تساوی مقابل تاجیکستان انتقاداتی که در ماههای گذشته جسته و گریخته از سبک بازی تیم ملی مطرح میشد به اوج خود رساند. رسانهها، کارشناسان و کاربران فضای مجازی با انتقاد شدید از عملکرد شاگردان قلعهنویی در مورد شرایط تیم ملی در جام جهانی ابراز نگرانی کردند. اینها کنار آمار ۱۱ گل خورده در ۱۰ بازی اخیر که برابر تیمهای درجه دو و سه آسیا نظیر تاجیکستان، افغانستان، قرقیزستان، کرهشمالی، قطر و… به ثبت رسیده دلیلی شد که برخی از لزوم تغییر در مدیریت تیم ملی حرف بزنند. برای بررسی شرایط تیم ملی در تورنمنت کافا سراغ جلال چراغپور، سرمربی پیشین تیم ملی و مربی فصل گذشته استقلال رفتیم. فردی که خود قلعهنویی او را منتقد شماره یک خودش میداند.
شرایط تیم ملی در سه بازی ایران مقابل افغانستان، هند و تاجیکستان چطور بود؟
اصلی در فوتبال وجود داردکه اگر تیمی برنامه خاصی ندارد با تیمی بازی کند که برنامه خاص خودش را دارد، آن تیمی که برنامه ندارد به طرف آن تیم برنامهدار کشیده میشود. در این صورت دو تیم شبیه به هم میشوند. یکی گیم میکند و دیگری آنتیگیم یا بالعکس. در این حالت فوتبال شکل میگیرد. مثلا ما با تیم ملی انگلیس بازی میکنیم. آن تیم شکل دارد. ما هر چقدر هم شکل نداشته باشیم مقابل یک شکل مستحکم شکل و الگو میگیریم و گفته میشود بچهها خوب فوتبال بازی کردند. اما وقتی از آن الگو میآیند بیرون، تیم خودش الگویی ندارد که تحمیل کند. الان تیم ملی الگوی بازی ندارد که بخواهد آن الگو را تحمیل کند به تیم ضعیفتر. در نتیجه ما الگوی ضعیفتر را جذب میکنیم و شبیه افغانستان بازی میکنیم. یا ۷۰ دقیقه مثل هند بازی میکنیم یا مثل همین بازی آخر مقابل تاجیکستان. در این بازیهای کافا انتظار میرفت که تیم ملی ما همه را جذب خودش کند اما تیم ملی ما فاقد الگوریتم روشنِ قابل بحثِ قابل تحلیل بوده است. در نتیجه تیمهای ضعیف توانستند مقابل ما شکل بگیرند و دو تیم مثل هم بازی کردند. افغانستان گل زد به ما. یا هندوستان با اینکه مدام میزد زیر توپ تا اواخر بازی مساوی بود. تاجیکها هم دو گل زدند. اتفاقات حضور ایران در کافا نشان میدهد تئوری مطرح شده درست است. البته این تئوری من نیست.
کادر فنی تیم ملی میگوید ما شکل و الگوریتم مشخص بازی داریم اما منتقدان متوجه نمیشوند!
آن الگوریتم یا شکل بازی که تزریق شده به درون تیم ملی دستور میدهد هر کس هرآنچه به فکرش میرسد، انجام بدهد. یعنی نظم در بینظمی. این خودش یک الگوریتم است. الان در تیم ملی بازی که هر نفر از خودش بروز میدهد همان نقشه بازی است که خودش در ذهنش دارد و ما یک مجموعه حرکت شتابدار رو به جلوی با پاسهای مشخص در مکانهای مشخص با افراد مشخص نمیبینیم. همه بازی تیم ندیدن این چهار آیتم است و ندیدن همینها میشود نظم در بینظمی.
هواداران نگران هستند که اگر جلوی تاجیکستان و افغانستان نتوانیم سبک بازی درستی داشته باشیم چطور مقابل تیمهای قدرتمندتر این کار را بکنیم؟ آیا این نگرانی شما هم هست؟
بله! اگر که تیم دارای یک شخصیت بازی نباشد یا به بیان دیگر یک کاراکتر بازی مشخص وجود نداشته باشد به سرعت جذب میشود. مثل آهن و آهنربا. در این صورت ما به صورت قطع عکسالعملی بازی میکنیم. یعنی حریف بازی میکند بعد ما در اثر عکسالعمل یک کاری میکنیم و به آن میگوییم بازی. یعنی همان در بینظمی منظم هستیم. یک چنین شباهتی ولی قانونمند ما در سنوات گذشته داشتیم که تیم ملی به طور منظمی میرفت عقب و از عقب به طور نامنظم حمله میکرد.
دوره کیروش منظورتان است؟
اسمش را نخواستم بگویم چون دوباره آمده همین دور و بر و به گوشش برسد میگوید چراغپور دست از سر من برنمیدارد (با خنده).
شما زمان اسکوچیچ هم منتقد درجه یک سرمربی تیم ملی بودید و حالا هم از قلعهنویی انتقاد میکنید. شکل بازی تیم ملی در کدام دوره بهتر بود؟
آقای اسکوچیچ در برههای آمد راس کادر فنی تیم ملی که تیم واقعا شرایط خوبی نداشت. در جدول سوم بود و با عراق و بحرین باید بازی میکردیم. آمد و نظمی داد و فوتبالی را هرچند نه خیلی قوی ارائه کرد. در ارتش ما دستوری داریم که میگوید داشتن یک نقشه ضعیف بهتر از نداشتن هیچگونه نقشهای است. شما در فوتبال هم یک سناریو تهیه کرده باشی و همان را تمرین و اجرا کنی از اینکه بازیکنان را آزاد بگذاری هر کس هر جور دلش میخواهد بازی کند، بهتر است. مثلا یکی رو به عقب پاس بدهد، یکی رو به جلو حرکت کند و پاس بدهد عقب یا یکی خالی را پاس ندهد و دیگری از ۵۰ متری شوت بزند. یعنی دقیقا همان در بینظمی منظم بودن. الان به نظرم وضعیت اینچنین است. ولی من میدانم دلیل این چیست!
چه دلیلی دارد؟
درست است که من انتقاد میکنم و ممکن است آقای قلعهنویی بیاید تلویزیون بگوید من خیلی فلانی را دوست دارم و خیلی هم رفیق هستیم ولی مدام از من انتقاد میکند (با خنده) ولی این واقعا انتقاد از آقای قلعهنویی نیست. من مدتها قبل گفته بودم که چند ماه دیگر این اتفاق برای بازیکنان در سنین ۳۳ یا ۳۴ سال میافتد. الان هم که تا جام جهانی ۸ – ۹ ماه دیگر زمان هست اوضاع بدتر هم خواهد شد. چون پیر شدن عضله تصاعدی است. شما ببینید دروازهبان رئال مادرید که در دروازه استقلال است چه گلهایی میخورد. خب عضله بیش از آن انفجار انجام نمیدهد. تیم ما هم در چنین وضعیتی است. ۸-۷ نفر تمام شدهاند. خط دفاعی ما به صورت کامل تمام شده است. آقای قلعهنویی در یک پارادوکس گیر کرده است. اگر جوانهایی که انتخاب کرده بگذارد لابهلای بازیکنانی که سنشان ۳۳ یا ۳۴ است این جوانها به گونهای فوتبال بازی میکنند که مچ شدن فوتبالشان با آن باتجربهها امکانپذیر نیست. اینها نسل جدید هستند با نگرش جدید. اگر همه را جوان بگذارد عمر فوتبالی اینها آنقدر نیست که بتوانند غنای تیم ملی را به حدی برسانند که در جام جهانی آبرومند بازی کنند. اگر همان تیم خودش را بگذارد که همه سنبالا هستند، همه با هم تنظیم هستند اما از انفجار و فرار خبری نیست و نمیشود با آنها رفت جام جهانی! از همه طرف بنبست است. خب چه کند این بنده خدا؟ آن روزهایی که میگفتیم چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی، این است. چرا در آن زمان یک سال و نیم آرامآرام و یکی یکی بازیکنان را جابهجا نکرد؟ الان عمر فوتبالی طارمی، جهانبخش، شجاع، کنعانیزادگان، میلاد محمدی و روزبه چشمی تمام شده است. اگر اینها یکدانه یکدانه مثل بقیه تیمها بر اساس طرح تقسیم زمانبندی و جدول جابهجا شده بودند به اینجا نمیرسیدیم. اما باز هم دیر نشده. اگر آن مکانیزم را پیش بگیرند. اما اگر مثل حالا چرخشی هر بازی ۱۰ تا تازه بگذارند با چهار تا تعویض قدیمیها خودشان هم گم میکنند که کجای کار هستند. احساسم این است تیم ملی فوتبالش را گم کرده است. خیلی وضعیت نابهسامانی است.
شما میگویید هنوز برای تغییر دیر نیست اما در همین تورنمنت رامین رضاییان و روزبه چشمی که روی هم ۷۰ سال سن دارند، دعوت شدند.
از رفتاری که از بازیکنان انتخاب شده دیدیم نتیجه میگیریم که نگاه سازندهای به این کافا نشد. ما میتوانستیم از این تورنمنت استفاده کنیم و لااقل هافبک دفاعی یا هافبک راستمان را نو کنیم. دلیلش این است که کافا را خیلی جدی نگرفتند اما کافا خودش را برای ما آرام آرام جدی کرد. بعد از اینکه این سه بازی اتفاق افتاده ما به این نتیجه رسیدیم که رقبا آمدند بالا. هندیها میتوانند مقاومت کنند. افغانستان به تیر ما میزند و بعد گل میزند. تاجیکستان باخت دو هیچ را دو بر دو میکند. خیلی حرف است دو هیچ را برگرداندن. در حالی که ما میتوانستیم دو هیچ را نگه داریم. بازی برای زمان کنیم. توپ را نگه داریم. بازی برای مالکیت بیشتر کنیم. دفاع با مالکیت انجام بدهیم. مثل یک تمرین.
در فضای رسانهای بحث لزوم تغییر سرمربی تیم ملی مطرح است. صراحتا نظر شما در این مورد چیست؟ آیا باید راس تیم ملی عوض شود یا خیر؟ و اگر بله آیا زمان این کار نگذشته؟
در جام جهانی ۱۹۹۸ ما پای پلکان هواپیما مربی تیم ملی را عوض کردیم. یک مربی کلاسیک سابقهدار را گذاشتیم؛ آقای جلال طالبی همراه آقای دکتر ذوالفقارنسب. ما وسط بازیهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۲ آمدیم اسکوچیچ را از صنعت نفت گذاشتیم روی نیمکت تیم ملی. او تیم را از بحران نجات داد. بعد همان آقا را گفتیم برای تیم ملی ضعیف هستی و بازیکنان بزرگ تیم ملی توانستند اثر بگذارند که فلانی را نمیخواهیم. او در آستانه جام جهانی رفت و کیروش آمد. اگر ما سه بار، چهار بار این کار را انجام دادیم و نتایج بدی هم نداده چطور ممکن است در صورتی که تصمیمگیران به نتیجه برسند که کادر تیم ملی عوض شود بگویند زمان وجود ندارد؟ زمان از دست رفته نیست و در صورت تغییر در راس کادر فنی نگرش، دید تیمملی و تفکر عوض میشود. تیم رنگ دیگری میگیرد که میتواند رو به بالا باشد. مخصوصا اگر یک مربی صاحبسبک و صاحب کلاسی باشد حتما تاثیر مثبت دارد و ریسک نیست. ما قبلا این کارها را کردهایم و دیدهایم که اتفاق خاصی نمیافتد.
شما توصیه میکنید؟
من اولین کسی بودم که در تلویزیون بعد از اینکه مشخص شد تیم رفته جام جهانی گفتم تشکر میکنم از همه آقایان زحمت کشیدند و از خانوادههاشان دور بودند اما الان وقتش است تفکر مدرنتر بنشیند روی صندلی تیم ملی که بعدا آقای قلعهنویی صحبت فرمودند تنها کسی که از من انتقاد میکند، فلانی است. ولی من میخواهم ارتقا اتفاق بیفتد.