روزی که در جدال دو شهرستانی همسایه بالانشین جدول لیگ، شش گل از خط دروازهها گذشت و دو برابر فرصت گل از دست رفت، بزرگترین و حساسترین و قدیمیترین دربی آسیا و یکی از مهمترین دربیهای جهان در یک بازی سرد و بیروح با تساوی صفر – صفر پایان یافت. در اینکه تساوی با هر تعداد گل و حتی صفر – صفر جزیی از فوتبال است تردیدی نیست.
آنچه، اما سوالبرانگیز است روحیه محافظهکاری و ترس از باختن نزد بازیکنان و پیش از آن نزد مربیان دو تیم سرخابی بود. این رویکرد داخلی ربطی به برخی فرصتهای بادآورده و گاه از روی حساب و کتاب طی نود دقیقه بازی ندارد. باور شخصی بر این است که این روحیه بر اغلب و اکثریت مربیان به خصوص لیگ برتر حاکم است. این وضعیت بیشتر از آنکه ناشی از ضعف دانش و بضاعتهای تاکتیکی باشد معطوف به روانشناختی مربیان وطنی است. این روانشناختی جز جنبههای تربیتی بخشی معطوف به سیستم مدیریتی هم دارد که او هم درگیر چرخه بقا است. کتمان نمیکنم که برای هواداران متعصب همیشه نباختن به هر قیمت به خصوص به تیمهای رقیب بر تماشای یک فوتبال زیبا و پرگل ارجحیت دارد. اما فراموش نکنیم این روحیه پیشتر از طریق همین مربیان محافظهکار به تماشاگر منتقل میشود. بدیهی است در فوتبالی که زیبایی در آن نقش و اهمیتی ندارد، همهچیز به نتایج محدود میشود.
این روحیه را میتوان بهطور مضاعف در نگاه مربیان دربیها دنبال کرد. در نظر داشته باشید هنوز بخش عمده کریهایی که هواداران دو تیم سرخ آبی برای هم میخوانند معطوف به تاریخچهای است که بر تعداد برد و باختها و به همان نسبت نتایج بردهای پرگل تاکید دارد. به همین ترتیب مربیانی هستند که ارزش و اعتبار و محبوبیتشان به تعداد بازیهایی است که در مقابل رقیب سنتی تن به باخت نداده یا متحمل کمترین باخت شدهاند. به همین سیاق محبوبیت بازیکنان هر دو تیم هم به تعداد بردها و به همان اندازه نباختنها متمرکز است.
در این میان آنچه محل اعراب ندارد ارجاع به زیباترین و پرگلترین بازیهایی است که حتی به تساوی ختم شده است. این ذهنیت از سالها پیش و به خصوص بعد از انقلاب و به دلایل روانشناختی ناشی از سیاستهای یک بام و دو هوا در قبال فوتبال و به خصوص دو رقیب سنتی که بعضا سعی در مدیریت نتایج بازیها داشته، به هواداران و مربیان نیز منتقل شده. آنچه در آمریت این روحیه میتوان اشاره کرد محدود کردن بخش اعظم سرگرمیها و متمرکز کردن آنها بر فوتبال و به خصوص دربی است. تا جایی که حتی قرعهکشی لیگ را در آغاز فصل متاثر از حساسیت این مسابقه تنظیم میکنند. به علاوه از چند هفته قبل به تعبیر خودشان برای این بازی پیشوازی راه میاندازند.
تاکیدم بر این معنی است که بخش اعظم این حساسیتها که به تشدید روحیه محافظهکاری و ترس از باخت در دربی منتهی میشود، معطوف به عوامل جانبی است؛ عواملی که دلایل آشکار و پنهان متعدد بر انتفاع مالی و غیرمالی آنها از تشدید این وضعیت تاکید دارد. با این حال اگر در نظر داشته باشیم در فوتبال ما نتایج پرگلی، چون بازی سپاهان و گلگهر همواره امری اتفاقی است، در نقطه مقابل آن نتایج تساوی و به خصوص از نوع صفر – صفر یک امر عادی و قابل پیشبینی است. بدیهی است در لیگی که تعداد گلهای ردوبدل شده در هر هفته از تعداد بازیهای آن کمتر است نتیجه صفر – صفر دربی چندان جای تعجب ندارد.
مضاف بر اینکه این نتیجه مسبوق به سابقه است؛ و ایضا این صفر – صفرها بهرغم انکار، اما بخش اعظم آن دستپخت سیاستگذارانی بوده که به دلایل عدیده و به انحای مختلف ژن صفر – صفر به دربی تزریق کردهاند. شاید چند سالی است این ملاحظات علیالظاهر در این تساویهای بیروح دخیل نباشند، اما تاثیرات متن و حاشیه آن رویکردها را نمیتوان انکار کرد. نگاهی به دربیهای مهم دنیا و نتایج حاصل از آن نشان میدهد اهمیت آن دربیها بهرغم آنکه ظاهرا به ریشههای سیاسی و منطقهای و اقتصادی و … مرتبط است، اما همه آن حساسیتها در زمین فوتبال به فلسفه رقابت سالم ورزشی محدود میشوند. مبارزهای که بیش از هر عامل خارجی و دلایل برونمتنی، اما به ذات فوتبال و همان اندازه به شعور تماشاگر احترام میگذارد.
چرا راه دور برویم؟ همزمان با دربی تهران، در آلمان یکی از قدیمیترین دربیهای منطقهای آلمان بین دورتموند و بایرن را شاهد بودیم. در آن دربی هم مثل دربی ما هیچ مربی برای باختن به زمین نیامده بود. وضعیت هر دو تیم در جدول کم و بیش شبیه وضعیت دربی تهران بود. گذشتن پنج گل از خط دروازهها در یک جدال نفسگیر و زیبا، گذشته از نتیجهای که حاصل شد و اندوه و شادی زودگذری که برای هواداران دو تیم به جا گذاشت، لذت فوتبال و تماشای لحظههای ناب فوتبالی را به ارمغان آورد. در انگلستان حساسیتها از این اندازه هم بیشتر است، اما در بازیهای اینچنینی شاهد بیشترین تعداد گلهای ردوبدلشده هستیم. در اسپانیا دربی رئال و بارسلون از همه جای دنیا به دلایل کاملا سیاسی حساستر است. آن دربی به نوعی به مهمترین چالش سیاسی در زمین فوتبال ارتقا پیدا میکند. در آن دربی هم هیچ تیمی برای نباختن به میدان نمیآید.
در همه دربیهای جهان مربیان و بازیکنان و میل هواداران برای پیروزی بر رقیب سنتی است. با همین میل و اشتیاق است که حتی باختن به رقیب سنتی چیزی از اعتبار و عشق و علاقهمندی هواداران به تیم محبوبشان کم نمیکند. برای آنها نفس مبارزه برای پیروزی مهم است. اینکه ایمان دارند اراده پیروزی در بازیکنان سابق تیمشان جاری است. همین امر باعث میشود واقعیت شکست را به همان اندازه لذت پیروزی بپذیرند. در اینجا، اما ترس از باخت بیشتر از آنکه برای هوادار، در روح و روان مربی و بازیکن و متاسفانه قبل از آن مدیرانی نهادینه شده که بود و نبودشان به نتایج و تبعات دربی گره خورده است. وقتی افتخار مربی یک پای دربی نباختن به رقیب سنتی است، خواسته یا ناخواسته روحیه محافظهکارانه و به بیان سرراستتر ترس ناخودآگاه خود را بر ملا میکند. این ترس به نوعی در روح و روان مربیان لیگ جاری است. این همه تساوی و بدتر از آن تساویهای صفر – صفر متاثر از همین روحیه محافظهکاری و ترس از ذات و فلسفه مبارزه در زمین فوتبال است.
در نازل بودن سطح فوتبال و امکانات سخت افزاری و … در مقایسه حتی با لیگهای آسیایی شک و تردیدی نیست. اما آنچه از فوتبال گرفته شده روح مبارزه و میل به پیروزی است و آنچه به این وضعیت دامن میزند ترس و نگرانی از دست دادن موقعیت و صندلی و به بیان صریحتر منافع حاصل از فوتبالی است که خود را در این چرخه و بدون کمترین تحول تکرار میکند. در فوتبالی که دو رقیب سنتی آن به نوعی اعضای یک خانواده هستند که میباید حفظ و به همان اندازه برای صاحبخانه انتفاع مالی و سیاسی داشته باشند، بهترین شیوه اداره حفظ و استمرار همین روحیه محافظهکاری است. آسیبشناسی و ریشهیابی این وضعیت ناظر بر این نگاه است. بخش انتفاعی، آنچه کم و بیش از منافع و تبعات ناشی از این نگاه حاصل میشود به جیب سیاستگذاران و مدیران میرود و به همان اندازه تبعات زیانبار معنوی آن نثار مردم میشود.