شهید سعید قهاری، در یک عملیات پیچیده و پرخطر، تلاش میکند تا با حزب تروریستی کومله مبارزه کند. فیلم سینمایی «پیشمرگ» حاوی مضامینی از جمله شجاعت، ایمان، خانوادهمحوری، ایستادگی درمقابل ظلم و تمجید ازفرهنگ دفاعمقدس و جهاد است.
فیلم سینمایی «پیشمرگ» بهدلیل قرار داشتن در ژانر دفاع مقدس، حاوی صحنههای متعددی از انفجار، حمله دشمن، نمایش اجساد، بهاسارتگرفتن و تهدید و نمایش مستقیم قتل و کشتار است؛ صحنههایی شامل انفجار اتوبوس و نمایش تصویر کشتهها، گروگانگرفتن کودک و پرتاب نارنجک. عمده ترس فیلم سینمایی پیشمرگ از جنس تعلیق است اما در چندین صحنه، ترس شدید و گریه کودکان در مواجهه با وقایع خشونتبار به تصویر کشیده میشود که میتواند برای کودک کمسن ایجاد رعب و اضطراب کند. صداهای شدید انفجار و تیراندازی برای سنین پایین دلهرهآور است. دروغگویی، فریب، تهدید، اشاره غیرمستقیم به تجاوز، تلاش برای کتمانکردن حقیقت، نگاه جنسی ومصرف سیگار وقلیان از جمله مصادیق ناهنجاری در فیلم پیشمرگ است. ایران، قهرمانان برجسته بسیاری دارد که در راه حفاظت از سرزمین، جانومال خود را فدا کردند. برای مقابله با ظلم، باید ایستادگی کرد. اتحاد و همدلی، رمز پیروزی و موفقیت است.
وطن و خانواده، ارزشمندترین سرمایههای انسان هستند. سعید قهاری، شخصیتی ظلمستیز، شجاع، خانوادهدوست و نسبت به دوستان خود وفادار است. او برای برقراری عدالت و آرامش، تاسرحد مرگ با دشمن مبارزه میکند و از هیچ تهدیدی از جانب دشمن نمیهراسد. همسر سعید، در تمامی شرایط سخت در کنار او ایستادگی میکند، دوستان سعید در مواقع بحرانی به او یاری میرسانند و بعضا در راه مبارزه با ظلم، شهید میشوند. فیلم پیشمرگ از دوجنبه حادثه محرک و مسأله قهرمان، اثر درخشانی است. فیلمی که هم حادثه محرک را به دقت و مفصل برای مخاطب معرفی میکند وهم در تمام طول فیلم، قهرمان را در تکاپو برای حلکردن مسأله اصلی خودش نشان میدهد. قهرمانی که همه راهها را امتحان میکند و در سختترین شرایط تسلیم نمیشود، بهگونهای که مخاطب نمیتواند با اوهمراه نشود. شخصیتپردازی فیلم دقیق است و کارگردان خیلی به قهرمان نزدیک شده است. در این فیلم تاحدی دوگانه مرد میدان- مرد دیپلماسی حل شد. یعنی کسی که قرار بود با طرف بیگانه وارد گفتوگو شود تا هلیکوپتر و خلبانان را پس بگیرد، همان فرمانده جنگی بود و ما سعید قهاری را در کت و شلوار هم میدیدیم! کنتراستی که بین سعید قهاری، بهعنوان فرمانده اهل تأمل با مرتضی، پاسدار عجول در جایگاه دستیار او ایجاد شده بود هم حساب شده بود و به شخصیتپردازی سعید قهاری کمک کرد. از نقاط ضعف فیلم میتوان به رابطه کاکخلیل با سعید قهاری اشاره کرد.
کاک خلیل در ماجرای شهادت مردم بیگناه کُرد که سوار کامیون و عازم عروسی هستند، نهایت خشم و بیاعتمادی خودش به پاسداران را نشان میدهد. سعید قهاری در جلب اعتماد او شکست خورده و باید تلاشی از او ببینیم تا بپذیریم موفق شده مجددا اعتماد کاکخلیل را برای همکاری با پاسداران جلب کند اما خبری از تمهید داستان نیست. پیشمرگ سعی کرده بیشتر روایتگر قصه در سمت قهرمان باشد. فیلم به همان اندازهای که به شخصیتهای دشمن پرداخته، توانسته آنها را باورپذیر از کار در بیاورد. مخصوصا شخصیت «نژماری» بهعنوان رهبر اعضای فرقه، خیلیخوب از آب در آمده است. دو سکانس خانوادگی جذاب فیلم هم در ابتدا و انتهای فیلم بسیار خوشساخت و دلنشین از آب در آمدهاند.در ابتدا میبینیم که بچههای سعید قهاری از اینکه برای چندمین بار به خاطر مأموریت پدرشان مجبورند به یک شهر جدید مهاجرت کنند، دلخورند. در انتها این سکانس باز هم تکرار میشود و دختر و پسر سعید قهاری باز هم دلشکسته هستند که از دوستانشان برای همیشه خداحافظی کردهاند.
پیشمرگ درخلق شخصیت اصلی، بیشتر بر قهرمانسازی درقالب یک ابرقهرمان تمرکز کرده، درحالی که شخصیت واقعی او و وجوه پنهان شخصیتاش مورد غفلت قرار گرفته است. فیلم در حالی که تلاش دارد شخصیت شهید قهاری را بهعنوان یک ابرقهرمان به مخاطب عام معرفی کند، نتوانسته عمق شخصیت و باورهای شخصی او را بهدرستی منتقل کند. همچنین، تمرکز بیشتر فیلم بر جنبههایی چون گرفتن هلیکوپتر ارتش و نبردهای خلبانان با کومله است تا ویژگیهای واقعی شخصیت شهید قهاری که خود یک مبارز واقعی بود.
در نیمه اول فیلم، میبینیم نیروهای سپاه بهدنبال شخصیتی میگردند (کاراکتر نژماری) که چون چهرهاش را به درستی نمیشناسند، حتی با وجود دستگیری، ناچار آزادش میکنند؛ در حالی که در نیمه دوم فیلم میبینیم که عکس او را هم در اختیار داشتهاند! غیر از سستی پیرنگ داستانی، شخصیتپردازی قطبهای مثبت ومنفی داستان هم خام و ناچیز است. برای خود قهاری که انگار فهرستی ازخصوصیات تحسینبرانگیز، تهیه وبرای هرکدام سکانس یا موقعیت یا دیالوگی طراحی کردهاند، بدون آنکه این ویژگیها در مسیر قصه و در پیوند با ماجرایی که پیش میرود، تعریف شده باشد. فیلم مملو از کلیشههاست؛ یقهسفیدهای احمق یا نفوذی وپرمدعایی داردکه همیشه خدا در راه خدمت وامنیت دردسر واسباب توبیخ درست میکنند! با همان دیالوگهای تکراری و قابل حدسی که در فیلم موج مرده ابراهیم حاتمیکیا بهترش را دیده و شنیدهایم. در جایی از فیلم منطق زمانی، حقیقت تاریخی وحتی تناسب لوکیشن از بین میرود و روابط آدمها، اتفاقات و تحول شخصیتها که بماند! ضمن اینکه فیلم برای ناکارآمد نشاندادن دولت از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند و در کارگردانی از الگوهای هالیوودی در داستانی که قرار است براساس واقعیت ساخته شود، استفاده کرده است. علاوه بر این اغلب خردهروایتهای فیلم مانند ماجرای توفیق و روژان در بیمارستان باسمهای وقلابی است. گذشته ازاینها صحنههای مربوط به بردن هلیکوپتر از دست کوملهها و آوردنش به داخل مرز به شدت بالیوودی و غیرواقعی بهنظر میرسد.