همزمان با اوجگیری روند تولیدات تصویری در کشورمان در حوزه نمایش خانگی و استقبال روزافزون از این حوزه و در عین حال شکلگیری برخی مباحثات و مناظرات در مورد کم و کیف آثار تولید شده در این قالب و بهطور خاص تاکید عدهای بر سطحی و سخفیف بودن محتوای برخی آثار ارائه شده در حوزه مذکور و در نقطه مقابل، دفاع عدهای دیگر از آثار ارائه شده در این عرصه (به ویژه آثاری که در حوزه اجتماعی، طنز و سرگرمی ارائه میشوند)، پرسشهای گوناگونی در مورد نقاط قوت و ضعف تولیدات تصویری مختلف در کشورمان (و فضای کار و تولید آثار در آنها) و ریشهیابی دلایل اقبال فزاینده به حوزه نمایش خانگی مطرح میشود.
«مجید رضائیان» استاد علم ارتباطات و پژوهشگر حوزه روزنامه نگاری، در گفتگوی پیشرو به ارزیابی و تحلیل وضعیت تولیدات تصویری در ایران (در قالبهای مختلف) از منظر علم ارتباطات پرداخت. مشروح گفتگو با رضائیان را در ادامه میخوانید:
ارزیابی شما از تولیدات تصویری برای نمایشهای غیرسینمایی و تلویزیونی در ایران از منظر علم ارتباطات چگونه است؟
تولیدات تصویری در ایران در شرایط کنونی، دقیقا در چهار نوع و شکل ارائه میشود: اول، تولیدات تصویری در فضای وب است که در محیطهایی نظیر آپارات، یوتیوب و یا تلویزیونیهای اینترنتی مختلف عرضه میشوند. دوم، تولیدات تصویری در فضای نمایش خانگی است. سوم، تولیدات تصویری در فضای سینما است و در نهایت چهارم، تولیدات تصویری در تلویزیون است.
در میان تولیدات تصویری در این چهار حالت، آنهایی که جنبه آموزشی و سرگرمی دارند، در هر چهار نوع وجود دارد. ما در ایران در هر چهار نوع با گذشت سالیان مختلف، عملا با یک ضعف اساسی رو به رو بوده و هستیم که روز به روز پُر رنگتر نیز میشود: ما مدام شاهد هستیم که از قدرت قلم و نویسندههای قوی، خالی و تهی میشویم. باید توجه داشت که تولید تصویری در هر حالتی، مبتنی بر ایده، فکر و قلم است. این بدان معناست که پژوهش و نویسندگی همیشه پایه هر تولیدِ تصویری است. اگر ایده و یا کار فکری و قلم محکم نباشد، هر کاری هم که بکنیم، محصول نهایی نخواهد درخشید و دستاوردهای چندانی را نیز به همراه نخواهد داشت و جریان ساز نمیشود. در این راستا، هر چقدر که مثلا در نمایش خانگی متکی به چهرهها و اشخاص باشیم اما ایده، کار فکری و قلم قوی نباشد، کار به آن اندازه که باید و شاید خود را نشان نخواهد داد. همین مساله را در مورد تولیدهای تصویری در فضای وِب و یا تولیدهای تلویزیونی شاهد هستیم. در این چهارچوب، همانطور که گفتم این چهار شکل از تولیدهای تصویری، ضعف مشترکشان همان عاری بودنشان از برخورداری از پژوهش و قلم و کار فکری قوی است. بالطبع هرچقدر این فاصله بیشتر شود، ضعف ارتباطیِ تولیدات تصویری ما نیز بیشتر میشود و خود را به نحوی آشکارتر نشان میدهد.
ضعف دومِ تولیدهای تصویری در ایران در اشکال مختلف آن، حرکت آنها به سمت «ذائقه و خواستِ» مخاطب و نَه «نیاز» وی است. ما یک خواست مخاطب داریم و یک نیاز مخاطب. وقتی ما سراغ خواست مخاطب میرویم، عملا این ما هستیم که دنباله رو مخاطب میشویم. در این چهارچوب، تاثیرگذاری چندانی بر مخاطب صورت نمیگیرد و جریانسازی نیز در کار نخواهد بود. در واقع، از این منظر با مخاطب همراه شدهایم. این خود نقطه ضعف دیگر تولیدهای تصویری چهارگانه در کشور ما است. البته باید این توضیح را هم بدهم که منظور این نیست که ما نباید ذائقه و خواست مخاطب را ببینیم و مورد توجه قرار دهیم. خیر، هنرِ کار تولید تصویری این است که خواستِ مخاطب را به نیازِ وی نزدیک کند. خواست مخاطب را عمق دهد و هر میزان که این خواست را عمق دهد، عملا آن را به سمت نیازِ وی رهنمون خواهد کرد.
من غیر از دو نقطه ضعفی که اشاره کردم، ضعف سوم را این میدانم که دیدگاههایی که هر از چندگاهی به عنوان ممیزی در نهادهای مسوول اتفاق میافتد، کاری کرده که نویسنده از یک طرف و کارگردان از طرف دیگر در هر کدام از چهار نوع تولید تصویری که به آنها اشاره شد، مدام احساس میکنند که دامنه و میدان تولید برایشان محدودتر میشود و در نقطه مقابل، ممیزیها افزایش قابل ملاحظهای میگیرند. این مساله کار را به جایی میرساند که افراد محکم تر، قوی تر، باسوادتر و غنی تر، از تولید فاصله میگیرند. این مساله در هر کدام از چهار عرصه تولید محتوای تصویری قابل رصد و مشاهده است.
به طور کلی اگر من بخواهم ارزیابی ارتباطی (از منظر علم ارتباطات) در مورد تولیدات تصویری ایران در اشکال مختلف آن در کشورمان داشته باشم، سه ضعف مذکور را ضعفهایی جدی میبینم و البته ضعفهای دیگر که شاید مطرح شوند را ضعفهای درجه دو و با اهمیتی کمتر ارزیابی میکنم.
با توجه به ارزیابی که از تولیدات تصویری چهارگانه در ایران ارائه کردید و به طور خاص نقاط ضعف برجسته آنها را در قالبِ سه حوزه اساسی مورد اشاره قرار دادید، ارزیابی شما از منظر ارتباطی (علم ارتباطات) در مورد تولیدات تصویری شبکه نمایش خانگی چیست؟
عرصه نمایش خانگی در شرایط کنونی رقیب جدی سینما و تلویزیون شده است. حرف اساسی در این چهارچوب این است که کنشگرانی که اکنون در قالب تولیدات آثار تصویری در حوزه نمایش خانگی فعالیت دارند، بر این باور هستند که میزان ممیزی در این حوزه (یکی از سه ضعفی که پیشتر در حوزه تولیدهای تصویری کشورمان به آنها اشاره شد)، کمتر است. از این رو، چون ممیزی کمتری در این عرصه فعال است و اجرایی میشود، آنها فعالیتهای خود را در آن گسترش بخشیدهاند. درست به همین دلیل است که میبینیم این عرصه از تولید محتوای تصویری در کشورمان، مخاطبان قابل توجهی حتی بیشتر از تلویزیون و سینما پیدا کرده است. از این رو، افزایش تولید در عرصه نمایش خانگی به دلیل این بوده که تولیدکنندگان و فعالان این حوزه تولید آثار تصویری، به این جمعبندی رسیدهاند که در این حوزه شاید بتوانند به نحو بهتری و با میدان کاریِ بازتری فعالیت کنند.
حال از نظر علم ارتباطات، آنهایی که برنامه تولید میکنند و نَه سریال (در حوزه نمایش خانگی)، بخشی از برنامهها جدای از ماهیت آموزشی، به حوزه سرگرمی اختصاص دارند. در برنامههای سرگرمی اگر به سمت جذب مخاطب و پُر کردن اوقات فراغت برویم و از ژانر طنز نیز استفاده کنیم، طبیعی است که میتواند معطوف به نقدی غیرمستقیم در مورد شرایط اجتماعی کشورمان باشد (زیرا اساسِ کار طنز نیشتر زدن و بیان مسائل تلخ با زبانی متفاوت است). در این راستا، وقتی در علم ارتباطات از Representation یا «بازنمایی» سخن میگوییم (که در علم ارتباطات در حوزه ارتباطات فرهنگی وجو دارد)، در واقع میخواهیم بگوییم که اکنون در جامعه چه میگذرد و منِ نوعی (به عنوان تولید کننده یک اثر) در حال بازنمایی آن هستم.
به این قبیل آثار نمیتوان گفت مبتذل زیرا اگر بخواهیم وارد حوزه سرگرمی بشویم و به هر سرگرمی برچسبِ ابتذال بزنیم، اساسا هر سرگرمی میتواند در این حوزه (مبتذل) تعریف شود. وقتی ما به عرصه تولید نمایش خانگی ورود کرده و دست به بررسی و تحقیق میزنیم، منتقدان هنری و متخصصان این عرصه باید نظر دهند. اما من از منظر ارتباطی این ارزیابی را دارم که این مصداق سرگرمی است خصوصا وقتی که طنز به خدمت سرگرمی درمیآید و روندی آموزنده را در پیش میگیرد. یک عده در این فضا میگویند که خیر در این عرصه بیشتر سعی شده تا تکیه به چهره وجود داشته باشد و با استفاده از آنها عملا جلوهای از ابتذال خلق شده است.
با این حال، من به شخصه به عنوان فردی که در حوزه علم ارتباطات فعال هستم بر این باورم که تقویت نمایش خانگی، هم در بُعد محتوایی، هم سرگمی و هم در بُعد برنامههای اجتماعی و طنز، یک ضرورت است. اما این ضرورت را بر اساس همان سه ضعفی که پیشتر در مورد تولیدات محتوایی چهارگانه تصویری کشورمان مورد اشاره قرار دادم، در این راستا میبینم که نباید صرفا به ذائقه مخاطب تکیه کنیم و سطحی حرکت کرده و قانع شویم که فقط مخاطب برایمان کف بزند. ما باید دنبال این باشیم که ارتباطاتی را با مخاطب از نظر ارتباطی و فرهنگی برقرار کنیم که مخاطب به واقع در کنار سرگرمی بیاموزد و مثلا در قالب طنز، ضمن اینکه گل لبخند بر لب دارد، درسهایی را نیز فراگیرد. در واقع، سعی کنیم از خواستِ مخاطب قدری پا را فراتر بگذاریم. گرچه در مورد موضوعی به نام سرگمی باید بدانیم که این حوزه رسالت آموزشی و اطلاعرسانی ندارد. در مطالعات رسانه گفته میشود که سرگمی به دنبال این نیست که به کسی آمورش دهد یا اقدام به اطلاعرسانی کند و یا دیدگاه مخاطب را تغییر دهد. در عوض، سرگرمی به دنبال آرامشِ مخاطب و پر کردن اوئقات فراغت وی است. ما نباید سرگرمی را از منظر مطالعات رسانه به شیوه دیگری ارزیابی و تعریف کنیم. البته که جنبههای فنی و هنری موضوع را نیز بایستی متخصصان امر بررسی کنند.