این بخشی از دفاعیات خسرو گلسرخی (از مبارزین دوران ستمشاهی) در بیدادگاه رژیم شاه است که علیرغم اعتقاد به مارکسیسم، نمیتواند به حقانیت حماسه جاودان حضرت اباعبدا…الحسین (علیهالسلام) در عاشورای سال ۶۱ هجری اعتراف نکند و آن حماسه انکارناپذیر را الگو و الهامبخش مبارزات آزادیبخش طول تاریخ انقلابات بشریت نداند. اینچنین است که نام مبارک و مقدس حسینبنعلی (علیهالسلام) بهعنوان سالار شهیدان و سرور آزادگان جهان بر تارک برگبرگ صفحات تاریخ ظلمستیزی و عدالتخواهی میدرخشد.
تحسین و تعظیم مقابل حماسه حسینی قرنهاست که مرزها و تفکرات و باورهای گوناگون را درنوردیده و به قلب تمامی انسانهای مبارز و آزاده راه یافته است. چنین نفوذ عمیقی موجب شد موتور محرک و مغز متفکر امروز هسته مرکزی غرب صهیونی (با محوریت آمریکا) که رویکردی بنیادگرایانه برای پایان تاریخ در پیش گرفته، در مقابل جریان خیزش اسلامی (با محوریت قیام کربلا) موجودیت خویش را در خطر جدی ببیند.
فیلمسازان ما را چه شده است؟
انقلاب اسلامی ایران رویکردی اصولگرایانه، متکی به سنت شیعی و با توجه به آخرالزمان و پایان تاریخ ارائه کرد، بهطوریکه این انقلاب را مقدمه ظهور مهدی موعود (عجلا… تعالی فرجهالشریف) دانست و نسیم حیاتبخشی بود که برپاکنندگانش، پیش از آنکه شعار «رهبر ما خمینی است» را سر دهند، فریاد برمیآوردند که «نهضت ما حسینی است».
از همین رو عاشورا و حماسه پرشکوه آن ازجمله بنیادهای تردیدناپذیر این نسیم حیاتبخش شیعی بوده و هست. پدیدهای که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادیخواهان بهشمار آمده. قدرت این رمز و راز آنچنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است.
چنین نیروی عظیم معنوی که در این حد و اندازه شگرف، غرب صلیبی/ صهیونی را آشفته و هراسان ساخته است، قطعا از مایههای فوقالعاده و حیرتآوری برای قرارگرفتن در قاب تصویر و تاثیرگذاری هنری برخوردار است. اگرچه قطعا هیچگاه هیچ قاب و چارچوب هنری نخواهد توانست عمق این حماسه را به تصویر بکشد اما میتواند حداقل جرعهای از آن اقیانوس بیپایان عشق و ایثار را نمایش دهد.
در دورانی که بسیاری از اسطورههای خیالی و جعلی بر پرده سینما میتواند میلیونها ذهن و فکر را مسحور خود گردانده و تفکرات مخرب صهیونی را به افکار عمومی دنیا القا نماید، حتی تابش شعاعی هرچند باریک از حقیقت خورشید تاریخافروز بشریت که خونش در صحرای تفتیده کربلا به تمامی دشتهای انسانیت جاری گشت، میتواند تمامی آن جادوهای خیالی را بسوزاند و واقعیت را به چشمان نابینای رهگمکردگان بنمایاند.
این تاثیر را میتوان از نتیجه تلاش معدودی از فیلمسازان متعهد در قالب نمایش برخی فیلمها و سریالهای دینی و تاریخی در دیگر سرزمینها و شیفتگی مردم آن دیارها به بارقههایی از حقایق الهی که در این آثار نمایانده میشوند، دریافت.
پس چگونه است، درحالیکه حماسه سرور آزادگان و سالار شهیدان، حضرت اباعبدا…الحسین (علیهالسلام)، پس از گذر ۱۴۰۰سال، هر زمان شعلهورتر از قبل، جانهای شیفتگانش را میسوزاند، انقلابیون و مبارزان آزادیخواه را شگفتزده و مفتون خویش ساخته و سران و اذناب نیروهای شیطانی را مضطرب و وحشتزده میکند، سینمای ما ایرانیان بهعنوان ملتی که بیش از سایر ملل، ادعای پیروی از حسینبنعلی (علیهالسلام) دارد و در هر جشن و سوگی، به صحرای کربلا گریز میزند و نام مبارک فرزند زهرای اطهر(سلاما…علیها) در هر صبح و شام، زینتبخش حرف و نقلش است، دربرابر چنین حقیقتی، خاموش و ساکت مانده است؟
چگونه است درحالیکه مردم جهان، خسته و ملول از غوغای سرسامآور رسانهها، بهراستی تشنه شنیدن و دیدن حقایق جهان اسلام هستند و هرزمان علیرغم فتنههای بیشمار ساحران حاکم بر دنیا، تمایل بیشتری نسبت به این دین رهاییبخش نشان میدهند اما اثری در این باب از سوی فیلمسازان ایرانی ارائه نمیشود؟
اگر بنابر آن حدیث معروف براین باور هستیم که حسینبنعلی (علیهالسلام) مصباح هدایت و سفینه نجات برای همه بشریت است، بایستی اطمینان داشته باشیم که به خواست خدا، بازگویی قیام و حماسه باشکوه کربلای حسینی با هر زبانی ازجمله تصویر، تنها راه رساندن پیام عاشورا به مردم ستمدیده همه سرزمینهاست که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
اگرچه ایمان داریم که خداوند خودش حافظ و نگاهدارنده و گسترشدهنده نهضتهای الهی است.