آدم وقتی حرفهای عارف غلامی را بعد از تمدید قرارداد با استقلال میشنود، احساس میکند این بازیکن با کمال میل قراردادش را بسته؛ یعنی طوری که جلوی در باشگاه خوابیده و گفته حتما باید با من امضا کنید! استاد غلامی که مطالب عجیبی در مورد رقم پیشنهادیاش به استقلال به گوش میرسد، گفته: «۳روز فوقالعاده در استقلال داشتم که شامل حضور در این تیم و دو بار تمدید قرارداد بود. این روزها را هرگز فراموش نخواهم کرد.» کسی که این حرف را میزند، قاعدتا نباید برای تمدید قرارداد اینطور چانه بزند. اگر دنبال پول هستید، هیچ اشکالی ندارد، اما اینکه بالاترین رقم را پیشنهاد بدهید، چند هفته همه را جان به لب کنید و بعد از تمدید قرارداد حرف از عشق و عاشقی بزنید واقعا غیرقابلقبول است.
بله؛ مثلا ویلموتس
وضعیت نیمکت تیم ملی بسیار عجیب است. خود دراگان اسکوچیچ هم نمیداند که ماندنی است یا رفتنی. در چنین شرایطی، هر یک از منتقدان حرف خودشان را میزنند. برخی موافق و عدهای مخالف مربی کروات هستند، اما از همه جالبتر داستان آنهایی است که عقیده دارند اسکوچیچ هیچ کار بزرگی نکرده. از آن جمله است علیرضا اکبرپور که گفته: «با مربی دیگری غیراز اسکوچیچ هم میتوانستیم به جامجهانی برسیم.» خب راست میگوید؛ مثلا همین آقای مارک ویلموتس. دیدید چقدر خوب داشت ما را به سمت جامجهانی میبرد؟ اصلا چیزی نمانده بود با نتایج تیم ملی در مرحله پیشمقدماتی، فیفا بهطور مستقیم ایران را بین ۱۶تیم نهایی جامجهانی ببرد و از حضور در مرحله گروهی معاف کند! باز خوب شد دوره ویلموتس را دیدیم و اینطور قضاوت میکنیم…
الان به کی حال دادی؟
پیرو بلاتکلیفی نیمکت تیم ملی، یکی از جالبترین اظهارنظرها هم مربوط میشود به آنچه محمود فکری عزیز گفت. سرمربی پیشین استقلال که دوران پرماجرایی را در این تیم پشت سر گذاشت، در مورد گزینههای جانشینی دراگان اسکوچیچ گفته: «وقتی اسم جواد نکونام هست، اسم فرهاد مجیدی هم باید باشد. اگر نکونام قهرمان جام حذفی شده، مجیدی هم لیگ برتر را گرفته است. پس چرا اسم او نیست؟» نوع جمله طوری است که نمیدانیم فکری دارد به مجیدی حال میدهد یا به نکونام طعنه میزند. از آنجا که محمودخان با هر دو عزیز روابط بسیار دوستانهای(!) داشته، تفسیر اظهارنظر او کار سختی است. شاید هم فکری بدش نمیآید پوست موز زیر پای مجیدی بیندازد. به هر حال واضح است که قبول هدایت تیم ملی در چنین موقعیتی چه ریسک بزرگی است.