در اینجا از بچههای تحریریه برترینها خواستهایم که یک سریال از بین محبوبترین سریالهایی که در سالهای اخیر تماشا کردهاند را برای شما معرفی کنند، انصافا مطلبی خواندنی شده.
خانه پوشالی / House of Cards
سعید خرمی نوشت: بیگمان جزو بهترین سریالهایی بوده که تماشا کردهام، بازی درخشان کوین اسپیسی در قامت یک یک سیاستمدار آمریکایی زبردست. نمایش چهرهای متفاوت از زیر پوست دنیای مردان سیاسی کاخ سفید. سریال نشان میدهد، سیاست تا جایی ممکن است در جان آدمی رسوخ کند که معنای واژههایی مثل: عشق،انسانیت و اصول اخلاقی بیمعنا شده و خودخواهی و قساوت جایش را بگیرد. رابطه فرانک آندروود و کِلر به عنوان زوج سیاستمدار بهترین نمونه چالش زندگی زناشویی در بین مقامات شیفته سیاست هست تا جایی که قدرتطلبی باعث میشود که همخوابی کِلر با معشوقه اش در اتاق مجاور برای فرانک آندروود موضوع دسته چندم حساب بیاید.
دروغ های کوچک بزرگ /Big Little Lies
فاطمه سرایی نوشت: برای دوست داشتن مینیسریال Big Little Lies دلیل خاصی نباید داشته باشید. همین که زن باشی و افکار و احساسات زنانه را داشته باشی کافیست که عاشق این سریال شوید و خودت را به جای هر کدام از این زنان سریال قرار بدهی،دنیای زنانهای که فقط زنان درک میکنند. حس مادرانه، همسر بودن، ترس، امنیت، خیانت و عاشقی و …
همه و همه اینها در شخصیتهای این سریال قرار داده شده و تو دائما با آن همذاتپنداری میکنی.
بابیلون برلین / Babylon Berlin
ایمان عبدلی: حالا و در این روزها که تب نگاه به اصطلاح تاریخی در سریالهای نمایش خانگی بالا گرفته و در هر ژانری سعی میشود از اِلِمانهای تاریخی استفاده شود، بابیلون برلین شاید همان چیزیست که شاید باید به عنوان الگو قرار بگیرد، ترکیب همگن یک ملودرام عاشقانه و یک داستان تاریخی زمخت، فضاسازیِ کاملا واقعی و نه نوستالژیک، کارگردانیِ کاملا سینمایی و البته روایت پرکشش و جذاب از آلمانِ دوران وایمار، آلمانی که در یک کمتر از دو دهه پس از جنگ جهانی اول به سمت حکومت نازیها حرکت کرد و هیتلر پیشوایش شد، در واقع استبداد، ثمره هرج و مرج هست و ما در بابیلون برلین این را با تمام وجود لمس میکنیم، سریال همه چیز دارد از نگاه بدیع به اروتیسم تا هیجان و غافلگیری و البته لایهبرداریهای دقیق تاریخی و اجتماعی. انگار این عصارهی همهی زندگیست.
کدبانوهای وامانده / Desperate Housewives
طلیعه احمدی نوشت: زندگی چند زن عمدتا خانهدار در حومه شهر، انگار همه چیز خیلی کسلکننده و عادیست اما از خلال همین چیزهای عادی کلی غافلگیری بروز پیدا میکند، هر قسمتش مثل یک شکلات خوشمزه هست که حالت را خوب میکند. دردها و شادیها بینهایت آشنا و قابل لمس است. با تماشای این سریال اغراق نیست اگر بگویم هم حالتان خوب میشود و هم شکل نگاهتان به زندگی تغییر میکند، مگر از یک سریال چقدر توقع داریم؟
دکتر هاوس /House M.D
علیرضا باقرپور نوشت: داستان هر قسمت از این سریال بر مبنای تشخیص بیماری افراد مختلف جلو میرود و دکتر هاوس روایتگر یک مخالفت سرشار از دقت است. نظریههایش معمولا در پزشکی آنچنان رایج نیست ولی او ثابت میکند این قسم از کانسپت حرکتیِ خلاف جریان با همراهی ظرافت ذهنی به تصمیمات درستی منتج میشود. حال ترکیب این منش را با اکتهای استادانه هیو لوری در نظر بگیرید. دیدنش خالی از لطف نیست.
کشتن ایو/ Killing Eve
المیرا فلاحیان نوشت: احساس زیبایی که بین یک پلیس و یک مجرم شکل میگرفت، کاملا غیر کلیشهای و جدید بود. احساسی که اسمش عشق نبود، اما چندان دور از عشق هم نبود. جدای از این حس زیبا، روشهایی که ویلانل برای کشتن افراد مختلف انتخاب میکرد هم ناب بود و کمتر در فیلمها و سریالهای مختلف دیده شده است، البته شاید هم اجرای جذابتری داشتند. بازی زیبای جودی کامر، بازیگر نقش ویلانل هم در افزایش جذابیت سریال نقش داشته و مخاطب ترغیب به تماشای سریال میکند. نکته مثبت دیگر هم طراحی لباس زیبای سریال است، که از نظرم کاملا مطابق با شخصیتها طراحی شده است.
شش فوت زیر زمین /six feet under
مژگان راسخی نوشت: داستان سریال در دل خانوادهای به نام «فیشر» که کسب و کار خانوادگیشان اجرای مراسم کفن و دفن است، روایت میشود. سریال در پنج فصل به تدریج مخاطب را با مرگ آشنا میکند و اینکه چطور زیر سایه آن زندگی کنی. سریال از مرگ به شکلی بسیار متفاوت برای شناخت شخصیتها و نفوذ به احساساتشان استفاده کرده است. طنز ظریف سریال در روایت داستان درخشان و به یادماندنی است.