کلینت ایستوود از جمله ستارگان هالیوود است که هم به عنوان بازیگر و هم در مقام کارگردان موفقیتهای زیادی کسب کرده است.
روز ۳۱ مه مصادف است با زادروز یکی از چهرههای موفق و پرسابقه هالیوود: کلینت ایستوود. او جوایز و افتخارات بیشماری در کارنامه خود دارد، از جایزه اسکار گرفته تا شیر طلایی ونیز و نخل طلایی کن.
کلینت ایستوود در سال ۱۹۳۰ در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و تا سن ۲۱ سالگى مشغول تحصیل در مدارس مختلف بود. او در سال ۱۹۵۱ براى انجام خدمت سربازى وارد ارتش شد و پس از گذراندن این دوران از طریق یکى از دوستانش که فیلمبردار بود، با استودیو یونیورسال تماس پیدا کرد.
او در پى بستن قراردادى با این استودیو در سال ۱۹۵۵ براى اولین بار در فیلمى درجه دو به اسم «فرانسیس در نیروى دریایى» نقشى جانبى را به عهده گرفت. به مناسبت زادروزش با هم بهترینهای کارنامه او را مرور میکنیم.
تلاشهاى بعدى او در هالیوود با ناکامى روبرو شد. ایستوود در سال ۱۹۶۴ راهى دیگر را در پیش گرفت و در ایتالیا دست به تلاشى تازه زد. او در همان سال با بازیگرى در فیلم معروف «به خاطر یک مشت دلار» به کارگردانی سرجو لئونه، کارگردان ایتالیایى، به شهرتى جهانى رسید. در ادامه این فیلم، لئونه با کلینت ایستوود دو فیلم دیگر به نامهاى «به خاطر چند دلار بیشتر» و «خوب، بد، زشت» ساخت.
بینش بیهمتای سرجو لئونه و کیفیت هنری کار او به ایستوود امکان داد در سهگانه دلار خود را به عنوان یک ستاره برجسته به جهان معرفی کند. این سهگانه نه تنها در سراسر جهان فروشى درخور توجه داشت. فیلم «به خاطر چند دلار بیشتر» نسبت به فیلم اول سهگانه دلار از نظر کیفی جهشهای قابل توجهی داشت؛ تسلط لئونه در ترکیببندیها، سرعت نماها و حرکات درون قابها به شکل قابل توجهی افزایش یافت.
هرچند ایستوود در آمریکا بیش از همه در نقش «دیرتى هرى» یا «هرى خبیث» در فیلمی به کارگردانی دان سیگل معروف شد، نقشی که او در چهار دنباله این فیلم نیز تکرار کرد. در حالی که به سختی میتوان بازیگر دیگری را برای این نقش متصور شد. کارگاه پلیسى که در مبارزه با تبهکاران، هیچ حد و مرزى نمیشناسد و برای پیگرد و دستگیری آنها به خشنترین شیوهها متوسل میشود.
کلینت ایستوود در سال ۱۹۶۹ شرکت فیلم Malpaso Productions را تاسیس کرد و از آن هنگام فیلمهاى او را تهیه کرده و میکند. او در سال ۱۹۷۱، قدم به عرصه کارگردانى گذاشت و اولین فیلمش را به نام «ترانه میستی را برایم بنواز» ساخت.
یکی از بهترین فیلمهای ایستوود در مقام کارگردان یک فیلم کلاسیک تمامعیار و ماندگار با فیلمنامهای منسجم و اقتباسی از فیلیپ کافمن با نام «جوزی ولز یاغی» است. «جوزی ولز یاغی» سرشار از حس زندگی است و در آن ایستوود با بازبینی شخصیت «مرد بدون نام» خود در وسترنهای لئونه میپردازد. «جوزی ویلز یاغی» فیلمی درباره افراد گوناگونی که از پیشزمینههای مختلف گرد هم آمدهاند تا با هدف مشترکِ شکستدادن یک دولت شرور به همکاری بپردازند.
کلینت ایستوود بزرگترین موفقیتش را در سال ۱۹۹۲، با ساختن فیلم «نابخشوده» کسب کرد. این فیلم وسترنی متفاوت بود که در ژانویه سال ۱۹۹۳ نه تنها جایزه گلدن گلوب براى بهترین کارگردانى را برای وی به ارمغان آورد، بلکه دو ماه بعد نیز سه جایزه مهم اسکار نیز دریافت کرد: جایزه بهترین کارگردانى، بهترین فیلم و بهترین جایزه نقش دوم مرد. ایستوود فیلم را به سرجو لئونه و دان سیگل تقدیم کرده، اگرچه فیلمش بیشتر حال و هوای وسترنهای سیگل را دارد. وسترنی که پایان همهی وسترنها بود. اگر خوب، بد، زشت اوج وسترنهای دوران طلایی ژانر بود، «نابخشوده» بهترین نمونه از آثار ضد وسترن یا وسترنهای مدرن به حساب میآمد.
«پلهای مدیسون کانتی» یکی از بهترین فیلمهای ایستوود در مقام کارگردان و از رمانتیکترین فیلمهای دههٔ ۱۹۹۰ است. مریل استریپ با توانایی همیشگیاش، نقش زن خانهداری را ایفاء میکند که از یکنواختی زندگی به جان آمده و بنابراین به مردی که زندگیاش سراسر تنوع است دل میبازد. «پلهای مدیسون کانتی» با استقبال منتقدان و مخاطبان همراه شد.
«سوار رنگپریده» فیلم سینمایی به کارگردانی و با بازی ایستوود عملکرد تجاری کاملا موفقیتآمیزی را تجربه کرد و به پرفروشترین وسترن تمام دهه ۱۹۸۰ تبدیل شد. «سوار رنگپریده» داستان چند جوینده طلا است که ناامید شدهاند میخواهند دست از کار بکشند. سوارکاری از کوهستان میآید و همه چیز دگرگون میشود. صحنههای فیلم با نوعی نورپردازی طبیعی فیلمبرداری شده و به شکل کلی از نظر بصری با یکی از زیباترین آثار ایستوود مواجه میشویم.
«رودخانهی مرموز» فیلمی دیگر به کارگردانی ایستوود یک درام جنایی و اقتباسی موفق که به ماجرای سه دوست و راز قدیمیشان و احساس گناه میپرداخت که باید برای همیشه همراهشان باشد. در هر لحظه از فیلم، خاطره، هول، تهدید و حاصل نامیرای خشونت و ته مانده رنج روانی که خود هیولایی تازه را میپروراند به ما یادآوری میشود. قربانیها تبدیل به سلاخ میشوند و سلاخان، خود ماموران درمانده تقدیری به نظر میرسند که کنترلش از دست آنها خارج است.
کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۴ با فیلم «عزیز میلیون دلاری» موفقیتی بزرگ را جشن گرفت. این فیلم از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورد.«عزیز میلیون دلاری» داستان یک مربی قدیمی بوکس است که بعد از تردید فراوان میپذیرد دختری جوان و خشمگین را آموزش دهد اگرچه پایان خوشی در انتظار آنها نیست.
«نامههایی از ایووجیما» یکی دیگر از فیلم هایی به کارگردانی او داستان نبرد ایووجیما بین ایالت متحده و ژاپن در خلال جنگ جهانی دوم است که از سوی دو دوست در ارتش ژاپن نقل شده است. آنها داستان کشته شدن دوستانشان را شرح میدهند، در حالی که شاهد کشته شدن آنها بوده اند و نمیتوانستند کاری برایشان انجام دهند. آنچه کلینت ایستوود از نبرد پیروزمندانه ایوجیما به تصویر کشید، به جز کابوسی عذاب دهنده از جنگی خونین و بی هدف برای بازماندگان آن نیست.
«گران تورینو» که کلینت ایستوود هم در آن نقشآفرینی کرده و هم کارگردانی آن را برعهده داشته نیز از آثار محبوب و موفق او شناخته میشود. ایستوود در بسیاری از فیلمهای خود با دیدی انتقادی به نژادپرستی در ایالات متحده نگاه میکند. از تکرار این درونمایه در فیلمهای ایستوود آشکار است که او بلای نژادپرستی را همچنان از آفتهای جدی جامعه آمریکا تلقی میکند و برخورد با آن را ضروری میداند.
«سالی» فیلمی به کارگردانی او و براساس داستانی واقعی درباره کاپیتان چلسی سالنبرگر است. سالنبرگر سال ۲۰۰۹ با فرود آوردن هواپیما در رودخانه هادسن جان مسافران را نجات داد. فیلم مورد تحسین منتقدان واقع شد و فروش قابلقبولی داشت و در میان ده فیلم برتر سال جای گرفت.
گویی کلینت ایستوود قرار نیست تسلیم شود و همچنان فیلمهای درخشانی میسازد که نه تنها استانداردهای مورد انتظار را دارد که از فرم و ساختار قابل توجهی نیز برخوردار است. ایستوود در «ریچارد جول» رویکرد عجیبی در پیش گرفته و آن هم نشان دادن رسانه و نیروی قانون به عنوان نیروی شر است. «ریچارد جول» داستان نگهبان امنیتی بیگناه است که در حین بمبگذاری در المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا جان انسانهای زیادی را نجات داد، اما چند روز پس از این اتفاق متهم به انجام این بمبگذاری شد.
ایستوود چند سال پیش در یکی از مصاحبههایش با نشریهی اشپیگل گفته بود: «من از بطالت و بیکاری بیزارم. عاشق فیلم ساختن هستم و نمیتوانم به سادگی از آن بگذرم. مادرم در ۹۷ سالگی درگذشت. اگر من به او رفته باشم، هنوز توان و رمق کافی در بدنم هست.» اگر چه چند سالی از این گفتگو میگذرد، اما به نظر نمیرسد که پیر پرتکاپوی هالیوود میلی به استراحت داشته باشد.