عزیزی خادم در فدراسیون در نقش یک بازنده قرار گرفته و به هیچ قیمتی نمیتوان این حقیقت را تغییر داد
پس از کناررفتن از صندلی مدیریت فدراسیون فوتبال، عزیزی خادم برای مدتی سکوت کرد تا شاید بتواند در آرامش این جایگاه را پس بگیرد، اما بعد از برگزاری مجمع و تأیید حکم محرومیت او از سوی کمیته اخلاق، بالاخره سکوت رئیس سابق هم شکست و او مواضع بسیار تندی را علیه اعضای هیأترئیسه مطرح کرد. عزیزی خادم به نوعی مدعی شد که یک کودتا در بین اعضای هیأت رئیسه صورت گرفته و همه با هم برای عزل او نقشه کشیدهاند. درست یا نادرستبودن این ادعا، تأثیری روی کیفیت کاری عزیزی خادم در مهمترین جایگاه فوتبال ایران ندارد. او فرصت نسبتا خوبی داشت تا فدراسیون را در وضعیت مطلوبی قرار بدهد و مشکلات بزرگی را از سر راه فوتبال بردارد، اما آیا واقعا این کار را انجام داد؟ او بهگفته خودش «پاکترین» و «موفقترین» فدراسیون فوتبال را داشته اما آیا صرفا نتایج تیم ملی در انتخابی جام جهانی، معیار خوبی برای قضاوت عزیزی خادم است؟
حقیقت آن است که او با وعدههای بسیار بزرگی روی کار آمد اما حتی به عملکردن به این وعدهها نزدیک هم نشد. او همان مردی بود که قبل از انتخابات فدراسیون مدام از «دیپلماسی ورزشی» صحبت میکرد اما هیچ قدمی در این راستا برنداشت. در این دوران نهتنها برخورد نهادهای مختلف با فوتبال ایران تلطیف نشد، بلکه ای.اف.سی بارها در این دوران آرای سختی علیه فوتبال ایران داد. در این دوران هم تیمهای ایرانی فرصت میزبانی از رقبای خارجی را از دست دادند، هم تیم ملی برای سپریکردن مقدماتی جام جهانی به بحرین تبعید شد و هم در نهایت باشگاههای ایرانی مجوز حرفهای حضور در لیگ قهرمانان را از دست دادند. این نتیجه دیپلماسی ورزشی فدراسیون «موفق» عزیزیخادم بود. او همچنین قبل از انتخابات از درآمد چندین میلیون دلاری فدراسیون فوتبال صحبت میکرد اما هرگز نتوانست فدراسیون را به لحاظ مالی حداقل کمی ارتقا بدهد. حامیان مالی تیم ملی هم در آن دوران، حضور مؤثری در کنار تیم نداشتند و حضورشان در تیم ملی بیشتر نمایشی بهنظر میرسید.
عزیزیخادم با اصرار عجیب و باورنکردنیاش بر عبارتهایی مثل «خوبان عالم» موفقیتهای تیم ملی را به حاشیه میبرد. او حتی بیشتر از بازیکنان، کادر فنی و هوادارها، بهخاطر هر نتیجه خوبان عالم را مورد ستایش قرار میداد! عزیزیخادم حتی در گفتوگوهای زنده رابطهاش با افرادی را که با «نفس حق» به تیم ملی «کمک» میکنند هم رد نکرد؛ موضوعی که نشان میدهد روش مدنظر او برای مدیریت مشکلات فنی، یک روش فنی و اصولی نیست و بیشتر به مسائل ماورایی تکیه دارد.
البته که روند برکناری این مدیر، باید کمی شفافتر شود و اگر تخلفی وجود دارد، مردم هم باید در جریان قرار بگیرند اما عزیزیخادم قبل از برکناریاش هم بیشتر از طرفداران تیم ملی، به مشاورانش کمک کرده بود. پرداخت پاداشهای نجومی به مشاورها در اوج مشکلات مالی فدراسیون و درحالیکه بازیکنان پاداششان را بهموقع دریافت نمیکردند، از شاهکارهای رئیس سابق فدراسیون فوتبال به شمار میرفت. مردی که امروز در موضع طلبکار نشسته اما بدهکاری سنگینی به فوتبال ایران دارد.
جالبتر از همه، اشاره عزیزی خادم به موفقشدن با مربی «۲۰۰هزار دلاری» است. او ارزانبودن دراگان اسکوچیچ را هم یک دستاورد برای خودش میداند اما هیچ جای دنیا کارکردن با یک مربی ارزان بهخودی خود افتخارآمیز نیست. عزیزیخادم این فرصت را داشت که تردیدها را در مورد تیم ملی برطرف کند و به سراغ یک مربی با کارنامهای قابلتوجه برود اما هرگز دست به نیمکت نزد و به رابطه پرنوسانش با اسکوچیچ ادامه داد. جالب اینکه این مربی ارزانقیمت حتی بیشتر از خود عزیزیخادم در فوتبال دوام آورد! بهتر است رئیس سابق فدراسیون فوتبال ایران، شکست در مدیریت را بپذیرد.
این شکست به هر دلیلی که رقم خورده باشد، دیگر اتفاق افتاده و راهی برای بازگرداندن زمان به عقب برای این مدیر وجود نخواهد داشت. شاید او دوباره صاحب پستی در فوتبال شود و همهچیز را جبران کند اما نمیتواند تاریخ را تغییر بدهد و عملکردش را در فدراسیون بهتر از آن چیزی که بود، به دیگران عرضه کند. او در فدراسیون در نقش یک بازنده قرار گرفته و به هیچ قیمتی نمیتوان این حقیقت را تغییر داد. حتی خوبان عالم هم نتوانستند بعد از همه ضعفهای مدیریتی، عزیزی خادم را در سمت رئیس فدراسیون ابقا کنند!