رامین ناصرنصیر درباره اینکه چرا سریالهای رمضانی مثل گذشته نیستند، گفت: این سؤال را باید از مدیرانی پرسید که سریال سفارش میدهند؛ حتماً بدسلیقگی میشود.
بخشهایی از صحبتهای رامین ناصرنصیر را مرور میکنیم.
در مجموعه “کلبه عموپورنگ” نقش بُزی را دارید که به زبان اسپانیایی مسلط است؛ از این نقش و کاراکتر بگویید.
پیشنهاد آقای درویشعلیپور (کارگردان) بود؛ چون شخصیت بُز داستانشان کتابخوان، دنیا دیده و سفر کرده است، از این جهت خواستند این تسلط در زبان اسپانیایی را در شخصیتپردازی اجرا کنم. چون میدانستند زبان میدانم و تجربه ترجمه کتاب داشتم؛ پیشنهاد کردند از این مقوله و کارکرد برای این نقش و شخصیت استفاده کنم.
گفتید ترجمه؛ کتابی به تازگی منتشر شده به نام “مهمان انقلاب” خاطرات گروگان آمریکایی به نام کاترین کوب (ماجرای لانه جاسوسی) که خیلی برایم قابل توجه بود…
به هر حال اهل مطالعه کردنم. مترجم حرفهای نیستم؛ چون مترجم حرفهای به کسی اطلاق میشود که شغلش ترجمه کردن باشد و براساس معیارهای سفارشدهنده پیش برود. اما من برای خودم سِیر مطالعاتی دارم و یکسری از کتابهایی را که جذاب است و احساس میکنم برای طیف گستردهتری از مخاطبین قابل توجه باشد برای ترجمه انتخاب میکنم.
هرگز فکر نکردم مترجم این کتاب جایزه برده و به سراغ سفارشدهنده بروم، معیار ترجمه فقط توجه مخاطب و جذابیت آن کتاب بوده است. کتابهایی که ترجمه کردم آنقدر به لحاظ سبک و موضوع متنوعاند که کنار هم قرار میگیرند بیربط به نظر میرسد. وجه مشترکشان این بوده که به هنگام مطالعه برایم جذابیت داشتند و در نتیجه انتخابشان کردم.
اگر درباره این کتاب بخواهم نکتهای بگویم مقوله جالب و تعیینکنندهای در تاریخ معاصرمان به شمار میرود. به خصوص برای نسل جدید که آن روزها نبودند و در جریان خیلی از اتفاقات نیستند. همه از زاویه دید این طرفیها به ماجرا نگاه کردهاند و کتابهایی مثل “تسخیر” هم منتشر شده است اما انصاف این است روایتهای هر دو طرف را بشنویم؛ بنابراین کتاب مهمی به نظرم رسید که میتواند برای مخاطب جذاب باشد.
در سینما، تئاتر، تلویزیون و نمایشخانگی کار کردید، فارغ از بدحسابی برخی از تهیهکنندگان که بارها گلایه خود شما را هم به همراه داشته، چه اتفاقات دیگری شما را ناراحت میکند و به آن مسائل انتقاد دارید؟
آن چیزی که از همه ناراحتکنندهتر است، به نظر میرسد عرصه فرهنگ خیلی به حال خودش رها شده و هیچگونه سیاستگذاری از هیچ جهت صورت نمیگیرد. نه از جهت برنامهریزی بلندمدت و نه از جهت حمایتهایی که باید از تولید فرهنگی و هنرمند جماعت بشود؛ همه مغفول باقی ماندهاند و در برهوتی به حال خودش رها شده و طبیعتاً وقتی رها میشود، چون به خصوص سینما و کار نمایشی یک طرف آن کار هنری و یک طرف دیگر به اقتصاد ربط پیدا میکند، وقتی رها میشود جنبه اقتصادی آن غالب میشود.
بنابراین اصلیترین یا تنهاترین معیار تولید آثار نمایشی همین توجه مستقیم به اقتصاد است. بسیار میشنویم که میگویند کدام کار میصرفد بسازیم! این رویه باعث میشود هرچه جلوتر میرویم کار ما از جنبههای فرهنگی خالیتر میشود. تا جایی که وقتی به گذشته نگاه میکنم؛ زمانی که این حرفه را برای آیندهام انتخاب میکردم صادقانه بگویم چنین چشماندازی را نمیدیدم.
به این نکته فکر میکردم که میخواهم کار هنری بکنم؛ به این معنا که از طریق فعالیت هنری در سرنوشت جامعهای که در آن زندگی میکنم شریک باشم. یک اندیشه و تفکری را به وجود بیاورم؛ الان خیلی به ندرت از این جنس تولید هنری داریم و متأسفانه بیشتر تابع بازار شده و آن هم سطحیترین و نازلترین سلیقهای که در بازار هست را میبینیم؛ یا به قابِ تلویزیون میآید، یا روی پرده سینما و پلتفرمهای اینترنتی مینشیند.
مقصر کیست؟
پیچیده است و در یک جمله نمیتوان جواب آن را داد. مقصر شاید در وهله اول فقدان نگاه بلندمدتی باشد که در فرهنگ و هنر ما وجود ندارد در وهله بعدی اصلاً فرهنگ جدّی گرفته نمیشود. برخلاف همه شعارهایی که داده میشود، در عمل نمیبینیم که فرهنگ به شکل زیربنایی دنبال شود. وقتی به عرصه فرهنگی زیربنایی نگاه نشود نه برنامهریزی وجود دارد و نه مدیریتی! وقتی شرایط کشور به سمتی حرکت کند که مشکلات اقتصادی بر آن غالب شود این فرهنگ حتی از سبد مصرفی سرگرمی خیلی از خانوادهها هم خارج میشود. چه برسد به اینکه بخواهیم خیلی جدّیتر از سرگرمی، به آن نگاه کنیم.
بنابراین تا حرف بزنیم با این جواب مواجه میشویم که مردم نان ندارند بخورند… اما به هر حال هیچ جامعهای به پیشرفت نرسیده مگر اینکه در آن اتفاقات زیربنایی فرهنگی افتاده است. به نظرمن فرهنگ یک جامعه، جهتگیری هر جامعه را به سمت آینده، روشن میکند؛ وقتی آن جهتگیری خنثی و یا غلط باشد، متأسفانه آن اتفاق خوب نخواهد افتاد.
در خیلی از کارهای خوب در تلویزیون و حتی بعضاً نمایشخانگی مثل کارهای مهران مدیری و حسن فتحی شما حضور داشتید؛ اما برخلاف برخی از همکارانتان در آگهیهای بازرگانی و موضعگیریهای فضایمجازی هیچ فعالیتی ندارید، دلیل آن چیست؟
کار تبلیغاتی نکردم و این یک انتخاب است و نمیگویم این انتخاب غلط بوده یا اشتباه است؛ انتخاب من نیست موضعگیری در فضایمجازی هم یک کار شخصی است و این کار هم انتخاب من نیست و مخالفتی ندارم.
چرا سریالهای قدیمی مؤثرتر بودند و سریالهای جدید میآیند و میروند و آن تأثیرات و ماندگاریهای گذشته را ندارند؟
اگر به خیلی از کارهایی که در تلویزیون ساخته میشود و خیلی از کارهایی که حتی در سینما ساخته میشود به خصوص کمدیها، نگاه کنید انگار برای این جامعه ساخته نشدهاند. شخصیتهایی که هیچ ربطی به افراد این جامعه ندارند و مسائلشان مسائل ما نیست.
منظورتان لاکچریبازیهایی که دارند و کارهای زرق و برقدارِ آنچنانیشان است؟
یا لاکچری و یا فانتزیها؛ ذهنیتها و دغدغههایشان، دغدغه هیچکدام از مردم ما نیست. پس این کارها دروغ است و نمیتواند روی تماشاگرهایشان تأثیر بگذارد.
در کوچه و خیابان به نام رامین ناصرنصیر صدایت میزنند یا فلان کاراکتر و کاری که در سینما و یا تلویزیون به یادگار گذاشتید؟
طبیعتاً کمدیها برای مردم جذابتر است. بیشتر از همه با کارهای تلویزیون که رسانه فراگیرتری است ارتباط برقرار کرده؛ بیشتر با سریال “پشت کنکوریها” من را یاد میکنند، جزو سریالهایی است که هر سال بازپخش میشود. سریالهای جدید را هم دیدهاند و کارهایی که با آقای مهران مدیری داشتم را هم دوست دارند.
اشاره خوبی داشتید به سریالهای قدیمی که بیشتر دیده میشوند و رمز موفقیت یک اثر نمایشی؛ این اتفاق سالها در ماه رمضان با همین “یادداشتهای کودکی” و “پشت کنکوریها هم میافتاد. اما چند سالی است از آن همذاتپنداریهای رمضانی چه با سفرههای افطار و خیلی از اتفاقات دیگر، خبری نیست. همهچیز عادی شده و حتی سریالهایی که برای دورانهای دیگر هم ساخته شده را بعضاً برای آنتن رمضان انتخاب کردهاند. مناسبتیسازی اصولی داشت که الان وجود ندارد؛ نظر شما در این باره چیست؟
این سؤال را باید از مدیرانی بپرسید که سریال سفارش میدهند. حتماً بیسلیقگی میشود و البته حقیقتی هم وجود دارد که واقعیت سهم و تأثیر تلویزیون نسبت به گذشته در جوامع مختلف کم شده است. فقط منحصر به ایران هم نمیشود! البته نباید این نکته را نادیده بگیریم که به دلایلی برخی از تماشاگرها با تلویزیون ایران قهر کردهاند. اما این نکتهای که اشاره میکنم گستردهتر است و به فضایمجازی و پیشرفتهای تکنولوژی هم برمیگردد.
زمانی ماهوارههای فارسیزبان رقابت تنگاتنگی با تلویزیون داشتند و الان کمرنگ شدهاند؛ این گوشیهای هوشمند بیش از هرچیز توجه مردم را به خودش جلب کرده یعنی در واقع تلویزیون دنیا قافیه را به فضایمجازی و تکنولوژی باخته است. این هم خودش ماجرایی است جدا از امکانات خوبی که دارد یک روی تاریک هم وجود دارد که خیلی خطرناک است. البته ابعاد خطرناک بودن آن را همه متوجهش نشدیم؛ منظورم تهاجم فرهنگی نیست.
انگار فضای مجازی ذهن انسانها را کنترل، هدایت و خطدهی میکند. طراحی شده هرچه بیشتر توجه ما را به مدیومها و اپلیکیشنهای مختلف جلب کنند؛ این توجه را از ما میگیرند و به بنگاههای اقتصادی میفروشند که تبلیغ میکنند و خودشان هر روز ثروتمندتر میشوند. این دام بزرگی است؛ راهش کنار گذاشتتن فضایمجازی نیست اما حتماً راهش این است که آگاه باشیم با چه چیزی طرفیم و از آن درست استفاده کنیم.
به شبکههای فارسیزبان اشاره کردید؛ یکسری از هنرمندان ما به همین شبکهها مهاجرت کردند…
عادت ندارم درباره دیگران قضاوت کنم اصولاً کسی که مهاجرت میکند تصمیم شخصی گرفته و اگر هم جای قضاوت داشته باشد من این کار را نمیکنم. اما در خصوص شبکه جم پیدا بود از اول پشتوانه و آخر عاقبت پویایی ندارد. به نظرمن آنهایی که رفتند یک مقدار اشتباه محاسباتی کردند.