فیلم «اوپنهایمر» ساخته کریستوفر نولان که سال گذشته مجموعهای از جوایز سینمایی از جمله اسکار، بفتا و گلدن گلوب را کسب کرد، تطهیر آمریکا از فاجعه انفجار دو بمب اتمی در ژاپن است.
فیلم به شخص اوپنهایمر و مقوله بمب اتم، از دیدی زیباییشناسانه و از زاویه علم فیزیک نگاه میکند؛ انفجار اتمی با نگاهی زیبا به شکافت اتمها و دنیای آنها بهنمایش درمیآید وخبری از قارچ مخوف اتمی نیست؛ در فیلم تصویری از کشتگان وجنایت انسانی در ناکازاکی و هیروشیما نمیبینیم و ازآنها بهراحتی عبورمیشود،چون مهم فقط اوپنهایمر است.آنچه در پلات داستان محور واقع شده، روابط اوپنهایمر با بالادستان، دوستان، خانواده، اینشتین و دلبستگی او به علم فیزیک است؛ در پلانهای متعددی، پرچم آمریکا باابهت خودنمایی میکند. درواقع،خود اوپنهایمر هم مهم نیست و روایت در بزنگاهی از او هم عبور میکند و درستی موضع دولتمردان آمریکا رامحور قرارمیدهد؛ عجالتا در این دنیا اوپنهایمر باید ساخته شود و تمام دنیا به تماشایش بروند تا بدانند که آمریکا از همه پیشتر و قدرتمندتر است و بهآن افتخار میکند و جان انسانهای کشتهشده هم برایش اهمیتی ندارد و اینکه این دنیای زیبای علم فیزیک از آنِ آمریکاست. حتی دانشمندانش نیز مهم نیستند و مهم القای اقتدار و پیشرو بودن آمریکاست.
یک فیلم ملی آمریکایی
اوپنهایمر یک فیلم ملی آمریکایی است. پس دنیا باید آن را ببیند و تکریمش کند.
آیمکس، نولان، نگاتیو ۷۰ میلیمتری، دوباره شگفتی، فتح گیشهها! عجبا از منتقدانی که تسلیم شکوه سینماتیک فیلم شدند و لب به تحسین آن گشودند!
من بهعنوان یک معلم سینما به ظرایف و نقاط قوت سینماتیک فیلم آگاهم.در این فیلم نقش میزانسندهی در روایت بهکمال رسیده…،تدوین عالی، ریتم و تمپوی درست فیلم مارا درزمانی بالا میخکوب میکند و بازی ستودنی اوپنهایمر بهخصوص در قابهای کلوزآپ، روایتهای درهمتنیده و رفتوبرگشتهای زمانی و دیگر موارد برجسته… که در اینمقال نمیگنجند؛ فیلمی از لحاظ فنی و سینمایی مثالزدنی و قابل تدریس اما فراموش نمیکنم که این هنر و زیبایی درخدمت هدفی غیرانسانی قرار گرفته؛ پس اوپنهایمر را دوست ندارم.
و کلام آخر: باید از نولان پرسید: آقای نولان، اوپنهایمرت عالی است اما تو در هیروشیما چیزی ندیدی؟
یک فیلم ملی آمریکایی
اوپنهایمر یک فیلم ملی آمریکایی است. پس دنیا باید آن را ببیند و تکریمش کند.
آیمکس، نولان، نگاتیو ۷۰ میلیمتری، دوباره شگفتی، فتح گیشهها! عجبا از منتقدانی که تسلیم شکوه سینماتیک فیلم شدند و لب به تحسین آن گشودند!
من بهعنوان یک معلم سینما به ظرایف و نقاط قوت سینماتیک فیلم آگاهم.در این فیلم نقش میزانسندهی در روایت بهکمال رسیده…،تدوین عالی، ریتم و تمپوی درست فیلم مارا درزمانی بالا میخکوب میکند و بازی ستودنی اوپنهایمر بهخصوص در قابهای کلوزآپ، روایتهای درهمتنیده و رفتوبرگشتهای زمانی و دیگر موارد برجسته… که در اینمقال نمیگنجند؛ فیلمی از لحاظ فنی و سینمایی مثالزدنی و قابل تدریس اما فراموش نمیکنم که این هنر و زیبایی درخدمت هدفی غیرانسانی قرار گرفته؛ پس اوپنهایمر را دوست ندارم.
و کلام آخر: باید از نولان پرسید: آقای نولان، اوپنهایمرت عالی است اما تو در هیروشیما چیزی ندیدی؟