پلوشه ارشاد فعال حقوق زنان در افغانستان با اشاره به مبارزه و مقاومت زنان درباره سریال «خاتون» ساخته تینا پاکروان یادداشتی نوشت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«سریال خاتون تمام شد ولی مبارزه «خاتون»ها هنوز هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت…
خاتون نمادی از شجاعت، دلیری، با اعتماد به نفس عالی و همت والا بود؛ زنی که مقابل ظلم و اسارت صدای خود را بلند کرد، شجاعانه مبارزه کرد، از حق خود دفاع کرد و خود را از اسارت آزاد کرد، بعد با تمام همت و عزم راسخ راه دوباره آفریدنش را آغاز کرد. سفری بیحد سخت که هزینههای گزاف هم در پی داشت، شاید به قیمت جان خودش و جان عزیزانش هم میتوانست تمام شود، اما نترسید و آرام ننشست و مبارزه کرد، به گفته مردم «کفنش را بر سرش بسته بود»، یعنی از سر خود تیر بود، خاتون حتی مرگ را هم بر زندگی در اسارت و حقارت ترجیح داده بود.
این سریال مرا به آن عصر و زمانی برد که زن فقط برای خانهداری و بچهداری به حساب میآمد.
در جامعه آن سالها که حتی نگاه کردن و یا لمس کردن اسلحه برای زن ناممکن بود، خاتون به طور عالی و حرفهای از اسلحه استفاده میکرد و این را مادرش به او یاد داده بود تا در وقت ضرورت بتواند از خودش محافظت کند. یک زن مایحتاج زن دیگر را درک میکند، ولی از طرف دیگر مادرشوهرش چگونه در قسمت آزادی و طرز لباس پوشیدن خاتون حساس بود، باید بگویم که: از ماست که بر ماست! متأسفانه بیشترین ضربهها را از همجنس خود میخوریم، بیایید دست به دست هم دهیم تا مقابل ظلم بایستیم.
هر زن میخواهد مثل خاتون باشد، ولی تنها با خواستن نمیشود خاتون شد؛ به خواستهها باید جامه عمل پوشاند.
هر زن در درونش خاتونی زندگی میکند، فقط باید پیدایش کند، بیدارش کند و هرگز از شکست نترسد.
شکست ما شاید برای ما شکست باشد ولی برای نسل بعدی صددرصد پیشرفت و پیروزی خواهد بود، مادران ما مبارزه کردهاند که ما به این مکان و مقام رسیدهایم، ما مبارزه میکنیم تا فرزندان ما به جایگاه بهتر از ما برسند.
خاتون باید برای همه ما زنان یک الگو باشد، یک درس باشد، تا ما را برای مبارزه بیپایان آماده کند.
ما باید توان عبور از سدهایی که سر راه ما قرار دادهاند و قرار میدهند را پیدا کنیم. با آنکه خاتون به جایی که میخواست نرسید و این خود یک درس دیگری است تا ما بدانیم با آنکه شاید نرسیم ولی نسل بعد از ما این سفر نیمهتمام را به منزل مقصود خواهند رساند. مادر خاتون چمدان این سفر پر از مشکلات را آماده کرد، خاتون آن را تا ایستگاه قطار رساند و اینجا ماییم که هم بلیت در دست داریم و هم تا ایستگاه قطار رسیدهایم، کافی است سوار قطار شویم و به طرف منزل سفر کنیم. شاید به منزل نرسیم ولی قطعا چند ایستگاه جلوتر خواهیم رسید.
زن مثل کوه آتشفشان است، در درونش مدام آتش مَحبت، مسئولیت توجه و پیشرفت شعلهور است. هرکسی که بخواهد این آتش را خاموش کند یا روی آن سرپوش بگذارد، باید منتظر فوران باشد. حس خفگی، آتش مَحبت زن را با قهر و غضب جایگزین میکند. نگذارید زن فوران قهر و غضب داشته باشد و با فورانش دنیا را نابود کند.»