«شما که غریبه نیستید»، پنجشنبه که خورشید پاییز نارنجی شده بود، «بقچه» به بغل در کوچههای بازیگوش محله اودلاجان (عودلاجان) در بافت تاریخی تهران با خانواده آقای هوشنگ مرادی کرمانی همقدم شدیم تا در پنجاهمین سال تولد «مجید» قصهها، قفل دَرِ خانهای که مرادی کرمانی او را از دنیای خیال و سالهای دور کودکیاش روی کاغذ آورد، باز کنیم. قرار است خانه سروسامانی بگیرد و بشود «خانه قصه». در این پیمایش جای کیومرث پوراحمد، کسی که مجید را به دنیای تصویر آورد تا ماندگارتر شود، حسابی خالی بود.
عصر پاییزی پنجشنبه دوازدهم مهرماه ۱۴۰۳ تعدادی از دوستداران و هواداران هوشنگ مرادی کرمانی در خانه قاجاری احیاشدۀ «اردیبهشت اودلاجان» تهران جمع شدند با هوشنگ مرادی کرمانی عکس یادگاری گرفتند و از آنجا تا خانه قدیمی او راهپیمایی کردند، جمعی که هر از گاه از جای خالی کیومرت پوراحمد یاد میکردند.
این خانه ۸۰ سال عمر دارد و آقای مرادی کرمانی از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ با همسر و سه فرزندش در آن زندگی کرده و قصه نوشته است. شهرداری منطقه ۱۲ تهران این خانه را در آبان ۱۳۹۹ با هدف حفظ و نگهداری اماکن تاریخی واجد ارزش خرید اما بعد درهایش را قفل و آن را رها کرد. خانه مدتی سرپناه معتادان محل بود. حالا شهرداری در یک مزایده این خانه را برای ۱۱ سال به یک احیاگر بناهای تاریخی واگذار کرده است.
بهروز مرباغی، احیاگر خانه هوشنگ مرادی کرمانی تصمیم دارد تا پیش از پایان سال، خانه را سرپا کند و میگوید: مرمت خانه زمان زیادی نمیگیرد و احتمالا پیش از نوروز ۱۴۰۴ آماده بهرهبرداری شود.
با این حساب، شاید برای تولد ۵۱ سالگی آقا مجید قصهها، مهمان این خانه شویم و درحالی که چایمان را با «قاشق چایخوری» هم میزنیم قصه بشنویم، قصههایی به شیرینی یک «مربای شیرین».
مرادی کرمانی وقتی با همراهی جمعی از هواداران و دوستدارانش به بنبست باریک شیرازیها در خیابان هداوند محله امامزاده یحیی میرسد، قفل در خانه با حضور نماینده شهرداری پس از یک دهه باز میشود و کارگرها مشغول کار میشوند تا مرمت خانه آغاز شود.
مرباغی از هوشنگ مرادی کرمانی قول میگیرد در سه چهار ماهی که قرار است خانه مرمت شود، او دو سه بار اینجا بیاید و خاطراتش را تعریف کند. احیاگر خانه میگوید شاید مستندی هم ساختم.
مرادی کرمانی و دو پسرش هومن و بیژن در این خانه کوچک دو طبقه، که سه اتاق دارد و خودش اتاقی که در طبقه دوم خانه قرار دارد را «زایشگاه مجید» صدا میکند، از خاطراتشان گفتند. او از روزهایی تعریف کرد که «قصههای مجید» را مینوشته و پلههای خانه را بارها و بارها بالا و پایین کرده تا فقط یک واژه را عوض کند یا ضربالمثلی به آن اضافه کند.
پس از این خاطرهگوییهای جسته و گریخته، مرباغی به مرادی کرمانی گفت: خوشحالم به جایی رسیدیم که یادگاری از شما در این کوچه به جا میگذاریم. مرادی کرمانی هم در ادامهاش گفت: حدود سیوچند سالم بود که وارد این خانه شدم و حدود پنجاهوچند سالم بود که از اینجا رفتم، اوج خلاقیتم در این خانه بود.
مرادی کرمانی سپس به دیوارها و درهایی که به این خانه پس از آنکه اینجا را ترک کرده، اضافه شده است، اشاره کرد و مرباغی قول داد آنها را حذف کند و خانه را به شکل قبل برگرداند. او تاکید کرد که این خانه قرار نیست موزه شود و قرار است «خانه قصه» باشد.
هوشنگ مرادی کرمانی در دورهمیِ پس از گشایش خانه که در «خانه اردیبهشت اودلاجان» برگزار شد، از خاطراتش بیشتر گفت و قصه راهیابی مجید به رادیو را تعریف کرد. از این گفت که قصه چون درباره پسرک یتیمی بود که با مادربزرگش زندگی میکرد، مورد پذیرش واقع نشد، چون ممکن بود در نوروز ۱۳۵۳ کام مردم را تلخ کند. اما با اصرار مرادی کرمانی چند نفری قصه مجید را خواندند و با موقعیتهای طنزی که این پسر ایجاد کرده بود قاهقاه خندیدند و پذیرفتند قصههایش به تلخی سرنوشتش نیست و در نوروز مهمان خانهها شد. ابتدا قرار بود مجید چند قصه رادیویی باشد اما به قدری نامه به رادیو میآید که مرادی کرمانی مجبور میشود هر هفته پای قصههای مجید بنشیند و بنویسید. میگوید گاه مجبور میشود چندبار پلههای خانه بالا و پایین کند تا قصه را تکمیل شود. البته این کار به عمد نبوده است؛ او هر وقت میخواهد از اتاق بیرون بیاید مجید موقعیت جدیدی خلق میکند و او را صدا میکند و مرادی پله را بالا میرود و در اتاق مجید قصه را کامل میکند و گاه بعد از پایان قصه خودش قاهقاه میخندند، گاه مجید به قدری او را درگیر میکند که فیتیله چراغش کامل میسوزد و او متوجه این موضوع نمیشود.
هوشنگ مرادی کرمانی درباره اقتباس از آثار ادبی و تولید یک اثر ماندگار هم گفت: اثر ماندگار آن است که در هر ظرفی برود، شکل آن را بگیرد ولی ماهیتش تغییر نکند.
هارون یشایایی که تهیهکننده فیلمهای مهمی همچون هامون، ناخدا خورشید، اجارهنشینها بوده، نیز در این راهپیمایی و دورهمی حضور داشت و مرادی کرمانی او را به عنوان تهیهکننده فیلمهایی شاخص از داریوش مهرجویی به حضار معرفی کرد. یشایایی هم خاطراتی از همنشینی با مرادی کرمانی تعریف کرد.
پس از پایان مهمانی همه دور مرادی کرمانی حلقه زدنند تا کتابهایشان را با امضای او یه یادگار داشته باشند. او در میان ثبت امضاء که با حوصله انجام میداد، گفت که بیش از ۶۰ سال نوشته و همیشه آرزو داشته نویسنده شود و الان سرمایه او، کسانی هستند که آن قصهها را میخوانند.