اسدالله نیکنژاد کارگردان فیلم سینمایی «لاله» ضمن مروری بر حواشی ۱۰ ساله تولید و اکران این فیلم سینمایی، میگوید هنوز اطلاعی از ریز هزینههای این پروژه ندارد!
این فیلم قصهای تقریباً ۱۰ ساله دارد، ابتدای دهه ۹۰ بود که پیامکی ناشناس با مضمون صرف رقم میلیاردی برای ساخت فیلمی به نام «لاله» برای اصحاب رسانه ارسال شد تا سرآغاز جنجالهای این فیلم باشد؛ فیلمی که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی متولی ساختش بود و تا همین امروز تمام انتقادات به بودجه کلان این فیلم را به جان خریده است.
«لاله» اما داستانی طول و دراز دارد؛ گاهی ساختش را به دیدار کارگردانش با محمود احمدینژاد در آمریکا و کسب رضایت مستقیم از رئیس جمهور وقت منتسب میکردند و گاهی آن را حاصل به یغما رفتن پولهای بیتالمال دانستند. فیلمی که روند تولیدش دو پاره شد و در حالی که تنها ۳۰ درصد از فیلمبرداری آن باقی مانده بود، روند ساختش به یکباره متوقف شد تا در انتهای دهه ۹۰ با تغییر تهیه کننده سرانجام به نتیجه برسد.
اسدالله نیکنژاد که در طول این سالها بارها آماج انتقادات قرار گرفته اما خودش حالا «لاله» را دستاوردی میداند که او به سینمای ایران تقدیم کرده است؛ فیلمی که هرچند سه مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، چهار رئیس سازمان سینمایی و ۲ رئیس جمهور به خود دیده است تا رنگ پرده ببیند کارگردانش اما همچنان از رقم تمام شده برای ساختش اظهار بی اطلاعی میکند؛ کارگردانی که تمام قد از فیلمش دفاع میکند، میگوید همچنان دلش از برخی ناملایمتها پر است اما هرگز بازنده و مظلوم داستان پر فراز و نشیب «لاله» نبوده است.
«لاله» ۱۰ سال منتظر ماند تا روی پرده بیاید تقدیرش اما با مصائب کرونا گره خورد. این فیلم بعد از انتظاری ۱۰ ساله، غریب به یک ماه هم در صف بازگشایی مجدد سینماها باقی ماند. مصاحبه پیش رو هم مانند «لاله» مدت یک ماه را در صف انتشار باقی ماند تا همزمان با بازگشایی نیم بند سینماها فرصت مناسبتری برای انتشار پیدا کند.
* برای شروع از دلایل خود برای انتخاب داستان زندگی «لاله صدیق» برای ساخت یک فیلم بگویید.
سالهایی که در آمریکا زندگی میکردم، احساسم این بود چهرهای که از مردم ایران در اذهان عمومی خارج از کشور وجود دارد، متفاوت از واقعیت کشور ماست. غالباً چهرهای تاریک از جامعه ایران میبینند که خیلی منفی است. به همین دلیل سالها به دنبال آن بودم که کاری برای مردم و کشورم انجام دهم. میدانستم قصهای را باید پیدا کنم که واقعیت جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد. هدفگذاریام هم از همان ابتدا مخاطب خارج از کشور بود.
بهعنوان یک فیلمساز از همان ابتدا باید بدانید مخاطب شما در جامعه چه کسانی هستند و باید بدانی چه افرادی را میخواهی مخاطب قرار دهی. پس از همان ابتدا میدانستم برای مخاطب خارج از ایران باید تصویری ارائه کنم که بتوانند آن را با تصویر منفی و سیاهی که از جامعه ایران در ذهن دارند، مقایسه کنند. با همین پیشزمینه وقتی در یکی از مجلات آمریکایی خبری را درباره قهرمانی یک دختر ایرانی در مسابقات اتومبیلرانی خواندم، برایم بسیار جالب شد. ماجرا را دنبال کردم و از آمریکا تلفنی با لاله صدیق ارتباط گرفتم و خواستم داستان زندگیاش را برایم تعریف کند.
برای خیلیها سوال شده بود که چقدر تهران در فیلم تو شیک و تمیز است، در حالی که من میگفتم اصلاً برای این فیلم من تهران را بزک و آرایش نکردهام. دوربین من همانجایی بوده که دوربین دیگران هم بوده، اما آنها ترجیح دادهاند آن روی سکه را تصویر کنند و من خواستم این روی سکه را به تصویر درآورموقتی داستان را تعریف کرد، متوجه شدم که این همان داستانی است که با نیت ذهنی من مطابقت دارد. شوق من برای ساختن فیلم «درایور» که بعدها در ایران بنام «لاله» ترجمه شد از همین نقطه شکل گرفت. همیشه گفتهام تصاویری که از یک فیلم بر پرده میبینید، برگرفته از ذهنیت و فلسفه فکری یک فیلمساز است. شما بهعنوان یک انسان حق دارید در مواجهه با هر پدیدهای نیمه خالی یا نیمه پر لیوان را ببینید، ترجیح من اما این بود که نیمه پر را ببینم. اتفاقاً برای خیلیها سوال شده بود که چقدر تهران در فیلم تو شیک و تمیز است، در حالی که من میگفتم اصلاً برای این فیلم من تهران را بزک و آرایش نکردهام. دوربین من همانجایی بوده که دوربین دیگران هم بوده، اما آنها ترجیح دادهاند آن روی سکه را تصویر کنند و من خواستم این روی سکه را به تصویر درآورم.
* چهار سال پیش خاطرتان باشد مصاحبهای با شما داشتم که گفتید، «فیلم من را گروگان گرفتهاند». واقعاً در آن مقطع فیلم گروگان بود؟
بله گروگان گرفته بودند. فیلم «لاله» تا سال ۹۷ گروگان گرفته شده بود. البته اصلاً مایل به صحبت در موارد حاشیهای نیستم.
* که احتمالاً دلیل آنها حواشی مالی پروژه بوده که بسیاری در آن مقطع آن را پرهزینهترین فیلم سینمای ایران میدانستند. رقمهای تولیدی از دو و نیم تا پنج میلیارد تومان برایش مطرح میشد که در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ واقعاً ارقام قابلتوجهی برای ساخت یک فیلم بود.
بارها گفتهام و باز هم میگویم از روز اولی که این کار را آغاز کردم، با افرادی مواجه شدم که نام دیگری جز حسادت و کوتهبینی روی رفتارشان نمیتوانم بگذارم. متأسفانه برخی از این افراد، اهالی سینما بودند، برخی در بخش اداری سینما بودند و برخی هم دوست و دشمن سیاسی بودند. زمانی که من به اینجا آمدم تا فیلم بسازم، عشق و علاقه بسیاری داشتم چرا که میخواستم در مملکت خودم فیلم بسازم. میخواستم با پول مردم خودم و با عوامل داخلی سینمای کشور خودم کار کنم.
این غرور ملی یک لحظه به من اجازه نمیداد در آن مقطع به کسی بدبین باشم، در حالی که این افرادی که به آنها اشاره کردم، هر کدام دارودستهای داشتند و من عملاً با چند باند مواجه بودم. باندهایی که از همان اول من را تبدیل به قربانی کردند. من با نگاه مثبتی که داشتم احساس میکردم وقتی سراغ یک مدیر میروم و وعدهای میدهد، حرفش برایم سند است اما چند سال بعد متوجه شدم که اتفاقاً باید مراقب همان مدیر باشم و به جای دست دادن و قبول وعده کردند باید ۱۰ امضا از او بگیرید که فردا از کارش که کنار رفت شما هشت سال به دنبال حق خود نباشی.
* صریح صحبت کنیم، فیلم شما چند مدیر سینمایی به خود دیده است. منظورتان کدام مدیر است؟
فیلم من چهار وزیر ارشاد به خود دید، ۴ معاون سینمایی به خود دیده و دو رئیسجمهور! به همین دلیل نمیخواهم اسم خاصی را مطرح کنم.
* اما اولین مدیری که بهصراحت تولید فیلم «لاله» را در یک نشست رسانهای بهعنوان تخلف مالی مطرح کرد، آقای طباطبایینژاد مدیرعامل وقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود، اما بعدها در دوره مسئولیت همین آقای طباطبایینژاد اولین مذاکرات برای رفع مشکل این فیلم صورت گرفت و با توافق با آقای تورج منصوری، تکمیل فیلم در دستور کار قرار گرفت. برای همین میخواستم بدانم از کدام مدیر صحبت میکنید؟
هرگز تخلف مالی صورت نگرفته بود. به جز مواردی که اتفاقاً از دوستان خودشان بودند. آنها فقط شعار میدادند تا بهانهای باشد که جلوی کار را بگیرند. پس تمام آن مصاحبهها علیه «لاله» برای روی موج سوار شدن بعضی از مدیران بود که برای خود شهرت به دست بیاورند حتی به قیمت به هدر رفتن هشت سال عمر تعدادی هنرمندان این کشورنیکنژاد: من اصولاً دوست ندارم اسم آدمها را بیاورم چون این آدمها یا از من بزرگتر هستند که غیراخلاقی است به نامشان اشاره کنم، یا از من کوچکتر هستند و دیگر در حدی نیستند که من بخواهم اسمشان را بیاورم. لذا اسم نمیآورم. فقط به شما بهعنوان یک خبرنگار گرا میدهم تا خودتان به سرنخها برسید. کار من افشاگری نیست.
در ضمن هرگز تخلف مالی صورت نگرفته بود. به جز مواردی که اتفاقاً از دوستان خودشان بودند. آنها فقط شعار میدادند تا بهانهای باشد که جلوی کار را بگیرند. پس تمام آن مصاحبهها علیه «لاله» برای روی موج سوار شدن بعضی از مدیران بود که برای خود شهرت به دست بیاورند حتی به قیمت به هدر رفتن هشت سال عمر تعدادی هنرمندان این کشور.
* اما در مقطعی خیلی دلتان از این حوادث و حواشی پر بود.
هنوز هم پر است اما همان زمان هم معتقد بودم اگر بخواهم پته فلان مدیر را روی آب بریزم، دست آخر اتفاقی برای پیشرفت و اتمام فیلم من نخواهد افتاد. درنهایت هم هر آنچه از من خواستند را امضا کردم. هر آنچه حق و ناحق بود از من امضا گرفتند. من هم این کار را کردم تا کار به سرانجام برسد و آنچه بهحق مال من بود گذشتم.
* فارغ از مباحث مالی، آن زمان خیلی جدی درباره نسبت شما با سینمای ایران در رسانههای مباحثی مطرح میشد. برخی سراغ سوابق شما میرفتند، غالباً آثار شما در آمریکا را فهرست میکردند و میپرسیدند چرا چنین فردی باید بیاید و برای چنین پروژه عظیمی بودجه در اختیارش قرار بگیرد.
برای اینکه کسانی اینها را مینوشتند که یکمشت بیسواد بودند. آنها هنوز داشتند در آغوش مادرشان شیر میخوردند که من در این مملکت فیلم میساختم. وقتی که من اولین فیلم جنگی را ساختم، سینمای ایران به سمت سینمای دفاع مقدس جهش پیدا کرد. اینها عین تاریخ است و سندش هم وجود دارد. شما نمیتوانید نادیده بگیرید.
در حوزه سریالسازی، زمانی که من اولین سریال را ساختم، سریالسازی در سالهای بعد از انقلاب معنا پیدا کرد. هر کدام از این کارهای من جهشی را ایجاد کردند و امیدوارم امروز «لاله» هم این جهش و جریان جدید را در سینمای ایران ایجاد کند. بازهم به سوال ابتدایی شما برمیگردم و معتقدم همهچیز به انگیزه و هدف فیلمساز از ساخت یک فیلم برمیگردد. سینما تنها هنری است که شخصیت، سواد، فلسفه ذهنی و باور فیلمساز در اثرش روی پرده منعکس میشود. در هیچ هنر دیگری این تأثیر بهصورت نیست.
* این سوابق شما درست است اما بالاخره فاصله زیادی میان شما و سینمای ایران افتاده بود و بالاخره این سوال میتوانست مطرح باشد که چرا چنین پروژهای به چنین کارگردانی سپرده شده است.
هیچکس «لاله» را به من نسپرد، من خودم این فیلمنامه را با خود به ایران آوردم.
* اما بودجه دولتی به آن اختصاص پیدا کرد.
بله با بودجه مردم ساخته شد، اما بروید و تحقیق کنید من روی این پروژه از سال ۲۰۱۰ سرمایهگذاری کرده بودم. به تعبیری این پروژه پرورش و یا دولوپمنت شده بود که وارد این مملکت شد. هلویی بود که مدیران وقت آن را قاپیدند. اینطور نبود که کسی به من سفارش و بودجهای بدهد و بگوید فلانی بیاید ایران ما سناریویی داریم و پولی هم داریم فقط منتظر شما هستیم که بیاید بسازید، اصلاً چنین نبود، فقط حسودان و بیسوادان و مقصران تلاش میکردند واقعیت را در باندهای خودشان وارونه جلوه دهند و به قول خودشان دست من را از سینمای ایران کوتاه کنند که خدا جزای اعمالشان را در زنده بودنشان داده است. آنها جزای خود را یا دارند میگیرند و یا خواهند گرفت. شک نکنید به دست خدا…
* اما اصلیترین ابهام درباره «لاله» در تمام این ۱۰ سال، بودجه کلانی بود که از طرف مدیریت وقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به آن تخصیص داده شد!
صراحتاً میگویم اینها مزخرف است. به شایعات که نمیتوان پاسخ گفت. در لانگ شات یک تعداد سیاسیون بیهدف و معدود، یک تعداد مدیر سینمایی بدون سواد سینمایی و یک سری اصحاب رسانه علیه فیلم بودند که واقعاً شمارشان هم اندک است اما چون باند داشتند و دارند، سروصدای زیادی درست میکنند و همه هم فکر میکنند در شهر چه خبری است! قضیه از نگاه من همان حکم مورچه و قطره باران را دارد که فریاد میزد، دنیا را آب گرفته است!
* یعنی باید بپذیریم بودجه دولتی خرج فیلم «لاله» نشده است؟!
من چنین حرفی نزدم. حرفم این است که این پروژه از ابتدا متعلق به اسی نیکنژاد و کمپانی فیلمسازیاش بوده است. هم حقوق مادی و هم حقوق معنویاش. بعد که به ایران آمدم برای جذب سرمایهگذار، در درجه اول سازمان سینمایی، سرمایهگذاری روی این فیلم را تقبل کرد اما چون این سرمایهگذاری مستقیم نمیتوانست اتفاق بیفتد، پروژه به فارابی ارجاع داده شد. ما با فارابی مسائلی پیدا کردیم. آنها حتی پیشقسط اول را هم پرداخته بودند و برخلاف آنچه آدمهای دروغگو بعدها مدعی شدند که پروژه را از ابتدا رد کرده بودند.
وقتی متوجه رفتارهای نادرست برخی در فارابی شدیم، به سازمان سینمایی مراجعه کردیم و مدیریت وقت سازمان پروژه را از فارابی گرفت و به مرکز گسترش سپرد. وقتی مرکز گسترش کار را آغاز کرد، تهیهکنندهای مسئول پروژه شد که حرفها و شایعات بسیاری را در آن مقطع درباره فیلم در رسانهها مطرح کرد که من به هیچکدام پاسخ نمیدادموقتی متوجه رفتارهای نادرست برخی در فارابی شدیم، به سازمان سینمایی مراجعه کردیم و مدیریت وقت سازمان پروژه را از فارابی گرفت و به مرکز گسترش سپرد. من در آن مقطع هیچ اطلاعی از نقش هیچکدام از این سازمانها نداشتم، بعدها با آنها آشنا شدم. وقتی مرکز گسترش کار را آغاز کرد، تهیهکنندهای مسئول پروژه شد که حرفها و شایعات بسیاری را در آن مقطع درباره فیلم در رسانهها مطرح کرد که من به هیچکدام پاسخ نمیدادم. چون معتقد هستم هیچ درختی با باد از جا درنمیآید، اما هر شاخ گل زیبایی در هر گلدانی با هر بادی از پا درمیآید.
اینها برای من شاخه گلهای بزککردهای بودند که بهعنوان تهیهکننده، مدیر و چهره سیاسی جلوی من بودند اما میدانستم چند روز بیشتر نمیتوانند دوام بیاورند. کمااینکه همینطور هم شد.
من در این مملکت ریشه دارم. من عاشق این مردم و مملکت هستم. از جنوبیترین نقطه این شهر به تنهایی حرکت کردم و به قائممقامی استودیو فیلمسازی «ترایمف» واقع در استودیو بزرگ کلمبیا در آمریکا رسیدم. آن کسی که این مسیر را نمیتواند بفهمد جز حرص خوردن و پشتسر من حرف زدن، هیچ کار دیگری ندارد و من هم کاری نمیتوانم با او بکنم، او در زیرزمین خودش گیر کرده است. من اما به اینجا رسیدهام با درجات تحصیلی از بزرگترین دانشگاههای دنیا و تجارب سینمایی بهاندازه سوادم و کسی که، حتی یک پرتقال هم از ایران نگرفته است ولی افتخار به ایرانی بودن خود و عشق به مردمش دارد.
* اما همین حواشی سبب شد شما در دورهای از ترکیب هیئتداوران جشنواره فجر کنار گذاشته شوید!
بهتر است به آن حواشی برنگردیم. چون در آن صورت مجبور میشوم خیلی از حرفها را بزنم و بگویم چه کسانی باعثوبانی آن اتفاقات بودند که نمیخواهم.
* درباره هزینه تولید فیلم لااقل یک رقم دقیق بگویید چون ۲.۵ تا ۵ میلیارد تومان بهصورت شایعه مطرح شده است!
حتی ۲۰ میلیارد تومان هم مطرح شد. آقای وزیر وقت ارشاد در دولت امید مصاحبه کرد و گفت ۲۰ میلیارد خرج این فیلم شده است! بعد که ما رفتیم سوال کردیم که این عدد را از کجا آوردهای، گفت فلان مدیر به من گفته است. سراغ مدیر رفتیم، گفت من نگفتهام! اینها که میگویم عین سند و واقعیت است. دلیل این شرایط هم این بود که نیروهای سیاسیای که داشتند علیه یکدیگر اقدام میکردند و سنگ به هم پرتاب میکردند، اسی نیکنژاد را وسط بازیشان گیر انداخته بودند. از آنجایی که توکل به خدا و ایمان به پروژهام داشتم، تمام این فشارها و خسارتها را تحمل کردم.
* بالاخره قیمت درست هزینه فیلم را نگفتید!
من هیچگاه در جریان هزینهها نبودم و هنوز هم بهطور کامل نمیدانم.
* بهعنوان کارگردان باید حدودی اطلاع داشته باشید.
همواره از چشم من پنهان بوده است. اساساً دلیل اختلاف من با اولین بهاصطلاح تهیهکننده همین بود که از او خواستم هزینهها را بهصورت هفتگی به من گزارش کند که بدانم چقدر هزینه میشود، در پاسخم گفتند ما در ایران به کارگردان گزارش نمیدهیم! همانجا دعوا میان ما آغاز شد.
* یعنی امروز هم اطلاع ندارید چقدر هزینه تولید فیلم «لاله» شده است!؟
تا الان که با شما صحبت میکنم، مجموع هزینهها را نمیدانم.
* این موضوع که آن زمان به نقل از یکی از سینماگران مطرح شد که فیلم «لاله» محصول حمایت مستقیم آقای احمدینژاد در مقام رئیسجمهور پس از دیدار شما با او در سفرش به آمریکا بوده است، چقدر صحت دارد؟
سراغ این حواشی و دروغها نرویم، بهتر است درباره فیلمی که امروز روی پرده است صحبت کنیم.
* اما در تمام این سالها پاسخ صریح و روشنی به این حواشی داده نشده است.
بارها گفتهام و ولی متأسفانه حرف درست کمتر خبرساز میشود ولی خبر دروغ عالمگیر میشود، بیسوادان شایعهساز ابزار شایع سازی را خوب بلد هستند. بار دیگر هم میگویم که همه این حرفها دروغ است. من هیچگاه علاقهمند به سیاست نبوده و نیستم. از سیاست خیلی اطلاع دارم اما علاقهمند به جهتگیری سیاسی به معنای حزبی آن نیستم. از ۱۷ سالگی در این کشور فهمیدهام که احزاب سیاسی ما با احزاب سیاسی در دنیا هیچ نسبتی ندارند. پس دغدغهام این مردم و این مملکت است و دنبال این هستم که چه بسازم که این مردم را خوشحال و آگاه و کمک کنم کشورم در نگاه دنیا سیاه نباشد. خیلی از رفقای فیلمساز ما که تکتکشان دلشان برای کشور میسوزد، متأسفانه خروجی کارهایشان تصویری غمانگیز از ایران است و این تأسفبرانگیز است.
بعضی افراد متأسفانه در «خانه سینما» بهصورت زیرزمینی علیه من برنامه برگزار میکردند. من اسامی همه آنها را هم دارم اما هیچگاه به اسامی اشاره نمیکنم. تکتک آدمهایی که علیه من توطئه کردند را میشناسم، آدمهایی که به ناحق علیه من حرف زدند و گفتگو کردند، اما امروز من اینجا نشستهام، فیلمم در حال اکران است و آنها در زیرزمینهایشان هستند* یعنی میخواهید بگویید در فرآیند ساخت «لاله» هیچ مقام دولتی و یا نهاد صنفی مثل خانه سینما پشت شما نبوده است؟
اصلاً اینگونه نبود. بعضی افراد متأسفانه در «خانه سینما» بهصورت زیرزمینی علیه من برنامه برگزار میکردند. من اسامی همه آنها را هم دارم اما هیچگاه به اسامی اشاره نمیکنم. تکتک آدمهایی که علیه من توطئه کردند را میشناسم، آدمهایی که به ناحق علیه من حرف زدند و گفتگو کردند، اما امروز من اینجا نشستهام، فیلمم در حال اکران است و آنها در زیرزمینهایشان هستند.
* علیالظاهر خودتان را فرد «مظلوم» این جریانات میدانید!
اصلاً در این جریان قائل به «مظلوم» نیستم. مظلوم زمانی معنا پیدا میکند که ظالم در برابرت ایستاده باشد. این فلسفه دینی ماست. اتفاقاً از خدا سپاسگزارم که در تمام این جریانات حامی اصلی من بود. همواره هم گفتهام که میخواستم این پول مردم را که در اختیارم بوده است، به یک کالای درخور برای این مردم تبدیل کنم؛ این بزرگترین هدفم بوده است، این کار را کردهام و بابت آن خوشحالم. روسفید هم هستم. آنهایی که علیه من حرف زدند و نوشتند، حتماً جزای خود را در همین زمان حال خواهند دید. بنابراین اینکه در مقابل این بیسوادان، شایعهسازان و افرادی که در هر پستی مانع رشد سینمای ملی این کشور هستند ایستاده بودم به خواست خدا بوده، ولی خودم را مظلوم نمیدانم.
* فیلم «لاله» چند تهیهکننده به خود دید. خودتان نسخه نهایی را بیشتر محصول کار کدام تهیهکننده میدانید؟
اصلاً سینمای ما با تعریف و عنوانهای بینالمللی تفاوتهای زیادی دارد، بعضی از عنوانها بهصورت محملی داده شده است، ما در مجموعه سینمای ایران شاید چندین تهیهکننده به معنای واقعی در ایران داریم. باقی افراد کارگزار مالی هستند. نمیخواهم با این حرفم دشمنتراشی کنم. اتفاقاً میخواهم به سینمای ایران خدمت کنم.
«تهیهکننده» فردی دارای یک دریا تجربه هنری در امر خلاقیت سینما و سابقه در بخشهای مختلف فیلمسازی است. فردی که مدیر است و خلاق و میتوان به او عنوان تهیهکننده را اطلاق کرد. باقی همه فقط پولی میگیرند و خرج میکنند.
* اما بالاخره وقتی آقای تورج منصوری بهعنوان تهیهکننده پروژه را دست گرفتند، کار به سرانجام رسید و اکران شد.
من به اسامی کار ندارم. تأکید میکنم نام از هیچ شخصی نمیبرم. من نمیخواهم سخنرانی کنم ولی شما میدانید در تولید یک فیلم چهار بخش دارید؛ پیشتولید، تولید، پستولید و پخش. اگر فردی در کل این مسیر حضور نداشته و کار را بر دوش نداشته باشد نامش تهیهکننده نیست. تعریف تهیهکننده مشخص است. اگر لازم باشد بهصورت مفصل توضیحات تکنیکی را خواهم داد که چه کسی تهیهکننده و چه کسی چیز دیگر است.
* اما همه میدانیم تعریف تهیهکننده در سینمای ایران خیلی متفاوت از سینمای دنیا است.
حرف اصلی همین است که گفتم. تعریف خیلی مشخص است اما چون ما گویی نان به هم قرض میدهیم و گرو از هم داریم، نمیخواهیم حرف درست را بپذیریم و بزنیم. من به هیچکس گرویی ندارم، به همین دلیل حرفم را صریح میزنم و پای آن هم ایستادهام.
* درباره نقش آقای طباطبایینژاد که در ابتدا خیلی جدی نسبت به پروژه موضع داشت و بعد در زمان مسئولیت خودش زمینه تفاهم با آقای تورج منصوری برای اتمام پروژه را فراهم کرد هم نمیخواهید توضیح دهید؟
گفتار شما کامل نیست و من هم نمیخواهم دوباره در چاه را باز کنم. فقط از سه نفر اسم میبرم که پای این کار ایستادند که به سرانجام برسد؛ جواد شمقدری، علیرضا رضاداد و محمد حمیدیمقدم. این سه نفر زحمت کشیدند، مردانه پایکار ایستادند و بهواسطه مسئولیتی که داشتند، بدون حب و بغض سیاسی فقط به علت اینکه هر سه سواد فیلمسازی دارند توانستند پایکار بایستند و مسئولیت خودشان که دفاع از پول مردم بود و جلوگیری از اتلاف حق و هنرمندان کشور بود، با تلاش خودشان هر کدام به سهم و موقعیت خودشان این کار را انجام دادند، فیلم را به اینجا رساندند.
حمایتهای محمدمهدی حیدریان و حسین انتظامی در مقام معاون سینمایی را هم نمیتوانم نادیده بگیرم و از همه آنها تشکر میکنم اما باقی اسامی که شما نام میبرید یا پول گرفتن و رفتند و یا برای خود شهرت درست کردند و رفتند و یا هر چی را خودتان بروید پیگیری کنید که در این بازی کجا ایستاده بودند.