مینا جعفرزاده در «چهل تیکه» از خاطرات این سالها در بازیگری سریال ها سخن گفت.
مینا جعفرزاده که در ویژه برنامه «چهلتیکه» گفت: هر دورهای به یکی از کارهایم معروف بودهام. بعضی فکر می کنند فقط مرا به اسم خالهخانم میشناسند ولی اینطور نیست و یک دوره «اخراجیها» و با دیگر مجموعه ها و کاراکترها میشناسند.
وی به حضورش در رادیو اشاره کرد و گفت: من در رادیو برنامه کودک اجرا میکردم و حوالی ۱۴ یا ۱۵ ساله بودم که وارد بخش برنامه بزرگسالان و نمایشهای رادیو شدم. از سال ۱۳۶۷ هم با تلویزیون همکاری دارم و قبل از ازدواجم فعالیتهای من شروع شده بود.
این بازیگر درباره زمانیکه تلویزیون نداشتند و همچنین به دلیل مشغلههای کاری نتوانسته کارهایش را به طورکامل ببیند، افزود: تقریباً ۱۴ یا ۱۵ ساله بودم که تلویزیون آمد، اوایل همسایه ما تلویزیون داشت، بعد خودمان خریدیم. یک تلویزیون کوچک بود که پسرخالهام از خارج آورد پدرم خرید ببیند چطور است بعدش اجازه بدهد که ما ببینم.
وی درباره تماشای سریالهایش گفت: حتی یکی از کارهایم را به صورت کامل ندیدهام همیشه درگیر کار بودهام و در بازپخشها هم نشده که ببینم. تنها کاری که کامل دیدم تلهفیلم «مرثیهای برای مرتضی» بود که دیدم و خیلی هم دوستش دارم.
وی به برنامه «صبح جمعه با شما» در رادیو اشاره کرد که یکی از پایهگذاران آن بوده است و افزود: ما بعد از انقلاب جمع شدیم و برنامهای برای صبح جمعه در رادیو راه انداختیم و تا زمانی که بازنشسته شدم در آنجا بودم. اصلاً مرا به عنوان یکی از پایهگذاران این برنامه میشناسند، برنامه رادیویی که خیلی شنونده داشت، البته در «داستان شب»، برنامه خانواده و همچنین برنامه «تقصیر من کارگر بیاحتیاط» به کارگردانی ارژنگ امیرفضلی هم حضور داشتم.
بازیگر سریال «هتل پیادهرو» بود در نقش خاله اکبر عبدی درباره این مجموعه تلویزیونی بیان کرد: این کار ۱۳ قسمت بود که ما آن را در ۳۷ روز فیلمبرداری کردیم. یعنی واقعاً وقت حمام رفتن نداشتیم باید کار به آنتن میرسید. یکی از خوشحالیهایم این بود که با آقای عبدی کار کردم. واقعاً پدر مرا درآورد! جزو کارهایی است که این بازی را وقتی از خودم دیدم بعید بود که این طوری دربیاید. میگفتم این کار زمین میخورد و عبدی هم زمین میخورد.
وی به خاطرهای از اکبر عبدی اشاره کرد و گفت: اکبر عبدی همیشه زودتر میرسید و زودتر گریم میشد. آن روز دیدم نیست و نیم ساعت هم گذشت اما نیامد. کار باید شروع میشد و پرسیدم چرا آقای عبدی نیامده؟ گفتند آمده است. خانهای که در آن کار میکردیم ۱۰۰ متری بود و همه جایش را میتوانستیم کنترل کنیم. گفتند هست؛ آقای عبدی دیشب گفته سخت است این راه را بروم خانه، همینجا میخوابم. در خانه جایی برای خوابیدن نبود به همین خاطر رختخواب در حمام انداخته و خوابیده است.
جعفرزاده با اشاره به اینکه اکبر عبدی تکرار نشدنی است، گفت: با اکبر عبدی کار کردن خیلی سخت است؛ چون آنقدر میخنداند که دیگر نمیتوان کار کرد. عبدی اهل حفظ کردن دیالوگ نبود و کار بداهه زیاد داشت. واقعاً شاید صد سال یا ۲۰۰ سال طول بکشد عبدی به دنیا بیاید. آنقدر هوش بالا، استعداد بیحد و اندازهای دارد و کارش را درست انجام میدهد.
این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در پاسخ به این پرسش که آیا در طولِ دوران بازیگریاش حادثهای خطرناک برای او به وجود آمده، گفت: برای همه خاطرات تلخ به وجود آمده است اما خاطرهای دارم از جریانِ فیلمبرداری سریال «تفنگ سرپر» که هر بار به یادم میآید، میترسم. یک روز سر فیلمبرداری، گریم شده بودم اما هنوز آقای احمدجو کارگردان نیامده بودند. گفتم راه بروم و از دکور بیرون رفتم اما ناخودآگاه ۱۰، ۲۰ سگ ایستاده و در حالِ پارس کردن جلویم دیدم که نمیتوانستم نفس بکشم و کاری انجام بدهم.
جعفرزاده همچنین به خاطره سوسکها هم اشاره کرد و گفت: در سریال «رسم عاشقی» در خانهای در میدان منیریه بودیم همهچیز روتین پیش میرفت تا به سکانسهای حیاط رسیدیم. خانهای قدیمی بود چراغها را وصل کردند؛ لوکیشن روشن شد یک دفعه دیدیم از زیرزمین سوسک ها سرازیر میشوند و قابل کنترل نیست. گفتند کار تعطیل و سمپاشی کردند اما فردایش متوجه شدم چیزهایی در بدن من راه میرود که حس کردم سوسک است. واقعاً نمیدانید چه صحنه بدی بود. من سعی کردم صدایی از خودم درنیاورم تا کارگردان کات بدهد و به هر طریقی این سکانس تمام شود.
او در پاسخ به این پرسش که چه نقشی را دوست داشته و پیش نیامده است بازی کند، بیان کرد: چند بار گفتهام به من نقش منفی بدهید که نمیدهند. آنقدر تمرین کردهام که به راحتی میتوانم نقش یک پیرزن معتاد را بازی کنم. پیرزنِ معتادی که بقیه را به این کار تشویق کند. نه هیچکس مینویسد و نه هیچکس این اعتماد را میکند تا این نقش را به من بسپارد. حتی مریض احوال هم باشم این نقش را بدهند با کمال میل بازی خواهم کرد.
این بازیگر پیشکسوت برای مادران جوان هم توصیهای داشت: به این مادران جوان میگویم که تو را به خدا ازدواج میکنید، بچهدار میشوید مسئول باشید. همینطوری سرسری نگذارید.طوری عمل کنید به چشمانِ شما نگاه کنند به این باور برسند بهشت زیر پای مادران است.