۷ سال پیش در چنین روزهایی محمد چرمشیر در جمع دوستانش؛ آتیلا پسیانی، حسین پاکدل، حمید پورآذری، علی اصغر دشتی و … از امیدهایش به جوانان گفت و از اینکه سهمش را از تئاتر کشور گرفته است.
۲۱ شهریور ماه تولد ۶۴ سالگی محمد چرمشیر است؛ نمایشنامهنویسی که بر عهدش وفادار مانده و جز نمایشنامه ننوشته است و البته به همان اندازه نیز در پرورش نسل جوان کوشیده است.
به گزارش ایسنا، حالا از ۷ سال از آخرین تولدی که دوستدارانش برای او برگزار کردند، میگذرد، تولدی که پیش از روزهای منحوس کرونایی برگزار شد. تولدی که تعداد قابل توجهی از دوستان و نزدیکان چرمشیر در آن حضور داشتند؛ همنسلیهایش مانند آتیلا پسیانی و محمد رحمانیان و حسین پاکدل و نسلهای بعدی مانند حمید پورآذری، رضا حداد و علی اصغر دشتی تا نسلهای جوانتری مانند نوید محمدزاده و جابر رمضان.
در این ۷ سال اتفاقات گوناگونی را از سر گذراندهایم. آتیلا پسیانی و رضا حداد دو یار دیرین چرمشیر با فرشته مرگ همراه شدهاند و برخی از دوستان او نیز فعلا گوشهنشینی اختیار کردهاند و از صحنه دوری میجویند.
کمتر کسی را بتوان سراغ گرفت همچون چرمشیر که در تمام سالهای فعالیتش هم بسیار ستایش شده و بسیار هم دشنام خورده باشد.
کمتر نویسندهای شاید این بخت را داشته که بخش قابل توجهی از کارگردانان سرشناس کشور آثار او را جان بخشیده باشند و اغلب بازیگران توانمند در نسلهای گوناگون شخصیتهای آثارش را بازی کرده باشند.
او در جشن تولدش در آن عصر گرم تابستانی از رویاهایی گفت که برای تئاتر کشور داشته و محقق نشده و آرزو کرد که نسل جوان تحقق این آرزوها را به نظاره بنشیند.
چرمشیر از تلاشهایش برای تحقق آمالی گفت که به دست نیامدند و آرزو کرد جوانان بتوانند به چیزهایی دست یابند که نسل او به دست نیاورد.
او که در آماج بیمهریها همیشه مُهر سکوت بر لب زده، گفت که تئاتر ایران حتی در عین نامهربانی، با او مهربان بوده است: «من یک دهه فحش خوردم و دهه بعد به خاطر آن دهه عزت دیدم و این سیکل را هم ادامه دادهام.»
او از همه بزرگترهای تئاتر خواستکه آغوش گرم و صمیمی خود را بر نسل جوان بگشایند و با وجود سرکشیهای این نسل، با آن بسازند.
او که در خوانش متون نوآموزان تئاتر همیشه حوصلهای کمنظیر داشته است، معتقد است راهی جز امیدواری نداریم چراکه ایران ما فردایی دارد که بر دوش جوانان است و وظیفه ما است که این کمک را برایشان انجام دهیم. ما باید به آموزش به جوانان برگردیم. در دوره جوانی ما هم کسانی بودند که امیدوارانه به ما نگاه کردند و تلاش کردند و حالا جوانان به ما نگاه میکنند و نباید نا امیدشان کنیم.
حالا از آن آخرین تولد ۷ سال میگذرد ولی محمد چرمشیر با تمام نامهربانیهای زندگی، همچنان پر تلاش است. گیرم که در این سالها نمایشنامههای او کمتر روی صحنه رفته باشند اما او که همواره خود را «معلم» میداند، همچنان در آموزش به نسلهای جوانتر پرتلاش است. او با سخاوتی کمنظیر آنچه را در کوران حوادث زندگی آموخته، به نسل بعدی منتقل میکند به این امید که تئاتر ایران، فردایی روشنتر از امروز به خود ببیند.
محمد چرمشیر زاده ۲۱ شهریور سال ۱۳۳۹ با نگارش نمایشنامههایی همانند «در مصر برف نمیبارد»، «میبوسمت و اشک»، «آسمان روزهای برفی»، «نجواهای شبانه»، «رقص مادیانها»،«کبوتری ناگهان»، «روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت»،«خواب بیوقت حوریه»، «دیر راهبان»، «بحرالغرایب»، «کالیگولا شاعر خشونت»، «قدم زدن روی ابر با چشمان بسته»، «میخواستم اسب باشم»، «گفتگوی بیپایان ستاره با مادرش در وقت مردن»، «پروانه و یوغ»، «هملت شاهزاده اندوه»، «اسکار و خانم صورتی»، «روز عزیز مرده»، «همه چیز میگذره، تو نمیگذری»، «آداب متبرک سکوت» و … یکی از نامهای انکار نشدنی تئاتر ایران است.