خاطرهگویی علی نصیریان از «گاو» و وسواسهای داریوش مهرجویی
علی نصیریان با نقل خاطراتی از فیلم «گاو» و تحسین بازیگری زندهیاد عزتالله انتظامی گفت: سالها از ساخت «گاو» گذشته ولی داریوش مهرجویی با وجود اینکه سناش بالا رفته هنوز اندازه همان سالها وسواس دارد و این را در «لامینور» دوباره تجربه کردم.
به گزارش روابطعمومی چهلمین جشنواره فیلم فجر، در چهارمین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر، نشست آثار گنجینه با عنوان نمایش و نشست بررسی فیلم سینمایی «گاو» با حضور علی نصیریان (بازیگر) و اکبر نبوی (مجری) در خانه جشنواره در برج میلاد برگزار شد.
علی نصیریان در این نشست تعریف کرد: «گاو اولین تجربه سینمایی من بود. پیش از آن مشغول تئاتر بودم. قصه «گاو» از کتاب عزاداران بَیَل نوشته جناب غلامحسین ساعدی بود. در سال ۳۶ مرکزی با عنوان اداره هنرهای دراماتیک تاسیس شد و از آن زمان ما با جناب ساعدی همکاری کردیم. ابتدا با یکسری نمایشنامه با مضمون مشروطه با هم کار کردیم تا اینکه یک شب آقای ساعدی با جوانی خوشرو به نام داریوش مهرجویی پیش ما آمدند و گفتند که ایشان میخواهند فیلم «گاو» را بسازند. ما از شوق حس عجیبی پیدا کردیم و نمیدانستیم باید از خوشحالی چه کنیم.
البته قبلا در تلویزیون ایران تئاترهایی را اجرا کرده بودیم که یکی از آنها همین نمایشنامه «گاو» بود. آقای آلاحمد از این اثر تمجید فراوانی کردند. بعد از آن که سناریوی فیلم نوشته شد تازه متوجه شدیم مقوله سینما با تئاتر متفاوت است. داریوش مهرجویی تستهای فیلمی و سینمایی از ما گرفت و تمرینهایی برای ما گذاشت و سکانسهای پردیالوگ فیلم را در اداره تئاتر تمرین کردیم.»
او ادامه داد: «این فیلم برای ما بسیار تاثیرگذار بود. من همیشه گفتم که در «گاو»، مهرجویی ما را با قرار گرفتن مقابل دوربین و بازی فیلم سینمایی آشنا کرد. من از ایشان سینما را یاد گرفتم. موضوع عمق میدان و حرکات دوربین و تکنیکهای سینما آنجا برای ما روشن شد. اولین کارگردان و معلمی که به من یاد داد مقابل دوربین چه کنم، داریوش مهرجویی بود.»
این بازیگر سینما و تئاتر گفت: «ما تلهتئاتری را با همین قصه در تلویزیون بازی کرده بودیم و نقشهایمان تغییر نکرده بود اما آن چه که با عنوان فیلم سینمایی «گاو» ساخته شد، با تلهتئاتر «گاو» متفاوت بود. هرچند شخصیتها همان بود.»
نصیریان درباره تاثیر این فیلم در بازی بازیگران اظهار کرد: «در فیلم در قسمتی صحبت از بوی بد مردگان میشد. وقتی من متن این قسمت را خواندم، احساس بوی بد میکردم. این قصه تا این اندازه در ما تاثیر گذاشته بود. لازم نبود آقای مهرجویی و ساعدی برای ما توضیحات فراوان درباره چگونگی نقشآفرینی بدهند. من بیشترین استفاده را برای بازی بهتر از خودِ داستان و مطالعه آن کردم. سکانسهای مختلف فیلم برای متمرکز شدنم، الهام بخش بود.»
وی در ادامه درباره حرفه بازیگری گفت: «بازیگری نوعی تقلید است. بنیاد بازیگری تقلید بهمعنای واقعی است. یعنی فرد بازیگر ادا و نوای شخص دیگری را برای بیان شباهت، انجام میدهد. بازیگری تظاهر به خصوصیات درونی یک شخصیت است. مولانا می گوید که تو وقتی در درونت چیزی می گذرد، این روی صورتت منعکس میشود. ما که نمیتوانیم همان شخصیت داخل فیلم بشویم. این تظاهر باید آنقدر کار بشود که باور پذیر شود. در درجه اول باید ابتدا بازیگر خود و شخصیتش را باور کند. بازیگران معتقدند که خودشان به نوعی نویسنده هستند. قطعا اگر نقش من را فرد دیگری بازی می کرد، خروجی متفاوتی داشت.»
نصیریان درباره شخصیت داریوش مهرجویی بیان کرد: «مهرجویی خیلی با وسواس کار میکرد. من اخیرا با او کار کردم و دیدم با وجود بالارفتن سن هنوز دقت قدیمش را دارد. حتی زمانی که با اهالی روستا بازی می کردیم، بارها کار و تمرین میکردیم.»
این بازیگر پیشکسوت درباره واقعگرایی فیلم سینمایی «گاو» گفت: «این واقعگرایی به ساعدی نویسنده کار برمیگشت. او یک زندگی روستایی را تجربه کرده بود. مجموعههایی که نوشت مانند آشغالدانی، هم از لحاظ زبان و هم از لحاظ شناخت فضا، روحیه روستایی داشت. هیچ گاه ساعدی در خانه متنها را نمینوشت. او همیشه در دهاتها مشغول گذار بود. خودم هم در شهرستان ها و دهات ها رفت و آمد داشتم و این به بازی من در فیلم کمک میکرد.»
وی درباره محل فیلمبرداری فیلم «گاو» بیان کرد: «دِهی که ما در آن فیلمبرداری کردیم، فضای واقعی «گاو» نبود. فضای واقعی دهاتی در آذربایجان بود و مردم در بیغولههای داخل کوه زندگی میکردند. حتی از زندگی که ما میخواستیم به نمایش بگذاریم، عکاسی شد و وقتی این عکس ها برای مجوز ساخت و نمایش نشان داده شد، گفتند نیاز نیست اصلا فیلمی با این مضمون بسازیم. به همین دلیل محل ساخت را تغییر دادیم که بتوانیم این اثر را بسازیم.»
نصیریان درباره تکیه مهرجویی به انسان در جهانبینی سینماییاش گفت: «اعتلا به انسان یکی از مشخصههای انسان است و این ویژگی، مهرجویی را مهرجویی کرد.»
او در ادامه به نقشآفرینی عزتالله انتظامی اشاره و تاکید کرد: «اینکه مش حسن در پایان بدون اینکه بخواهد شعار بدهد میگفت من گاو هستم، خود نشان از تمرکز بازی عالی انتظامی داشت. انتظامی زمانی که همه ما، برای استراحت به تهران میآمدیم آنجا میماند تا در نقش خود زندگی کند و زمانی که میگفت، من گاو مشتی حسن هستم، به بهترین شکل این فضا را بازی میکند. نمیدانم اگر من جای شخصیت مشت حسن بازی می کردم آیا در روستا می ماندم یا نه، اما او حاضر نبود روستا را حتی آخر هفته ها که فیلمبرداری تعطیل میشد ترک کند.»
نصیریان در پایان، به اهمیت واقع گرایی در بازیگری و رویکردی که در تئاتر به بازی بازیگر میشود اشاره کرد و گفت: «بازیگری در تئاتر، مانند جراحی میماند که بدن را مقابل شاگردانی که جویای علم پزشکی هستند، موشکافی میکند و حقایق بدن را به نمایش میگذارد. اصولا بازیگران باید هر آنچه در نقش اتفاق میافتد باشند. مثلا خودم در «بوی پیراهن یوسف» زمانی که به دنبال اتوبوس میدویدم، نا خودآگاه دستانم باز شد و کج و راست شدم؛ مانند پرنده ای که به دنبال هدفی میرود. این در طبیعت بازیگری است که شما را در خود غرق میکند.»