لیگ بیستویکم از معدود لیگهایی بود که در آن خرید بازیکن آنچنانی و ترکاندن بمبهای مختلف کارا نبود.
همانجا که پرسپولیسی که با یک چک ۲۵ میلیاردی راه اسدی لژیونر را به سمت باشگاهش کشاند و خریدهای متعدد دیگری چون ابراهیمی و نعمتی و … داشت در آخر کورس را به استقلال باخت و نمایشهای تامی از این تیم ندیدیم؛ یا سپاهانی که مغانلو را از دست پرتغالیها چنگ زد و آورد و با هزینهای سنگین نگذاشت آقای گلش به پرسپولیس برود هم در راه پنچر شد. حتی فولاد و مس و آلومینیوم که تیمهای صنعتی بودند و چکهایی مشتی برای ستارههای حاضر در پستهای مختلف کشیدند، گواههای خوبی بر این ادعا هستند. خلاصه بعد از سالها با قهرمانی استقلالِ جوان و لشکر تازهنفسش شاهد لیگی بودیم که در آن بازیکن حرف آخر را نمیزد. چرا که مهمتر از هر بازیکنی این مربیان خوشنفس و دانای لب خطوط بودند که ایفای نقش کردند و به جذابیت لیگ افزودند.
رفیق نیمهراه شدن فرهاد و رخت بربستنش از اردوگاه آبی پس از کامیابی و از آن سو ناکامی پرسپولیس و سپاهان و جری شدن آنها همگی قطعاتی از پازلی هستند که سبب شد سکانداران باشگاهها زمانی که هنوز مهر اتمام لیگ خشک نشده بود، کمر همت برای به خدمت گرفتن ورزیدهترین سربازان و بازیکنان ببندند و خود را گادفادر نقلوانتقالات کنند تا همچون گذشته به خاطر لغزش بازیکنان میانرده تیمشان پشت خط جام نمانند.
القصه ما با فکتهایی تکاندهنده نشان دادیم که بعضی از مدیران چگونه شطرنجچینی کردند که هرجور شده مافیای نقلوانتقالات آنها باشند تا مچ شهروندان ساده را بخوابانند.
صیاد شاهماهی
شاید بعد از انتصاب رضا درویش در ۲۲ دیماه تمام سکونشینان و سرخدلان در ته چهرهاش یک ایرج عرب یا محمدحسن انصاریفر میدیدند، اما او پس از پایان لیگ و ناکامی لشکرش چنان غوغایی در بازار مکاره نقلوانتقالات راه انداخت تا به قلب پرسپولیسیها رسوخ کند. او مانند یک ناجی با خریدهایی نامبروان در پستهایی که پرسپولیس در آنها لاف می زد، یحیی را از منجلاب اخراج کرد یا حتی از تکرار نتایج فصل گذشته نجات داد و چهار ستون کل لیگ را لرزاند. اگرچه اکثر این نامها از پرسپولیسان اصیل یا حتی بازیکن سابق این باشگاه بودند اما بالاخره آوردن گلرِ اول تیم ملی از آنسوی آب، برگرداندن مهندسِ سپاهان به تیم قبلیاش و قرمزپوش کردن بهترین پیستون راست لیگ کار هرکسی نیست و درویش ثابت کرد بر همگان که چند مرده حلاج است.
او در خفقان خبری و آنطور که حتی گلمحمدی هم انتظارش نمیرفت شاهماهیها را یکی پس از دیگری در تورش انداخت و هنوز هم در پشت میزش در دفتر پاسداران نشسته و جوری اوضاع را راست و ریس میکند که تیفوسیها لحظهشماری میکنند برای آمدن یک مهاجم هفتخط به لشکر تیمشان و انگار درویش حتی راه سعید صادقی یعنی لقمه گنده نقلوانتقالات را هم از سعادتآباد به پاسداران کج کرده. او با یک فرماندهی بینقص کاری کرد که به زعم خیلیها انگار روبان سرخ از الان بر جام لیگ ۲۲ خورده. کسی که تا بن دندان پرسپولیس را مسلح کرد و مانند یک مافیا حتی نبرد شاخ به شاخ با دیگر مدیرعاملها که شهروندی بیش نبودند را نیز به راحتی آب خوردن برد! و چه قلدرانه…!
کامبک فرمانده
بعد از آن نتیجه خیلی معمولی که محرم در لیگ قبل آورد و بعد از پایانِ مسابقات که هر آن زمزمه استعفایش میآمد، انگار شیرازه سپاهان پرادعا از هم پاشید.
تکتیراندازهای این سپاه چون دانیال، گولیسیانی، شهباز و از همه مهمتر مهندسشان یعنی سروش رفیعی یکی پس از دیگری جدا شدند و فاصلهای تا یک دور چند صد کیلومتری از کامیابی و قوی بودن به جا گذاشتند. اما در برج موفقیت سپاهان مهمتر از هر سربازی یعنی بازیکنی، سکانداری کارآزموده حضور دارد که در مرکز فرماندهی این برج نشسته یعنی فرمانده ساکت! او برای اینکه قدرت مدیریتیاش را نشان دهد و برای مدیران شاخ و شانه بکشد، گزینه پرتغالی استقلال که مدیران آن در راه جذبش هزار افاده درآوردند و در آخر کار هم ناکام شدند را طی حدودا ۲ روز به سمت اصفهان کشاند تا تمام برگهای لیگ بریزد و دل نصف جهانیها با حضور چنین اعجوبهای یعنی مورایس در روی نیمکت تیمشان گرمتر از هر موقعی شود. او هنوز امضای سرمربیگریاش خشک نشده بود که زکیپور که پرسپولیس با آن ابهتش در گرفتنش زمین خورد را جذب کرد و حالا چنگالش را برای شکارهای دیگر نقلوانتقالاتی تیز میکند.
غولافکنساز
کمتر پیش میآید که وقتی به باشگاهی مینگریم که در راسش حمیدرضا گرشاسبی است در ذهنمان به یقین نرسیم که قرار است تیمی غولافکن ساخته شود.
کسی که یک تنه در فصل پیش با چند تغییر طلایی و آوردن سوپراستارهای لیگ به خوزستان معادله را برگرداند و کاملا کشتی غرق شده فولاد را تا دم ساحل کسب سهمیه رساند.
وقتی که فرهاد مجیدی به امارات رفت تمام فوتبالیها بدون هیچ حدس و گمانی نکونام را مربی آبیها میدانستند. اما نکونام در سه مرحله با غبغبی بادانداخته جواب منفی را داد و از قرارگیری در راس سکان استقلال و کار در کنار آجورلو به راحتی آب خوردن گذشت؛ ریشه این یک کلامی و جواب قاطع نکو را باید آرامشی که گرشاسبی در تیم برایش ساخته، بدانیم.
او چپ و راست نکونام را حسابی پر کرده و بیکلک دستورات سرمربی را انجام داده و میخواهد در این چند روز بعد از خرید قربانی آذربایجانی، آقایی سانترکش، علیاری جوان و پهلوان کار درست ادامه لیست پرطمطراق جواد را تهیه کند تا بدون حاشیه و چراغ خاموش از الان سند یکی از جایگاههای بالای جدول را به نام تیمش بزند. او چنان دقیق بوده که حتی روی مهرههای میانرده تیمش چون رضاوند هم ریسک نکرده و قرار است یک امتیازی هم از قِبل آن ببرد در بده بستان با استقلال!
زوج رویاپردازی قلعه
شاید بر خلاف رجلهای حاضر در پشت میز مدیریت باشگاهها محمد اسفندیارپور از نام کمشناستری برخوردار باشد، اما علی ایحال هرچه هست با سرمایه و اختیار تامی که از شرکت گرفته از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را برای قلعهنویی فراهم میکند. تیمی که اولین خریدش در بازار امسال هوشمندانه و قلدرانه بوده چرا که خدابندهلو را از سرخابیها هایجک زدند و قرار است لیست بلندبالای ژنرال را هم به زودی بگیرند. آنها تاکنون در مسیر تمدید کردن هم خوب پیش رفتند و اجازه دست درازی پایتختنشینان و صنعتیها را به بازیکنان تحت قراردادشان ندادند. نامی که برای قلعه زوج خوبی ساخته تا او تا هرجایی که میخواهد تیمش را آماده تاخت کند و چه بسا در لیگ آینده با این میل ژنرال و سرپرسودای گلگهر نام قهرمان را آنها مشخص کنند. چه بسا؟!
آینه دق مدیران عاجز
دقت کردید در چند لیگ اخیر با وجود اینکه مربیان جوان و با استعدادی آمدند و رفتند اما انگار چشمها روی یک نام بیشتر زوم بوده. از دیدگاه خیلیها او اعجوبه و پدیده مربیان کشور است. آن نام محمد ربیعی است.
دلیلش چیست؟ تنها سنگلاخ و سرعتگیر مربیان جوان نداشتن سلاح و امکانات برای جنگاوری است، درست چیزی که ربیعی تمام و کمال از آن بهره میبرد؛ هرچند او کارکشته زمینهای چمن شده و فوتبال را بو میکشد اما یکی از دلایل تجلیاش در ۲ فصل گذشته بیشک مدیریت مس رفسنجان و شخص مجید زینالدینی است. باشگاهی که در فصل گذشته گرفتن مهره کم نگذاشت و هرچه جنگاور بود به کار گرفت و به خط مقدم تیمش فرستاد.
تیمی که بمبهای عجیبی چون تیموری، ترکمان و منشای آقای گل را در فصل گذشته ترکاند و در این فصل هم در یک سکوت خبری و بدون درز اطلاعات یک دفعه از چهار خرید زعفرانی یعنی شیمبا، منصوری، سلیمی و لک رونمایی کرد و قرار است نامهای مشهورتری را هم به رفسنجان بیاورد. زینالدینی چنان اعتمادی به ربیعی دارد که قدم به قدم با خریدن سلاح و به ارمغان آوردن آرامش و تجهیزات برای سرمربی تیم میخواهد حرکتی بزند که فردا روزی که آنچنان هم دور نیست، جام شاید در دستان این مربی هم قرار بگیرد! مدیری که با خریدهای قوی و تمدیدهای عجیبالوقوعش انگار میخواهد پشت بعضی مدیران پرادعای فوتبالی را که در گرفتن حتی یک ستاره عاجزند به خاک بمالد! که البته تاکنون هم مالانده!