به نظر میرسد حسین نمازی سعی داشته موفقیت قبلی خود در فیلم شادروان را دوباره تکرار کند، به طوری که انگار او از فیلم قبلیاش الگوبرداری کرده و به کلیشهسازی رسیده است. همین باعث شده فیلم شه سوار یک اثر تکراری به نظر برسد. با فیلمی مواجهیم که قصد دارد درباره فقر باشد و آدمهای فقیر را در بستری طنازانه نشان دهد. دقیقاً همان الگویی که در شادروان بود، اما در این فیلم نمازی نتوانسته آن چیزی را که در فیلمنامه بوده به سینما تبدیل کند. به همین دلیل شه سوار بیشتر از اینکه اثر سینمایی باشد در بهترین شرایط یک تلهفیلم است که اساساً نمیتواند روایت منسجمی در قصهگویی داشته باشد. مضمون از فقر و تنگدستی میآید و در اجرا با آشفتگی پیوند میخورد، نه میتواند حرف خودش را در مسیر هموار بزند و نه میتواند آنقدر طناز باشد که مخاطب را بخنداند. نمازی بیشتر از اینکه دلسوز قشر ضعیف جامعه باشد بیشتر سعی کرده این قشر را به تمسخر بگیرد. گرهافکنی که در فیلم دیده میشود آنقدر گنجایش لازم را برای طنزپردازی ندارد. اینکه در فیلم قشر ضعیف جامعه برای رسیدن به ثروت بخواهند کلک بزنند یک پردازش اشتباه است و میتواند توهین به چنین قشری باشد. پلانهای شلوغ نمیتواند دلیل بر انسجام کارگردانی یا تسلط کارگردان بر اثر باشد. اینکه از بازیگران کمدی استفاده شود، قطعاً کمدی پدید نمیآورد. اگرچه در شادروان سینا مهراد با موقعیتها و دیالوگها میتوانست مخاطب را بخنداند، اما در شه سوار مهراد صدیقیان چنین قابلیتی را ندارد، به همین دلیل نه نوع بازی او و نه موقعیتهای به وجود آمده برای او تبدیل به کمدی نمیشوند و قصه لاغر و کمجان شه سوار نمیتواند تبدیل به یک اثر سینمایی شود، چراکه این فیلم مدیوم لازم را ندارد. قصه بلاتکلیف است. ایجاد فضای شاد و عزاداری که در قصه به وجود آمده، نه میتواند طناز باشد، نه کمدی! فقر، مقوله مهم و انسانی است. شوخی کردن با این قشر با این گونه پرداخت نمیتواند موقعیتهای خندهآوری خلق کند، چراکه نسخه اصلی این فیلم همان شادروان است و تکرار یک سوژه چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
شوخی با مرگ، فقر و فرهنگ و دیالوگهایی که هیچ ثمرهای ندارند و فقط موقعیتهای داستانکگونه میسازند کمکی به درام نمیکنند و اینگونه پرداخت تصنعی چه حسنی میتواند برای کلیت یک فیلم داشته باشد؟ شوخیهای دمدستی نه مسیر فیلم را میتواند برای مخاطب جذاب کند و نه ایجاد موقعیتهای دیگر برای مخاطب تبدیل به مسئله میشود. برخورد شیرزاد با پدر خود آنقدر کلیشهای از کار درآمده که از همان اول همه چیز قابل حدس است، حتی نداشتن بیمه ماشین هم از ابتدا برای مخاطب قابل حدس است و از همان موقعیتهای کلیشهای است که در چندین فیلم تکرار شده است. نمازی انگار تلاش کرده فیلمی ضعیف بسازد یا اثری مانند سریال شبکه خانگیاش، یعنی سیاهچاله تولید کند. احساس میشود او تلاشی برای اینکه قصهای جدید و بستری تازه برای فیلم سینماییاش ایجاد کند، نداشته و به مسائلی که ساختن آن در سینمای ایران منسوخ شده، بسنده کرده است. الناز حبیبی مخاطب را به یاد بازیاش در فیلم زاپاس میاندازد. گیتی قاسمی سریال نیوکمپ و گریم عباس جمشیدیفر همان نقش وکیل در سریال سیاهچاله حسین نمازی است. مهرداد صدیقیان اگرچه بازیگر توانمندی است، اما در ایفای چنین نقشی ضعف اساسی دارد و جدیت چهره او جلوی طنازیش را میگیرد.
شه سوار قابلیت یک فیلم کمدی را ندارد، چراکه نمازی به شدت تحت تأثیر کمدیهای سیاه اجتماعی است که یکبار آن را ساخته است. همچنین توان یک فیلم سینمایی را ندارد، برای همین برای حسین نمازی گامی رو به عقب محسوب میشود.
یک «شه سوار» بر پایه موقعیتهای منسوخ
نمازی بیشتر از اینکه دلسوز قشر ضعیف جامعه باشد، سعی کرده این قشر را به تمسخر بگیرد