سریال «در خانه» چه در زمان پخش و چه بازتکرارهایش با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار کرد و برای مخاطب یادآور سبک زندگی و روزهای خوش دهه ۶۰ بودهاست. برای موفقیت این سریال باید به دلایل متعددی اشاره کرد که مهمترینش شخصیتپردازی بسیار منطقی و بجا، از سه بازیگر کودک و بقیه شخصیتهاست که پرداخت و ترسیم آن اثری بینظیر را رقم زدهاست.
عزیزخانم (شهلاریاحی) پیرزن تنها و کمی بیحوصله که البته قلب مهربانی دارد، جواد (آرش محمودی) و پدر و مادرش (رویا افشار و اسماعیل پوررضا)، محسن (بابک بادکوبه) و پدر پا به سن گذاشتهاش (اکبر عبدی)، با تکیهکلام «با اجازه صاحبخانه…» که اعصاب ندارد و زود قاطی میکند و مرتضی (محمدرضا چراغعلی)، سومین پسر بچه این مجموعه که در کنار جواد و محسن مودبتر و درسخوانتر به نظر میآید همه بهشدت شبیه آدمهای جامعهای هستند که سریال در آن مقطع ساخته شده است.
سریال تلویزیونی در خانه سال ۱۳۶۵ روی آنتن شبکه دوسیما رفت که یکی دیگر از همکاریهای مشترک بیژن بیرنگ و زندهیاد مسعود رسام بود که مثل همیشه جواب داد. این مجموعه داستان بازیها و بازیگوشیهای سه دوست را در طول تعطیلات تابستانیشان روایت میکند. این سه پسربچه شبیه نسل دهه شصتیها، ساده و بیآلایش و معصوم و البته شیطان و بازیگوش هستند و سریال میخواهد در میان رخدادها و اتفاقات روزمره، کنشهای برآمده از معصومیت این کودکان را به نمایش بگذارد. مثلا در یک قسمت سریال بچهها میخواهند به فندق، طوطی عزیزخانم شنا یاد بدهند؛ در قسمتی دیگر، صابون را به زور به خورد محسن میدهند تا مواد تشکیل دهندهاش را پیدا کنند یا لگن پلاستیکی مادر را برای ساخت آبکش سوراخ میکنند و… در عین حال که لبخند را به لب مخاطب میآورد؛ او را به یاد شیطنتهای کودکیاش میاندازد و غرق روایتی بیآلایش و ساده و خودمانی از زندگی روزمره دهه شصتیها میکند که نوع روایتگریاش این روزها بهشدت در تلویزیون خالی است.
سریال در خانه با انبوهی از پندهای اخلاقی نهفته در روابط آدمها در پایان نیز نمونهای از همراهی و اتحاد بچهها را به نمایش میگذارد. در قسمت پایانی بچهها که ناراحت از فروش خانه هستند همه تلاششان را میکنند تا عزیزخانم را از خر شیطان پایین بیاورند و از فروش خانه منصرفش کنند. در واقع بیرنگ و رسام با شناخت درست از مخاطب تلاش کردند یک مجموعه گرم و صمیمی از جنس مردم را بسازند. آنها که با محله بهداشت و بر و بیا، همسران، خانه سبز روایتگری از آدمها را به بهترین نحو بلد بودند، اینبار سریالی که رنگ و لعاب شیطنت بچهها در آن پررنگ بود را ساختند تا مخاطب را در لذت دیدن کودکیهای بیآلایش و صمیمی به دور از تجمل و تفاخر یا احساس کمبود از نداشتن چیزی به نمایش بگذارند.ازموفقیت و ماندگاری سریال در خانه در این است که از نویسندگی تا بازیگری، از طراحی صحنه و لباس تا کارگردانی، بر مدار مناسبات و سازوکارهای اخلاقی و رفتاری حقیقی و مبتنی بر واقعیات جامعه آن روزگار بودهاست. دوری از درشت نمایی و اغراق در بیان مناسبات رفتاری و اخلاقی آدمها، موفقیت و کامیابی این اثر است، همان حلقه مفقوده بسیاری از آثاری که این روزها برای کودک و نوجوان ساخته میشود.
سریال تلویزیونی در خانه سال ۱۳۶۵ روی آنتن شبکه دوسیما رفت که یکی دیگر از همکاریهای مشترک بیژن بیرنگ و زندهیاد مسعود رسام بود که مثل همیشه جواب داد. این مجموعه داستان بازیها و بازیگوشیهای سه دوست را در طول تعطیلات تابستانیشان روایت میکند. این سه پسربچه شبیه نسل دهه شصتیها، ساده و بیآلایش و معصوم و البته شیطان و بازیگوش هستند و سریال میخواهد در میان رخدادها و اتفاقات روزمره، کنشهای برآمده از معصومیت این کودکان را به نمایش بگذارد. مثلا در یک قسمت سریال بچهها میخواهند به فندق، طوطی عزیزخانم شنا یاد بدهند؛ در قسمتی دیگر، صابون را به زور به خورد محسن میدهند تا مواد تشکیل دهندهاش را پیدا کنند یا لگن پلاستیکی مادر را برای ساخت آبکش سوراخ میکنند و… در عین حال که لبخند را به لب مخاطب میآورد؛ او را به یاد شیطنتهای کودکیاش میاندازد و غرق روایتی بیآلایش و ساده و خودمانی از زندگی روزمره دهه شصتیها میکند که نوع روایتگریاش این روزها بهشدت در تلویزیون خالی است.
سریال در خانه با انبوهی از پندهای اخلاقی نهفته در روابط آدمها در پایان نیز نمونهای از همراهی و اتحاد بچهها را به نمایش میگذارد. در قسمت پایانی بچهها که ناراحت از فروش خانه هستند همه تلاششان را میکنند تا عزیزخانم را از خر شیطان پایین بیاورند و از فروش خانه منصرفش کنند. در واقع بیرنگ و رسام با شناخت درست از مخاطب تلاش کردند یک مجموعه گرم و صمیمی از جنس مردم را بسازند. آنها که با محله بهداشت و بر و بیا، همسران، خانه سبز روایتگری از آدمها را به بهترین نحو بلد بودند، اینبار سریالی که رنگ و لعاب شیطنت بچهها در آن پررنگ بود را ساختند تا مخاطب را در لذت دیدن کودکیهای بیآلایش و صمیمی به دور از تجمل و تفاخر یا احساس کمبود از نداشتن چیزی به نمایش بگذارند.ازموفقیت و ماندگاری سریال در خانه در این است که از نویسندگی تا بازیگری، از طراحی صحنه و لباس تا کارگردانی، بر مدار مناسبات و سازوکارهای اخلاقی و رفتاری حقیقی و مبتنی بر واقعیات جامعه آن روزگار بودهاست. دوری از درشت نمایی و اغراق در بیان مناسبات رفتاری و اخلاقی آدمها، موفقیت و کامیابی این اثر است، همان حلقه مفقوده بسیاری از آثاری که این روزها برای کودک و نوجوان ساخته میشود.