از آغاز لیگ سیزدهم تا پایان لیگ بیستم، استقلال ۸ فصل پی درپی هیج جامی را به دست نیاورد! این سلسله ناکامیها درست بعد از فصل قهرمانی در لیگ دوازدهم کلید خورد و امیر قلعه نویی که خود خالق آخرین قهرمانی در لیگ دوازدهم بود در لیگ سیزدهم و چهاردهم از رسیدن به جام قهرمانی بازماند تا دوران سختی برای استقلال شروع شود.
بعد از کنار گذاشتن امیر قلعه نویی مدیران وقت سراغ پرویز مظلومی رفتند تا شاید این گزینه راه حلی باشد بر معمای ناکامی استقلال. مدیران آن روزها تصور میکردند این جابهجایی شاید خیلی زود بتواند استقلال را به مقصد منظور برساند اما مظلومی نیز عمر کوتاهی داشت و نتوانست جامی به دست آورد.
مدیران استقلال که پیوسته در آن دوران تغییر میکردند براین باور بودند که شاید علیرضا منصوریان با عقبهای که در نفت تهران از خود پدید آورده، بتواند استقلال را نجات دهد اما ماحصل مربیگری او نیز جامی نبود و هیچ دستاوردی از کنار همکاری با این مربی برای استقلال حاصل نشد.
استقلال بعد از آن دوران پرفراز نشیب که حتی با شکستهای پرگل آسیایی همراه بود، به وینفرد شفر رو آورد. مربی آلمانی نیز به مانند گزینههای قبلی شروع خوبی داشت اما سرانجام این مربی آلمانی با استقلال نیز جامی نبود.
تنها تمایز شفر این بود که جام نه چندان با ارزش حذفی را به دست آورد؛ جامی که چندان در آن دوران از سوی تیمهای لیگ برتری جدی گرفته نشد. شاید تصور این بود که شفر میتواند بعد از دستیابی به جام حذفی در فصل بعد به جام با اهمیت لیگ دست یابد اما مدیران استقلال در کمال ناباوری درهای تمرین را به روی مربی خود بستند و حکم به سرمربیگری فرهاد مجیدی در استقلال دادند. انتخاب مجیدی نیز در آن دوره کوتاه ثمری در پی نداشت تا دوران جذاب استراماچونی شروع شود. مردی که توانست با احیای استقلال امیدها را در این باشگاه زنده کند و این باشگاه را به سمت یک بازی ماهرانه پیش ببرد. استراماچونی به حدی در استقلال اثرگذار بود که تردیدی نمیرفت استقلال او در نهایت قهرمانی لیگ را به دست آورد اما اتفاقات عجیب و غریب در میانههای راه همکاری این مربی ایتالیایی با استقلال سبب شد او بیهیچ دلیل موجهی از استقلال جدا شود. شکل جدایی استراماچونی از استقلال به حدی نامناسب بود که خشم بسیاری از هواداران این باشگاه را به همراه داشت اما تصمیم گیران باشگاه استقلال بیآنکه توجهی به این اعتراضها داشته باشند، دوباره مجیدی را به نیمکت مربیگری بازگرداندند. این انتخاب نیز در نهایت هیچ ثمری برای استقلال به همراه نداشت و فرهاد نتوانست پس از استراماچونی نتایج قابل قبولی به دست آورد. مجیدی حتی در فینال حذفی که میتوانست حکم ماندنش در استقلال را امضا کند، شکست تلخی مقابل تراکتور پذیرفت تا دوباره مدیران استقلال را به فکر تعویض مربی فرو ببرد. همین طور هم شد. مجیدی که به دلیل فشارها و اختلافهایی که با مدیران داشت از استقلال رفت، فکری فرمان را در دست گرفت. گزینهای که در ظاهر بسیار مناسب تلقی میشد و خیلیها را به سمت قیاس او با پورحیدری میبرد اما محمود فکری نیز نتوانست در نیم فصل مربیگری عملکرد راضی کنندهای داشته باشد و آنقدر فشار روی او زیاد شد که مدیران تصمیم به برکناریاش گرفتند.
این بار نیز مدیران استقلال سراغ مجیدی رفتند تا او در این ۸ سال ناکامی تنها مربی باشد که ۳ بار حکم مربیگریاش در استقلال امضا میشود. مجیدی که آمد ابتدا تصور میشد استقلال با او در رقابتهای لیگ بازگشت باشکوهی داشته باشد و حتی قهرمان لیگ شود اما محصول کار او نیز منتهی به جام نشد تا باشگاه استقلال در ۸ فصل پی در پی با دایرهای از مربیان و مدیران ناکامیهای بزرگی را تجربه کند و دستش از رسیدن به جام قهرمانی کوتاه بماند.
حال شاید بخشی از این ناکامی را بتوان به تصمیمهای نامناسب سیاستگذاران باشگاه ارتباط داد اما به واقع عوامل فنی نیز سهم بالایی در رقم خوردن شکستهای طولانی این سالها داشتند و نباید از عملکرد نامناسب بازیکنان، مربیان و البته مدیران و اعضای هیأت مدیره در این باشگاه غافل بود.
جمعه شب گذشته، استقلال علاوه برآنکه مقابل سپاهان در آخرین ایستگاه لیگ برتر شکست خورد، شاهد قهرمانی دوباره پرسپولیس در لیگ برتر بود. فضایی بغض آلود که تمام این سالها را مانند کابوس در برابر چشمان هواداران این باشگاه قرار داد. فصولی که میتوانست با قهرمانیهای استقلال همراه باشد اما به دلیل سوءمدیریتها و فرصت سوزی مربیان و بازیکنان به سادگی از کف رفت. به واقع استقلال در همه این سالها به واسطه هزینههای انجام شده و ظرفیتهای مناسبی که در اختیار داشت میتوانست صاحب چند جام شود و پرسپولیس را اینگونه آزاد نگذارد که ۵ فصل پی در پی قهرمان لیگ نشود اما همه عوامل دست به دست هم دادند تا یکی از تلخترین دوران تاریخ این باشگاه رقم بخورد و زخمی کاری برتن هواداران این باشگاه باقی بماند.