،«وحشی» با تمرکز بر زندگی داوود اشرف، کارگر معدنی که گرفتار پیچ و خم بیرحم سیستم قضایی و اجتماعی میشود، به نوعی نشان از بازگشت سیدی به دغدغههای اجتماعی دارد. انتخاب یک معدن و اعتراضات کارگری بهعنوان صحنه اصلی روایت، جسورانه است. سیدی با ظرافتی خاص، خشونت نهفته در روابط کاری، نابرابری ساختاری و خشکی زندگی طبقه کارگر را به تصویر میکشد؛ تصویری که کمتر در آثار نمایشی ایران دیدهایم.
جواد عزتی در نقش داوود؛ قربانی یا قهرمان؟
یکی از نقاط قوت اصلی سریال، بازی درخشان جواد عزتی است. او در نقش داوود، مردی خسته، شکسته، اما امیدوار را با تمام جزییات روانیاش خلق میکند. عزتی با فاصلهگیری از بازیهای طنزآلود گذشتهاش در «وحشی» تبدیل به یک چهره دراماتیک تمامعیار میشود. شخصیتی که در میانه فرار و مبارزه، بیش از آنکه قهرمان باشد، قربانی سیستم است.
کارگردانی سیدی در «وحشی» نیز نسبت به آثار گذشتهاش پختهتر، خویشتندارتر و کمتر درگیر جلوهگریهای بصری است. او با تمرکز بر جزئیات، بازی با نور و استفاده از رنگهای سرد، فضای خفقانآور روایت را به خوبی منتقل میکند. البته گاهی ریتم کند و فضاسازی بیش از حد، مانع از تنش داستانی میشود و در برخی قسمتها، تعلیق قربانی زیباییشناسی میشود.
گرچه سریال بر اساس داستان واقعی ساخته شده، اما سیدی با عناصر فرمی خاص خود، گاه به مرز فراواقعیت نزدیک میشود. مونولوگهای ذهنی، نماهای ایستا، و استفاده از موسیقی متن غریبه با فضای بومی، به سریال لحنی شاعرانه و روانشناختی میدهد؛ گویی تماشاگر نه فقط ماجرای یک فرار، که کابوس یک طبقه را تماشا میکند. سریال به جای ارائه راهحل، سوالاتی بنیادین مطرح میکند: در جامعهای که عدالت فراموش شده، آیا فرار، نوعی عدالتخواهی است؟
«وحشی» تماشاگر را با چهره زخمخورده عدالت مواجه میکند؛ سریالی که با جسارت، طبقه کارگر را به خط اول روایت میآورد، اما درگیر درامسازی کلاسیک نمیشود. این اثر بیش از آنکه سرگرمکننده باشد، هشداریست از جنسی که سینمای اجتماعی ایران که در سالهای اخیر کمتر به آن پرداخته است. شاید بتوان گفت، «وحشی» گامیست به سوی بلوغ هنری سیدی و آینهای از جامعهای که در سکوت، میجنگد.
یکی از لایههای پنهان «وحشی» بحران عمیق اعتماد در لایههای اجتماعی است. داوود نه به قانون اعتماد دارد، نه به رسانه، نه به سیستم قضایی، نه حتی به نزدیکترین آدمهای اطرافش! در واقع، او در دل جامعهای زندگی میکند که در آن، اصل بر بیاعتمادی است. این بیاعتمادی، چنان ریشهدار است که هر تلاشی برای اصلاح، با سوء ظن و تردید مواجه میشود. سیدی در این میان نه با شعار، بلکه با روایت، این بحران را نمایش میدهد؛ طوری که مخاطب در لحظاتی حتی خودش هم نمیداند به چه کسی باید اعتماد کند.
طبقه کارگر؛ صدای فراموششدهای که فریاد میزند
یکی از ارزشمندترین ویژگیهای «وحشی» آن است که طبقه فراموششده کارگر را به مرکز روایت بازمیگرداند. سریال تصویری دقیق و خشن از زندگی کارگری ارائه میدهد؛ از معدن گرفته تا خوابگاههای تاریک و تعاملات پرتنش روزمره. داوود، نماد هزاران کارگریست که در دل سیستم فرسوده اقتصادی، صدا ندارند و وقتی میخواهند حرف بزند، صدایش یا خفه میشود، یا نادیده گرفته میشود.
حالوهوای سریال؛ سرد، سنگین و خفه
سریال از نظر بصری و روانی، فضایی سرد و فلجکننده دارد. نورهای آبی و خاکستری، نماهای بسته و استفاده مکرر از فضاهای صنعتی، همگی به خلق یک اتمسفر سنگین و بیپایان کمک میکنند. این حال و هوا با وضعیت روحی داوود همخوان است؛ مردی که در قفس گیر افتاده، حتی اگر این قفس دیوار نداشته باشد.در بسیاری از صحنهها، «وحشی» به جای دیالوگ، از سکوت استفاده میکند؛ سکوتهایی که بلندتر از هر فریادی حرف میزنند. این سکوتها، نماد سرکوب اجتماعیاند؛ سرکوبی که حتی اگر خشونت فیزیکی نداشته باشد، روان انسانها را خرد میکند. سریال میگوید که گاه بزرگترین اعتراض، همین سکوت سنگین و ممتد است.
در نهایت، «وحشی» تلاشی جسورانه برای بازنمایی یکی از چهرههای کمتر دیدهشده جامعه است؛ چهرهای خاکستری، پیچیده و انسانی. هومن سیدی در این سریال، با دوری از کلیشهها و قهرمانسازیهای رایج، تصویری واقعگرایانه از فردی درگیر با سرنوشت، فشار اجتماعی و تضادهای درونی ارائه میدهد. «وحشی» بیش از آنکه پاسخگو باشد، پرسشبرانگیز است و شاید همین ویژگی، آن را به اثری قابل تامل و متفاوت در میان تولیدات اخیر بدل کرده است.