مرگ آزاده نامداری مجری ۳۷ساله ممنوعالکارشده، بحثهای اخلاقی دنبالهداری را در شبکههای اجتماعی در پی داشت. این چالشها آنچنان بود که حتی خبر مهم امضای معاهده ایران و چین را کمرنگ کرد و بیشتر افراد درگیر مسئله مرگ او بودند.
این بار دیگر فقط دلنوشتهها و دعواهای مردم در توییتر و اینستاگرام نبود؛ در مدت کمی اتاقهای زیادی در شبکه کلابهاوس تشکیل شد و با دادههای عجیبی همچون مرگ با حیوانات خانگی نظیر سوسمار، تمساح و… یا حضور در آفریقای جنوبی درباره آن گفتوگو شد.
چالش بین مردم و سلبریتیها بر سر اینکه چه کسی آنچنان عرصه را برای این دختر پرشروشور تنگ کرد که به مرگش منجر شد، آغاز شده بود. برخی به دورویی و ریاکاری و ابزار تبلیغ بودن او میپرداختند و عدهای دیگر معتقد بودند خدشه بر حریم خصوصیاش تاب و توانش را گرفت. عدهای از تأثیر او بر تشویق به حجاب نوشتند و عدهای دیگر از قربانیبودنش به همین دلیل.
عدهای معتقد بودند سلبریتیها آنموقع که میتوانستند، تلاشی برای بازگشت و همراهی با او نکردهاند و حالا مدعی حمایت از او هستند و عدهای دیگر نقش صداوسیما در این فشار هفتساله را پررنگ میدانستند و دایی او نقش ابررسانهها را. این ابررسانهها هم میتوانستند رسانههای فارسیزبان خارج از کشور باشند و هم ترولهای شبکههای اجتماعی. همه این اظهارنظرها با این باور شکل گرفت که او خودکشی کرده است نه اینکه با مرگ طبیعی مرده یا به قتل رسیده باشد.
مرگ «آزاده نامداری» سؤالات زیادی را در زمینه نقش مردم، نقش رسانهها، نقش صداوسیما، نقش سلبریتیها و… به دنبال داشت.