نیلوفر هوشمند، بازیگری که مخاطبان بیشتر او را با نقش نرگس در سریال لیسانسهها به خاطر میآورند، مدتی است در قامت شخصیت نسترن با مخاطبان سریال «فریبا» از شبکه سه سیما همراه شده است.
قصه را دوست داشتم
نیلوفر هوشمند در تلویزیون با ایفاگری در سریالهای لیسانسهها، فوقلیسانسهها، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، عملیات ۱۲۵، بچههای هور، پردیس، حس سوم و کمکم کن به مخاطبان شناسانده شد و در سینما نیز با فیلمهای لالایی نیزار، دختری به نام ایران، حس تنهایی و… حضور بر پرده نقرهای را تجربه کرد. نسترن اما از آن نقشهای متفاوت و البته پررنگ کارنامه هوشمند است، بازیگری که در آثار نمایشی مختلف با ژانرهای متفاوت حضور داشته. او جذابیت این نقش را وابسته به قصه میداند و چنین شرح میدهد: از ابتدا فیلمنامه کامل را داشتیم. وقتی آن را خواندم، کل قصه من را جذب کرد. جنس قصه را دوست داشتم. کاراکتر نسترن هم به خاطر بالا و پایینهایی که در داستان با آن مواجه میشد، خیلی برایم جذاب بود. گاهی غم و گاهی شادی این شخصیت را میدیدیم. حسهای مختلفی بود که نسترن بخواهد آنها را زندگی کند و فکر میکنم برای هر بازیگری جذاب باشد.
هوشمند پیش از این نیز سابقه همکاری با محمود معظمی در مقام کارگردان را داشته است. دو اپیزود از سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، سابقهای است که این دو در همکاری با یکدیگر داشتند و به گفته هوشمند به آنها در شناخت همدیگر برای تحلیل شخصیت نسترن کمک کرده است.
یک دخترامروزی اما مقید به اصول
شخصیت نسترن در اوج امروزی بودن و داشتن شغلی متناسب با شرایط روز، به خاطر شرایط خانوادگیاش، باورهایی دارد که بر آنها پافشاری میکند و از این منظر شخصیتی متفاوت با بسیاری از همکارانش دارد. مثلا وقتی شخصی که دوستش دارد بدون حضور خانواده، از او خواستگاری میکند، نمیپذیرد و بابت همین تصمیم در ادامه قصه، بهای سنگینی هم میپردازد. از هوشمند میپرسیم چقدر رفتارهای این کاراکتر را باور داشته و چقدر دخترهایی از جنس نسترن را دیده است؟ او بیان میکند: «پدر نسترن، آدمی است که در انتخاب، دست دخترش را باز گذاشته. نسترن خانواده آزادی دارد، از همین آزادی است که انتخابهای درستتری میکند؛ چون پدرش به او فضا میدهد و به انتخابش احترام میگذارد.»
این بازیگر ادامه میدهد: «ولی در طول قصه کشمکشهای درونی خود کاراکتر را شاهد هستیم. نسترن میداند خانوادهاش نمیپذیرند که او با رد و بدل کردن یک حلقه در کشوری دیگر، به خواستگارش جواب مثبت دهد. هر چند این اتفاقی است که به قول بهروز، امروز بین دختران و پسران مرسوم است اما نسترن میداند خانوادهاش نمیپذیرند. به نظرم هر مدل ازدواج یا تشکیل خانواده قشنگ است، چه این شکلی باشد و چه به شکل دیگری اما نسترن چون خیلی به خانوادهاش وابسته است ترجیح میدهد این اتفاق زیر سایه آنها بیفتد. از قبل هم میداند که پدرومادرش به خاطر شغل بهروز مخالفتهایی با این ازدواج دارند.»
تناقضهای دوستداشتنی
یکی از تناقضهایی که در شخصیت نسترن وجود دارد این است که باوجود خانوادهدوست بودن و ارتباط خیلی خوب با پدرش، مسیری را که خانوادهاش رفتند، دنبال نکرده و تضادهایی با آنها دارد. مثلا در انتخاب شغل یا حتی انتخاب بهروز برای ازدواج. از هوشمند میپرسیم چه تحلیلی از تضادهای میان نسترن و خانواده نسبتا سنتیاش دارد؟ وی پاسخ میدهد: «به این خاطر است که از خواهرش کوچکتر است و از پدرومادرش هم نسل جدیدتر به حساب میآید. نسل جدید با تکنولوژی آمیخته است و هر دختری در سن و سال نسترن حتما با تکنولوژی سروکار دارد، تفاوت به این خاطر است. این فرد در فضای مجازی کار میکند که امروز میان همه بهخصوص نسل جوان فراگیر شده و ناگزیر به زندگی با آن هستیم. ولی خانواده این شخصیت خیلی اهل فضای مجازی نیستند یا اگر هم هستند استفادههای دیگری میکنند و به همین دلیل چنین تناقضی به وجود میآید.» بازیگر نقش نسترن میگوید: «این اتفاقی است که بهوفور در جامعه میبینیم، همه دختران جوان با فضای مجازی دست و پنجه نرم میکنند. یکی از بلاگری خوشش میآید، یکی در این فضا شغلی برای خود دستوپا کرده و دیگری دنبالکننده پروپاقرص یک چهره اینستاگرامی است. این اتفاقات خوب و بد دارد اما برخی خانوادهها نمیتوانند خوب و بد این فضا را درک کنند. ما امروز با تکنولوژی خیلی درگیریم اما چون پدرومادرهایمان متعلق به یک نسل قبلتر هستند و تکنولوژی خیلی برایشان در زندگی مهم نبوده، شاید این شدت از اهمیت را درک نکنند.»
اجبار عاشقانه
نسترن به مرور در قصه با عواقب تصمیمی که درباره آشنا کردن بهروز و شرکت سوگند گرفته روبهرو میشود. احتمالا هر عقل سلیمی متوجه خطا بودن نامزدی صوری بهروز و فریبا و نتایج جبرانناپذیر آن هست اما نسترن ابتدا مخالفت چندانی با این تصمیم ندارد. شاید با توجه به آنچه از این شخصیت و پیشینه خانوادگی او میدانیم، تن دادن به چنین تصمیمی دور از منطق باشد. هوشمند نگاه خود به تصمیمهای نسترن وگره خوردن مسائل کاری و عاطفی او را چنین توصیف میکند: «نسترن این شرایط را نپذیرفت، بلکه مجبور به پذیرش آن شد. چون ۵۰ درصد ماجرا دست کاراکتر بهروز بود. بهروز میخواست این کار را بکند و حتی در جاهایی نسترن با تردید به او میگفت که چطور میخواهد پا در این مسیر بگذارد؟ یعنی هیچوقت نگفته بود که من با این قضیه مشکلی ندارم و همیشه ابراز نارضایتی میکرد اما زورش به آنها نرسید و مجبور شد. منطق حکم میکند با بروز چنین اتفاقی، میبایست از عشقش خداحافظی میکرد، اما او ماند و عواقب آنچه را که به اجبار پذیرفته بود، دید.
هوشمند در اینباره توضیح میدهد: بهروز با تمام وجود میخواست این کار را انجام دهد، چون برای نشاندادن خود به خانواده نسترن به پول نیاز داشت. نسترن هم با اینکه چنین اتفاقی چندان باب میلش نبود، مجبور به ماندن شد و بعد شاهد پشیمانیاش شدیم.»
بلاگر خوب و بد داریم
هوشمند هم مثل بسیاری از افراد این جامعه با فضای مجازی دمخور است. او میگوید از تجربهای که بهواسطه حضور چندساله در این فضا داشته برای ایفای هرچه بهتر نقش بهره برده است و ادامه میدهد: «تقریبا همه با این فضا درگیر هستند. حتی پدرومادرهای ما که در گذشته و جوانیشان خیلی هم اهل فضای مجازی نبود، الان درگیر آن شدند. من هم اتفاقات فضای مجازی را دنبال میکنم. بسیاری از بلاگرها را میشناسم. پیش میآید از رفتار و کارهای یکی از آنها خوشم بیاید و مثلا بگویم چه حرفهای قشنگی میزند، یا اینکه خوشم نیاید و دیگر دنبالشان نکنم. به نظرم همهشان در راستای اتفاقات بد قدم برنمیدارند. عدهای حرفهایی میزنند که شاید مناسب باشد و به گستردهتر کردن دید مردم کمک کند. فضای مجازی باعث شده که افراد، قدری گستردهتر ببینند ولی همین گستردهتر دیدن خطراتی هم دارد.»
مرزی میان ماندن و رفتن
سریال فریبا غافلگیری کم ندارد؛ از رابطه از دست رفته بهروز و نسترن بگیر تا گذشته مسکوت فریبا و… . از هوشمند میپرسیم شخصیت نسترن چقدر برای او و مخاطبانش غافلگیرکننده بوده است؟ این بازیگر میگوید: «گرههای زیادی در داستان به وجود میآید و به همین خاطر غافلگیرکننده است. به مرور قصه به سمت نتیجهگیری میرود که ممکن است این نتیجهگیری با ذهن خیلیها همسو باشد یا نباشد؛ مثلا بعضیها برداشت کرده بودند نسترن باید تمامش کند و بعضیها معتقد بودند این دو به هم میرسند.»
همذاتپنداری با یک شخصیت
بازخورد مخاطبان را این روزها میتوان بیشتر از صفحات مجازی سریالها یا بازیگران در شبکههای اجتماعی دنبال کرد. بهویژه وقتی یک سریال سوژه اصلیاش درباره همین فضای مجازی باشد. هوشمند درباره بازخوردهایی که درخصوص این سریال و نقش نسترن گرفته توضیح میدهد: «بازخوردهای خوب زیاد داشتم. بیشتر مخاطبان به من لطف داشتند، هم در فضای مجازی و هم وقتی حضوری من را میبینند. میگویند بهروز به درد تو نمیخورد؛ به حرف پدرت گوش کن! اینها نشان میدهد توانستهاند با داستان همذاتپنداری کنند و به کاراکترها نزدیک شدند. از این بابت خدا را شکر میکنم.»
دومین نقش مورد علاقه
وقتی از بازیگران میپرسیم در کارنامه کاری خود کدام نقش را بیشتر دوست دارند، معمول است که بگویند نقشهایم مثل فرزندان من هستند و همه را دوست دارم. هوشمند هم تاکید میکند با بیش از ۱۰ سال تجربه در این عرصه، همه کارهایش را دوست دارد اما اضافه میکند: «نسترن را بعد از کسب تجربه در این ۱۰سال، بازی کردم و از این منظر متفاوت است. خیلی نسترن را دوست داشتم و میتوانم بگویم بعد از نرگس لیسانسهها، دومین است. این دو کاراکتر را بسیار دوست دارم و با جفتشان خیلی ارتباط برقرار کردم.»
خندههای جدی
ژانر سریال لیسانسهها کمدی بود، ولی نقش نرگس با بازی نیلوفر هوشمند، بهگونهای تعریف شده بود که بازی کمدی نداشته باشد. از او میپرسیم خودش چه نوع کمدی را میپسندد و آیا علاقه دارد که جنس دیگری از کمدی را در بازیگری تجربه کند. وی به قاب کوچک میگوید: «سلیقهام کمدی سبک لیسانسههاست؛ یعنی کمدیای که آدمها در آن کار خاصی نمیکنند اما موقعیت آنقدر خندهدار است که مخاطبان به آن بخندند. من در لیسانسهها باید جدی میبودم تا این جدیت شوخی را دربیاورد؛ یعنی دختر جدی که در موقعیتی قرار گرفته و نمیفهمد منظور طرف مقابل چیست. جدیت من باید این موقعیت را درمیآورد و مناسب آن فضا میبود تا آدمها با دیدن سریال بگویند ای بابا چهگیری کرده و خندهشان بگیرد! هر چند بدم نمیآید نوع دیگری از کمدی را هم تجربه کنم.»