برنامه میپرسیم که اینطور پاسخ میدهد: پیش از آغاز ضبط، گپوگفت مختصری با مهمانان برنامه دارم و آشنا میشوم. نه این طور که جزء به جزء روایت را قبل از برنامه بشنوم. من هم یک جاهایی مثل مخاطب غافلگیر میشوم. حتی ممکن است ریل برنامه از مسیر مشخص شده، خارج شود و دوباره به مسیر اصلی بازگردیم. من هم مثل مخاطب، نمیدانم برخی لحظهها قرار است چه اتفاقی بیافتد. خود این مسأله به حس بهتر من کمک میکند.به طور کلی اجرای یک برنامه باموضوع روایت زندگی شخصی و مسیر تحولی یک انسان، کار سادهای نیست. در حقیقت باید مرز ورود به زندگی شخصی افرادوملاحظات رسانه درنظر گرفته شود. قلیچ در این خصوص عنوان میکند:به نظرم،برنامهای که براساس واقعیت ساخته میشودودرقلب مخاطب جای خودرابازمیکند،یک جاهایی ناگزیر است چهارچوبگریز باشد. به همین دلیل چهارچوبهای رسانهملی و دیگرافرادیا سازمانها در خروجی برنامه تاثیر دارد. اما جنس برنامه ما این نبوده که بخواهیم برنامه را وایرال کنیم. تلاش ما این بوده یک برنامه شریف ومتعادل بسازیم تابتوانیم سالها درباره آن صحبت کنیم و خود برنامه بتواند از خودش دفاع کند. نکته قابل توجه، دیده شدن ما به واسطه رسانهملی بوده که با ارزش است.ازنقطه صفر مرزی تا…شاهدیم همه قشرآدم ازهمه طیفهاوسلیقهها مخاطب برنامه هستندوبرنامه رامیبینند.این برای من خیلی اهمیت دارد.تقاضا دارم برای ما و برکت این برنامه دعاکنید تا بتوانیم آنچه شایسته این دستگاه است راارائه کنیم وهمه چیزدربهترین حالت خودش باشد.
ریلگذاری به شیوه تیم سردبیری
یکی از نکات مهم و قابل توجه برنامه از سرگذشت، اتصال محتوا با اجرا و روایت است. طراحی درست مسیر و در عین حال، باز گذاشتن دست مهمان برای روایتگری، مرز باریکی دارد که تیم سردبیری از سرگذشت از پس آن برآمده است. منا اورعی، سردبیر برنامه به نکاتی اشاره میکند که نشان از یک برنامهریزی دقیق، برای تولید برنامه از سرگذشت دارد. او به جامجم اینطور میگوید: برای انتخاب سوژهها که اتفاقا نقطه عطف و سختی کار ما برای یک برنامه مناسبتی است، چند نکته را در نظر داشتیم؛ اول اینکه برای حضور در برنامه قصه خیلی جذابی داشته باشد. دوم روایتگر خوبی باشد؛ چون هر چقدر قصهاش قشنگ باشد، وقتی نتواند آن را روایت و مخاطب را همراه خود کند، نمیتوانیم برنامه خوبی داشته باشیم. نکته سوم که نقطه وصل سوژهها با برنامه است، این که قصه امام حسینی داشته باشد. زمان پخش برنامه مصادف اربعین و شهادت امام رضا(ع) سوژهها ارتباطی با امام رضا(ع) و اربعین دارند. البته در این مورد، باز هم بستر سوژه باید امام حسینی باشد. این مسأله قدری کار ما را سخت میکند. در نهایت سوژههایمان و نقطه وصل آن با امام حسین(ع) را پیدا میکنیم و تازه به یک سوژهای میرسیم که میتوانیم به آن بپردازیم و از جهات مختلف آن را بررسی کنیم. سختی کار ما در فصل دوم از سرگذشت، قدری متفاوتتر از فصل قبل بود. ما در بخش اول یک سوژه اجتماعی و در بخش دوم یک چهره شاخص داریم. در بخش دوم، برایمان مهم است که هم سوژه امام حسینی باشد و هم روایتگر خوبی بوده و مردم او را بشناسند. در عین حال، یک نقطه وصل با قصه بخش اول داشته باشد. به همین دلیل کار ما قدری در فصل جدید متفاوتتر بود چون تاکید بر این بود که ارتباط میان دو سوژه برقرار باشد و حتما قصه داشته باشند. یعنی این طور نباشد که به دلیل چهره بودن، او را دعوت کنیم. وی ادامه میدهد: وقتی همه اینها اتفاق میافتاد، جلسات مختلفی میان تیم سردبیری، کارگردان، تهیهکننده و مجری برگزار میکردیم. وقتی تایید نهایی را برای سوژهها میگرفتیم و مشخص میشد خط وصل آن کجاست، تازه به این نقطه میرسیدیم که مجری هم در اتاق فکر و شورای سردبیری حاضر باشد تا در کنار کارگردان، سناریویی برای ورود به قصه سوژه اول و وصل آن به قصه دوم پیدا کنیم. ساعتها در این خصوص بحث میشد و به صورت تلفنی بارها با سوژهها گفتوگو میکردیم تا در نهایت سناریویی را نهایی کنیم که مدل ورود به قصه برای ما روشن شود و به نوعی دکوپاژ کنیم و برای آن میزانسن تعریف کنیم. مجری در تمام این موارد در کنار تیم بود تا اشراف کامل به قصه داشته باشد. کارگردان هم حضور داشت تا هدایت صحنه را انجام دهد. این سیر را برای انتخاب پرداخت و چگونگی اجرا طی میکردیم وقبل ازضبط هربرنامه، آن رامرور میکردیم و برای هر سوژه، شناسنامه و سناریوی مشخصی داشتیم تا چیزی از قلم نیافتد.درواقع علاوه بر جلساتی که گفتم، جلسهای قبل از ضبط هر برنامه داریم که همه موارد را مرور کنیم و چیزی از قلم نیافتد.