پس از شکست تیم ملی ایران مقابل ازبکستان و از دست رفتن عنوان قهرمانی تورنمنت کافا، واکنشها به عملکرد کادرفنی و ترکیب تیم شدت گرفت. در میانه این موج انتقاد، مدیر رسانهای تیم ملی که همزمان مسئول روابط عمومی وزارت ورزش نیز هست، در واکنشی عجیب، امیر قلعهنویی را با لیونل اسکالونی، سرمربی تیم ملی آرژانتین، مقایسه کرد. او مدعی شد همانطور که باخت آرژانتینِ ۱۰ نفره به اکوادور با توضیح ساده اسکالونی پذیرفته شد، شکست ایران مقابل ازبکستان نیز باید با ارفاق نگریسته شود!
نکته دوم، ماهیت تورنمنتهاست. آرژانتین در انتخابی جام جهانی به اکوادور باخت. ایران اما در یک تورنمنت رسمی هرچند نه چندان سطح بالا، جام را به رقیب واگذار کرد و این در حالی بود که طی ۱۳ سال گذشته ایران مقابل ازبکستان شکست ناپذیر بود. وقتی سطح رقابت، اهمیت بازی و موقعیت تیمها اینچنین متفاوت است، چگونه میتوان چنین قیاسی را توجیه کرد؟
از سوی دیگر، اصل ماجرای انتقاد نیز قابل دفاع است. ایران در تورنمنتی حضور یافت که از اساس محل تردید بود. چرا باید تیمی که قرار است آماده جام جهانی شود، بهجای بازیهای جدی با تیمهای مطرح، با افغانستان، تاجیکستان و ترکمنستان روبهرو شود؟ چرا باید در مواجهه با تیمهایی از رنکینگهای پایین، باز هم ضعف تاکتیکی، ناهماهنگی ساختاری و مشکلات قدیمی تیم ملی آشکار شود؟
نقد فنی، زمانی بیارزش است که با نیت تخریب و از موضع خصومت مطرح شود. اما وقتی منتقدان اعم از کارشناسان یا هواداران، عملکرد تیم را بررسی میکنند و میپرسند چرا در مصاف با هند و ازبکستان، ترکیب تیم تا این حد نامتعادل است، این نه غرضورزی که پرسشگری مسئولانه است.
در پایان، شاید بهتر باشد مسئولان بهجای پناه گرفتن پشت اسامی بزرگ و مقایسههای بیپایه، مسئولیتپذیر باشند و بپذیرند که تیم ملی ایران برای پیشرفت، نیازمند برنامهای روشن، بازیهای تدارکاتی جدی و البته پذیرش نقدهای دقیق و دلسوزانه است. تا زمانی که انتقاد را با تخریب یکی بدانیم، نه قلعهنویی به اسکالونی تبدیل میشود و نه تیم ملی راهی به سوی پیشرفت خواهد یافت.