چقدر هم نمادین است که به این تیم میگویند «امید». دقیقا همان چیزی که جامعه فوتبال و شاید در ابعادی بزرگتر بخش عمدهای از مردم از آن دست کشیدهاند. امید همان تیمی است که مهدی مهدویکیا سرمربیاش میگوید حتی تا فرودگاه مهرآباد هم نمیتواند برود چه برسد تا پاریس!
فدراسیون فوتبال همانطور که در ۶ ماه گذشته امید مردم برای موفقیت تیم ملی فوتبال در جام جهانی را کشت حالا کمر به قتل امیدها بسته است. تیمی بیسر و سامان و بیبرنامه که مربی خارجیاش شکایت کرده، تیمهای لیگ برتری به آن بازیکن نمیدهند، چون فدراسیون را رسما به حساب نمیآورند و سرمربیاش مانده تک و تنها با نیمکتی که در یک بازی دوستانه تنها ۵ نفر روی آن نشستهاند. کار این تیم به جایی کشیده که مربی خارجی استقلال به خودش جرات میدهد قبل از بازی دوستانه تیم به راحتی بازیکنش را از اردوی تیم ملی فرا بخواند و دست مهدویکیا را بگذارد توی پوست گردو.
آقای ماجدی! آقای اصولی! آقای افشاریان و سایر دوستان! خداوکیلی یکبار، فقط یکبار بنشینید و با خودتان حساب کتاب کنید و ببینید در این ۶ ماه که عنان فوتبال را در دست گرفتید چه کار کردید. از خودتان حساب بکشید که چه به روز فوتبال ملی این کشور آوردید. جواب رسانهها را که نمیدهید و اگر بدهید مدعی میشوید چیزی کموکسر نبوده و تازه طلبکار هم هستید. اما آیا پیش وجدان خودتان هم همینطور پاسخگو هستید؟ قبول میکنید که شما توانایی اداره فدراسیون را ندارید؟ مگر شما رییس سابق فدراسیون فوتبال را به آن شکل مشکوک عزل نکردید که به قول خودتان اوضاع را سر و سامان بدهید؟ این است سر و سامان دادن؟ نکند در فرهنگ لغات شما بهتر شدن اوضاع مترادف است با نابودی؟
چرا باید مهدویکیا سرمربی تیم ملی امید اینقدر ناامیدانه در مورد آینده حرف بزند؟ چرا باید در آستانه سفر به مسابقات کشورهای اسلامی بگوید: «مشکلات ما بیشتر روی مسائل خارج از تیم بوده است. من اعتقاد دارم مربی باید تمرکزش روی مسائل فنی باشد، اما ما مدام درگیر این هستیم که کدام بازیکن میآید و کدام بازیکن نمیآید. تمرینها هم نصفه و نیمه پیش میرود. با این شرایط ما راه به جایی نخواهیم برد. به نظر من اگر در این مسابقات شرکت نکنیم، بهتر است. با توجه به فشار بازیها و کادر کوچکی که داریم، قطعا خیلی از بازیکنان ما آسیب خواهند دید.»
تا دیروز سوال این بود که چرا انجام نمیدهید و چرا پیگیری نمیکنید و چرا درگیر جنگ قدرت هستید و امروز شما فقط باید به این سوال پاسخ بدهید که چه اتفاقی بیفتد، استعفا میدهید؟ این میز و صندلی در فدراسیون فوتبال چقدر ارزش دارد که حاضرید تمام منافع فوتبال را برایش قربانی کنید اما آن را رها نکنید. شما میتوانید تا فردا صبح توجیه بیاورید. از تحریمها و مشکلات ناشی از اتفاقات گذشته دم بزنید. پشت صعود تیم ملی به جام جهانی که در زمان رییس عزل شده فدراسیون فوتبال رقم خورد سنگر بگیرید و روابطتان را با مقامات بالا محکمتر کنید. اما نمیتوانید کاری کنید که واقعیتها دیده نشوند. واقعیت این است که شما نمیتوانید یک بازی دوستانه برای تیم ملی بزرگسالان برگزار کنید. واقعیت این است که شما نمیتوانید یک میزبانی ساده را به انجام برسانید. واقعیت این است که تیم ملی با مدیریت شما چند پاره شده و ابقا یا برکناری اسکوچیچ جوک روز رسانههای خارجی. واقعیت این تیم امید است.
این تیم مثلا قرار بود به حسرت نیم قرنی فوتبال ایران پایان دهد و راهی المپیک شود. اما حالا در شرایطی قرار گرفته که تنها آرزوی سرمربیاش جمع شدن بازیکنان کنار هم است. خود مهدویکیا میگوید عوض اینکه فکر برنامههای فنی تیم باشد بیشتر معطل آمدن یا نیامدن بازیکنان است. اسطوره فوتبال ایران که گفته حاضر است تبعات جوانگرایی را بدهد. همان کسی که بعد حذف از مسابقات آسیایی تمام انتقادها را به جان خرید تا مبادا شما مورد سوال قرار بگیرید. هنوز هم میگوید پای حرفش هست و فقط مقداری حمایت لازم دارد که شما همین را هم دریغ میکنید. تا جایی که ستاره سالهای گذشته بوندسلیگا با تاسف تاکید کند: «با این شرایط به این مسابقات برویم، خیلی دور از انصاف است.» مهدویکیا با زبان بیزبانی دارد به شما میگوید این کارتان نامردی است. نامردی در حق امیدهای فوتبال ایران. نامردی در حق آینده جوانانی که قرار است چند سال دیگر پیراهن تیم ملی بزرگسالان را به تن کنند.
کی میخواهید بفهمید شما در حال کشتن امید هستید؟ قسمت خندهدار داستان آنجاست که این وضعیت تا حداقل دو سال و نیم دیگر ادامه پیدا خواهد کرد. تیم ملی فوتبال در زمان مدیریت شما قرار است راهی جام جهانی شود. جام ملتهای آسیا همزمان با حضور شما برگزار میشود و حتی المپیک ۲۰۲۴ پاریس هم با حضور مشعشع شما در فدراسیون مقارن است. پس فقط میتوان گفت خدا به داد برسد!