احمد امینی معتقد است که کاهش حساسیتها، انبوهی از نقد در فضای مکتوب و مجازی رسانهای و بِده بستانهایی که گفته می شود میان برخی فیلمسازها با منتقدها وجود دارد، سبب شده فضای نقد در سینمای ایران بی در و پیکر شود.
احمد امینی را احتمالا خیلیها بخاطر ساخت فیلمهایی همچون «غریبانه»، «این زن حرف نمیزند»، «بیخداحافظی» یا سریالهای « باران عشق »، «اولین شب آرامش» و «بیگناهان» میشناسند، اما طرفداران پر و پا قرص و قدیمی سینما خوب میدانند که این کارگردان زمانی دستی بر آتش نقد فیلم داشته و به غیر از سابقه نقدنویسی در نشریات پیش از انقلاب، مدت ۱۰ سال دبیر بخش نقد فیلم مجله «فیلم» بوده است. البته او سالهاست که از عرصه نقد کنارهگیری کرده و به گفته خودش حتی خیلی کمتر سراغ خواندن نقدها میرود؛ مثل خیلی دیگر از سینماگران که به دلایل متعدد اشتیاق خود را به رصد کردن فضای نقد در سینما از دست دادهاند.
با این حال به دلیل همین سابقه کاری، در ادامه پیگیری پروندهای که برای جریان نقد نویسی و تالیف در حوزه ادبیات سینمایی در سرویس سینمایی ایسنا باز کردهایم سراغ این کارگردان رفتیم تا نظرش را درباره روند امروز نقد در سینما جویا شویم.
امینی که در دهه ۶۰ در مصاحبهای با بولتن بنیاد سینمایی فارابی خیلی مفصل از جریان نقد نویسی آن زمان سینما که در حال رشد بود سخن گفته بود، این روزها معتقد است به دلیل تعداد زیاد افرادی که عنوان “منتقد” را یدک میکشند و نیز با توجه به نقدهای زیادی که در رسانههای چاپی و مجازی منتشر میشود جذابیت این حوزه از بین رفته است.
وقتی فیلمسازها به نقد آثارشان حساس بودند
او ابتدا در پاسخ به اینکه چقدر در جریان فضای نقد نویسی امروز سینماست و چه تحلیلی نسبت به آن دارد؟ گفت: واقعیت این است که نقدهایی را که نوشته میشود را، خیلی رصد نمیکنم مگر اینکه نوشته خاص یا توصیه شدهای به دستم برسد و آن را بخوانم. بجز کمبود وقت به دو دلیل عمده خیلی سراغ نقد فیلم نمیروم؛ اول اینکه یک زمانی دبیر صفحه نقد مجله «فیلم» بودم و آن زمان تعداد نقدهایی که نوشته میشد به اندازه الان نبود. فقط دو مجله «فیلم» و «گزارش فیلم» بودند که در مجموع ماهانه حدود ده، دوازده نقد منتشر میکردند. آن زمان به دلیل مسئولیتی که داشتم نقدهای دیگر نشریات را هم میخواندم تا به آنچه نوشته و منتشر میشود اشراف داشته باشم، اما الان از آنجا که هیچ مسئولیتی در این زمینه ندارم خودم را خیلی ملزم به خواندن نمیدانم.
وی ادامه داد: دلیل دوم و مهمتر این است که بخاطر تعداد زیاد نقدها و تعدد رسانهها این کار سختتر شده چون دیگر انتشار نقد فقط به رسانههای مکتوب محدود نمیشود و در فضای مجازی هم هر کسی در صفحه شخصی خودش میتواند نقد فیلم بنویسد، حتی اگر منتقد حرفهای شناخته شده نباشد. بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم فضای نقد فیلم در سینمای امروز ایران دیگر آن نشاط قبل را ندارد؛ چون در گذشته به دلیل محدود بودن نقدها، فیلمسازان به شدت به آنچه مثلا در مجله فیلم منتشر میشد حساس بودند و روی آن حساب میکردند؛ حتی نگران بودند که مثلا چه واکنشی نسبت به فیلم آنها توسط منتقدها نشان داده میشود و ما این را کاملا متوجه میشدیم که چقدر بازتاب نظر منتقدها برایشان مهم است.
شاکی شدن فیلمسازها از نقد منفی در دهه ۶۰
این کارگردان در این باره خاطرهای را از زمان کارش در مجله «فیلم» نقل کرد و گفت: اواخر دهه ۶۰ ( دقیقا سال ۶۷ ) بود که سینماییها که از نقدهای منفی مجله «فیلم» ناراحت بودند شاکی شدند که چرا نقد منفی منتشر میشود، به همین دلیل در یک اقدام دسته جمعی گفتند دیگر به مجله آگهی نمیدهند و این اتفاق به بحران نقد در فضای مجلات سینمایی آن زمان تعبیر شد و آقای گلمکانی سر مقالهای مفصل با تیتر «ندامتنامه» نوشت و تا جایی که یادم می آید مضمونش این بود که چه لزومی دارد ما هر ماه نقد همه فیلمها را داشته باشیم که اکثرا هم آثار درخشانی نبودند و در نتیجه بیشتر نقدهای مجله ، منفی از کار در میآمدند. پس از این به بعد فقط درباره فیلمهای خوب مینویسیم و برای هر فیلم با کارگردانش مصاحبه میشد تا در مقابل انتقادهای ما فرصت استدلال و دفاع از فیلم خود را داشته باشد. البته این مقطع خیلی طول نکشید و بعد از مدتی که حساسیت ها از بین رفت اهالی سینما به این نتیجه رسیدند که نقد حتی منفیاش در واقع نوعی توجه و جدی گرفتن یک اثر است، بنابراین روابط دوباره حسنه شد و کم کم در کنار مصاحبهها شروع به انتشار همه جور نقد کردیم. ضمن اینکه درکنار نقد، یک بخشِ پرونده یک فیلم هم راه انداختیم که شامل چند نقد و چند مصاحبه در مورد فیلمهایی بود که فکر میکردیم آثار شاخصتری هستند و جای توجه بیشتری دارند.
او افزود: ولی فکر میکنم درحال حاضر به دلیل تعداد زیاد منتقدان رسمی وغیررسمی و تعداد زیاد نقدهایی که در رسانهها منتشر می شود آن تاثیرگذاری و حساسیت برای فیلمسازها از بین رفته است. به نظرم میرسد «نقد» دیگر برایشان خیلی مسئله نیست و آن تأثیر مشخص و بارز بر کارگردانها که ما در دهههای ۶۰ و ۷۰ کاملاً شاهدش بودیم دیگر وجود ندارد. البته ادعا نمیکنم که در آن برهه نقدها روی فروش فیلمها تاثیر زیادی داشتند چون مخاطبِ این نوع نوشتههای تخصصی معمولا دانشجوها و علاقهمندان خاص سینما بودند نه مردم عادی ولی به هرحال نقد در جامعه سینمایی ما حضور جدی داشت و برای همین بود که فیلمسازان از نقد منفی برآشفته و از نقد مثبت خوشحال و راضی میشدند.
امینی در ادامه بیان کرد: من بعد از اینکه خودم وارد عرصه فیلمسازی شدم آن حس و حال کارگردانها را بهتر متوجه میشدم چون به هر حال مطلب مثبت حس خوبی را به فیلمساز منتقل میکند و یک نقد منفی فارغ از هر استدلالی که داشته باشد کمی تا قسمتی آدم را ناراحت میکند، اما الان مسئله اینجاست که منتقدهایی که نوشتههایشان چنان تأثیری روی فیلمساز داشته باشد بسیار معدود هستند، البته منظورم منتقد مکتوب است، نه شوهای تلویزیونی که به اسم نقد برپا میشود! در حال حاضر حتی خیلی بعید میدانم فیلمسازان جوان زیاد نقد بخوانند چون کلا حساسیتها نسبت به نقد کم شده است. با این حال نقد خوب هم گاهی میبینیم ولی نوشته فوقالعاده، اثرگذار و ماندگار مانند نوشتههای پنجاه سال پیش دکتر وجدانی را نه! که اگر نقد فوقالعادهای نوشته شود بالاخره صدایی از آن بلند شده و به دست من هم میرسد.
بده بستان میان فیلمساز و منتقد برای نوشتن نقد!
وی همچنین گفت: متاسفانه بخش تلخ و بسیار ناراحت کننده دیگری هم در این ماجرا وجود دارد و آن هم این است که گفته می شود و من هم شنیدهام یکسری از نقدها بر اساس بده بستانهایی بین سازندگان فیلمها و منتقدها نوشته میشود، بخصوص در فضای مجازی که از صممیم قلب امیدوارم این مسایل درست نباشد. نمیخواهم کسی را متهم کنم ولی به هر حال پالسهایی ازاین بابت به ما میرسد . در نتیجه منِ فیلمساز وقتی چنین چیزهایی را میشنوم طبیعتاً حساسیت خود را به نقد فیلم و آنچه منتقدها مینویسند اعم از مثبت یا منفی از دست میدهم.
این کارگردان درباره کم ارزش شدن نقدهای منتقدان ایرانی گفت: به نظر من معمولاً وقتی کالایی – حتی کالای فرهنگی – به صورت انبوه تولید میشود از حالت خاص بودن بیرون میآید و به طور طبیعی پیش پاافتاده و بیارزش میشود. واقعیت این است که این اتفاق برای نقد فیلم در ایران رخ داده است
او یادآور شد: زمانی که در مجله فیلم دبیر بخش نقد بودم، دوستان جوانی با دعوت خود ما به مجله می پیوستند و میتوانم ادعا کنم کسانی مثل جواد طوسی، شهرام جعفری نژاد، احمدطالبی نژاد، مجید اسلامی، آنتونیا شرکا، نغمه ثمینی، سعید قطبی زاده و بسیاری دیگر که فهرستی بسیار طولانی میشود نقدهایشان را با انگیزه و وسواس و حساسیت مینوشتند. آنها برای مدتها نوشتههای خود را میفرستادند که در بخش نقد چاپ میشد، بعد از چند وقت به این نتیجه میرسیدیم که این دوستان باسوادند و از سینما شناخت دارند و همچنین قلم خوبی هم دارند و میتوانند در بخش حرفهای مجله هم نقد بنویسند. اما متاسفانه این حساسیت و سختگیریها در جاهای دیگر دیده نمیشد. یادم میآید اواخر سالهایی که در مجله مسئولیت داشتم یک جوانی با یک نقد آمد و من نوشته او را به دلیل نداشتن کیفیت نپذیرفتم و یکی دو ماه بعد متوجه شدم او دبیر سرویس سینمایی یک روزنامه شده است. وقتی چنین اتفاقی میافتد طبیعتاً ارج و قرب آن کالا از بین میرود، این در حالی است که ما وقتی ۱۸ – ۱۹ ساله بودیم و میخواستیم وارد مطبوعات شویم مگر کسی به این راحتیها اجازه میداد؟ حتی برای نشان دادن نقدی که نوشته بودیم به ما اجازه ورود به اتاق دبیر صفحه را نمیدادند و فقط آن را میگرفتند و بعد باید مدتها منتظر میماندیم تا یک جوابی بگیریم که اکثرا هم منفی بود. اما الان نوشتن بسیار راحت شده و فقط کافی است کسی یک وبلاگ درست کند تا نوشتههای خود را به چشم و گوش مخاطبانش برساند. در حقیقت میخواهم تاکید کنم که متوجه تغییر شرایط هستم ولی همین کاهش حساسیتها باعث شده فضای نقد در سینما اینقدر بی در و پیکر شود و خیلی راحت آدمهای مختلف بدون اینکه صاحب سبک و سلیقه و دانشی باشند وارد تلویزیون یا نشریههای مختلف میشوند.
کمبود کتابهای تحلیلی در سینمای ایران
احمد امینی در پایان درباره کمبودهایی که در حوزه تالیف کتابهای سینمایی وجود دارد نیز بیان کرد: در این سالها شاید انتشار کتابهای سینمایی در قالب مصاحبه بیشتر شده باشد، چون خیلی راحتتر انجام میشود در حالی که مطلب تحلیلی به سواد، مداومت و تمرکز روی یک موضوع یا فیلم خاص احتیاج دارد. البته در گفتوگوها هم مصاحبههای درجه یکی داریم که مصاحبهکننده خودش به اندازه مصاحبهشونده باسواد است و حتی از سوالات او ممکن است چیزهای زیادی یاد گرفت ولی بجز اینها در بخش تالیفهای سینمایی کارهای زیادی انجام نشده و کاستیهای بسیار داریم. کارهای شاخص بیشتر فرهنگنامه بوده و کتابهای تحلیلی درباره سینمای ایران که حداقل ۱۰۰ سال از قدمت آن میگذرد خیلی کم هستند.