هادی حاجتمند، کارگردان «مدیترانه» از این که کارگردانی چون او را هم که به نظام اعتقاد دارد، در راه فیلمسازی، اذیت کردند، گلایه دارد.
فیلم سینمایی «مدیترانه» با کارگردانی هادی حاجتمند و تهیهکنندگی رشید حاجتمند، برای اولینبار در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر اکران شد؛ فیلمی عاشقانه با بازی مهراوه شریفینیا، پوریا پورسرخ و بهرنگ علوی که موضوع اصلی آن، لشکر فاطمیون و مدافعان حرم است.
کارگردان این فیلم درباره شرایط سخت اکران در این اوضاع سخت کرونایی میگوید و در عین حال باور دارد که «مدیترانه» یک فیلم امید بخش است که باید در این وضعیت هم اکران میشد.
به بهانه اکران فیلم «مدیترانه»، به گفتوگو با کارگردان آن پرداختیم که در ادامه میخوانید.
باتوجه به محتوایی که «مدیترانه» دارد، با سختگیری و سانسور مواجه نشدید؟
فیلم «مدیترانه» قبل از تولید و در مرحله طراحی قصه، با سانسور مواجه شد؛ سانسورهایی که درباره حجاب و محتوای ضد انقلاب نبود. در بیست دقیقه ابتدایی فیلم به نحوه آلودگی آبها و تاثیر آن در منطقه پرداخته بودیم. یکی از بخشهایی که محتوای فیلم به آن ارتباط داشت، شرکت آب و نهادی به اسم پدافند غیر عامل بود که بخش اول فیلمنامه را که درباره اصل بحران آب و آلودگی آب در شهر حلب است، سانسور کردند.
ساخت فیلم سفارشی هیچ ایرادی ندارد، اما برخی از مدیران ما شعور رسانهای این موضوع را ندارند که سینما یک قدرت نرم است و میتوانند از آن استفاده کنند
این نهادها معتقد بودند که پرداختن به چنین موضوعهایی برای دشمنان ما بدآموزی دارد و آنها این کار را یاد میگیرند. خیلی از پلانهای بسیار جدی و افتتاحیه ما به همین دلیل سانسور شد و ناچار شدیم که ریز قصههایی را به فیلم اضافه کنیم و اگر میبینید که بخش ابتدایی فیلم آرام پیش رفته، به همین دلیل است.
اگر به هنرمندی مثل من که فضای انقلاب اسلامی و نظام برایش اهمیت دارد هم اعتماد نشود، باعث ناراحتی است و اذیت کردن من به فیلم هم منتقل شده و احتمالا به همین دلیل بخش ابتدایی فیلم کندتر است.
چرا این فیلم تقریبا پس از سه سال اکران شد؟
در وهله اول اتفاقی که رخ داد این بود که پخش کنندهها با فیلمی که در حوزه مدافعان حرم و سوریه ساخته شده است، خیلی ارتباط برقرار نمیکنند. سراغ چند پخش کننده خصوصی رفتیم که با فیلم ارتباط برقرار نکردند. سراغ حوزه هنری هم رفتیم که در دوره مدیریت قبلی، فضای اداریزده خاصی در آن وجود داشت و مسئله آنها این بود که ما هم مانند دیگر کمپانیهای پخش، فقط باید فیلمهای بفروش را اکران کنیم. ولی باتوجه به گذر زمان و مستقر شدن مدیران جوان، تغییری در این تفکر به وجود آمد و پخش «مدیترانه» توسط بهمن سبز انجام شد.
خدا را شکر علی رغم این اتفاقات تلخی که در این روزها رخ میدهد، فروش نسبتا خوبی را تجربه کردیم، آن هم در شرایط خطرناک کرونا که با وجود امن بودن سالنهای سینما، گاهی خجالت میکشم مردم را به سینما دعوت کنم.
سینما یک صنعت است و جدای از جنبه هنری که برای آن در نظر گرفته شود، نمیتوانیم جنبه مالی آن را نادیده بگیریم. «مدیترانه» فیلمی است که احتمالا هنگام اکران با گارد تماشاگر مواجه شود و در این شرایط نمیتوانیم انتظار فروش میلیاردی از آن داشته باشیم. چرا پس از دوسال و نیم فیلم را در چنین شرایطی اکران کردید؟
نمیتوانیم فراموش کنیم که سینما مانند تمام صنعتهای دیگر، در دوران کرونا آسیبی جدی دید، اما اکران نکردن فیلم، چاره کار نیست.
کرونا به همه صنعتها آسیب زده است و آن صنعتها محدود شدند، اما چراغ صنعت خود را خاموش نکردند. حالا هم معتقدم که سینما باید زنده باشد و این کور سوی امید روشن نگه داشته شود. اگر هیچ کس فیلم خود را اکران نکند، صنعت سینما تعطیل میشود.
ما در سینمای ایران، با یک مثلث اشتباه روبهرو هستیم، مخاطب ما فیلم هندی دوست دارد، کارگردان ما فیلم اروپایی و تهیهکننده ما فیلم آمریکایی
این حرفها را با شکم سیر نمیگویم چون هنوز مشخص نیست سرمایهای که تهیه کننده برای این فیلم گذاشته است، باز میگردد یا خیر. اما این کار را برای سینما انجام دادم چون سینما جدای از مسائل ایدئولوژیک، برای من یک دغدغه به حساب میآید و معتقدم به هیچ عنوان نباید چراغ آن خاموش شود. خیلی از افرادی که ادعا دارند سینما برای ما مهم است، فیلمشان را نگه داشتهاند تا در شرایط بهتر بفروشند، من هم اگر همین کار را انجام دهم، چه تفاوتی با این مدعیان دارم؟ من اهل عملم نه اهل حرف.
کارگردانی که فیلم کمدی ساختهای و آن را نگه داشتهای، این فیلم باید امروز اکران شود، اگر الان روی پرده بیاید و مردم در این شرایط به آن بخندند تو کارت را انجام دادهای. من «مدیترانه» را اکران کردم، چون فیلمی پرامید است و من باید در شرایطی که مردم برای امید میجنگند این فیلم را نمایش میدادم.
علی رغم مشکلات فرهنگی و محتوایی که با «دینامیت» دارم، دست مسعود اطیابی و ابراهیم عامریان را برای اکران «دینامیت» در چنین شرایطی میبوسم.
در میان صحبتهایتان به این موضوع اشاره کردید که پخش کنندهها دنبال فیلم بفروش هستند، باتوجه به آمار، معمولا فیلمهایی که در ژانر کمدی ساخته میشوند، پرفروش هستند. «مدیترانه» این ویژگی را ندارد، تا حالا پخش کنندهای به شما گفته که چون این فیلم کمدی نیست، آن را پخش نمیکنم؟
بله متاسفانه. ماجرا این است که ما برای مخاطبانمان ذائقه سازی کردیم و آنها را در یک چهارچوب نگه داشتیم. ما جامعه مخاطب سینما را کوچک و برایش ذائقهسازی کردیم. مخاطب من دوست دارد که پارتی و مشروبات الکلی ببیند اما من این کار را انجام نمیدهم، همین موضوع باعث ایجاد فاصله میشود. در صورتی که سینمای ایران مانند سینماهای تمام دنیا، به فیلم اکشن، نوجوان، اسپرت، عاشقانه، کمدی، اجتماعی و وحشت نیاز دارد. ما باید مخاطبمان را در این سینما تربیت کنیم اما با یک مثلث اشتباه روبهرو هستیم، مخاطب ما فیلم هندی دوست دارد، کارگردان ما فیلم اروپایی و تهیهکننده ما فیلم آمریکایی، درصورتی که این موارد هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند.
وقتی برای مخاطب عام داستانی از خودشان را روایت کنی به سینما میآیند اما زمانیکه فیلم را با یکسری تئوریها و ایدههای نخنما شده اروپایی میسازید، معلوم است که مخاطب آن را پس میزند.
زمانی که فیلمی با موضوع فاطمیون یا مدافعین حرم ساخته میشود، برچسب سفارشیسازی روی آن میخورد، آیا این اتفاق برای «مدیترانه» رخ داد؟
بله چنین برچسبی خورد اما اینگونه نبود؛ چه بسا که ساخت چنین فیلمهایی اصلا بد نیست، اما میدانید فیلم سفارشی به چه معناست؟ به طور مثال آمریکا میخواهد به عراق حمله کند، پنج فیلم را به فیلمسازها سفارش میدهد، همه امکانات را در بهترین حالت برای آنها فراهم میکند، ناز فیلمساز را هم میکشد و از قدرت نرم سینما استفاده میکند و در فیلم به مخاطب آمریکایی میگوید اگر به عراق حمله نکنیم، چه نتایجی دارد.
حالا جنگ تمام شده است، میخواهند قتلهایی را که در عراق رخ داده است، نشان دهند، از دل این ماجرا، فیلم «امریکن اسنایپر» ساخته میشود.
این کار را آمریکا انجام میدهد اما در ایران، شعور برخی آنقدر نیست که بدانند فیلم، یک قدرت نرم برای انجام کار است. دلیلش هم بحث مالی نیست، بلکه عدم وجود شعور رسانهای و استراتژیک در بین برخی از مدیران سینمایی است.
موضوع اصلی «مدیترانه» فاطمیون است. فاطمیون به لشکری از شیعیان افغانستان که مدافع حرم شدهاند گفته میشود. خود کشور افغانستان هم در حال حاضر، با وجود طالبان وضعیت مساعدی ندارد. فکر میکنید این وضعیتی که طالبان دنبال میکند، چه نتیجهای برای فرهنگ و هنر افغانستان خواهد داشت؟
من کارشناس سیاسی نیستم اما آن چیزی را که در منطقه میبینم، میگویم. آمریکاییها بسیار مایلند که فاطمیون وارد جنگ با طالبان شوند و این افراد را در یک باتلاقی بیندازند. افغانستان بیست سال در اختیار یک دولت لیبرال دست نشانده آمریکایی بود. در حال حاضر هم حداقل ۲۵ درصد مردم افغانستان، موافق حضور طالبان هستند.
خیلی از افراد، داعش و طالبان را یکی میدانند، اما یک تفاوت میان داعش و طالبان وجود دارد، آن هم این است که داعش مانند یک پاندمی است. به این فکر کنید که سال ۱۳۹۸ تعدادی پزشک میرفتند ووهان چین و نمیگذاشتند که کرونا از آنجا خارج شود و نهایت هم شهید میشدند. باز جریان روشنفکری میگفت که چین چه ارتباطی به این افراد دارند که رفتند یک کشور دیگر. ماجرای داعش هم همین است، آنها یک پاندمی بودند که اگر مدافعان حرم وجود نداشتند آسیبی جدی به همه چیز وارد میکردند.
در حال حاضر اوضاع طالبان بهتر از بیست سال گذشته است و دیگر آن قتلها و جنایات را ندارند. همه امیدوار و نگران هستند و فکر نمیکنم اتفاقات وحشتناکی رخ دهد اما همچنان باید نسبت به این موضوع محتاط بود.
شما «اشنوگل» را با علی سلیمانی ساختید که ماهچهره خلیلی هم در آن ایفای نقش میکرد. این دو هنرمند گرامی را از دست دادهایم. الان چه حسی دارید؟
علی سلیمانی مانند برادرم و خانم خلیلی مانند خواهرم بود. این عزیزان را از دست دادیم و من یاد گرفتم قدر آدمها را بدانم، اصلا جهان زمان ندارد. تهدید مرگهای کرونایی این موضوع را به ما یاد داد که قدر باهم بودن را بدانیم. علی سلیمانی، رفیق، برادر و همکار من بود که سالیان سال در کنار هم بودیم.