شیرینی بخشش مدتی است که شده بهانه برنامهای با عنوان «اِرحام». این برنامه کاری از گروه علوم قرآنی است که با موضوع ترویج فرهنگ عفو و بخشش و اصلاح ذاتالبین این روزها از شبکه قرآن پخش میشود. اختلاف در روابط اجتماعی، کاری، خانوادگی، مالی و جرایم عمدی و غیرعمدی عمده موضوعات و پروندههایی است که در ارحام به آن پرداخته میشود.
در قسمت اول گزارش ارحام پای صحبتهای امیر مهرداد خسروی، مجری برنامه نشستیم که کار سختی دارد برای برقراری سازش و صلح میان مهمانان برنامه و تلاشی که گاهی با موفقیت همراه میشود و گاهی نمیشود. در گزارش بعدی هم ناگفتههای تهیهکننده و سردبیر برنامه یعنی محمد بخشایش را از این تجربه پرفرازونشیب میخوانید.
با دشواری که در هر قسمت از ارحام با آن مواجه هستید، شروع کنیم. شما در این برنامه وظیفهای بیش از یک مجری را دارید. در واقع نقش وکیل هر دو طرف را ایفا میکنید و این همان اتفاقی است که ساده نیست. از هدایت این فضا بگویید.
همانطور که حتما عنایت دارید، من سالهای طولانی است که فعالیت رسانهای در شبکههای مختلف سیما دارم. گاه در جایگاه مجری و گاه بهعنوان مهمان مباحث کارشناسی مرتبط با حوزه مطالعاتیام را تقدیم مخاطبان عزیز کردهام. شاید بتوانم بگویم که این توأم بودن هردو نقش، تاثیر تعیینکنندهای برای اداره مجموعهای با مختصات ارحام را رقم زد. خب طبیعی است از یکسو وظیفه داشتم تا در قامت مجری نقشی حرفهای ایفا کنم و از سوی دیگر موظف بودم تا محتوا را به نحوی مدیریت کنم که ضمن حفظ سلامت پیام برای مخاطب، در عین حال جاذبه هم داشتهباشد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید، من مقید بودم قبل از هر برنامه از موضوع دعوا و اختلاف میان طرفین تا حدی مطلع شوم که شرایط پرونده من را محصور در یک کلیشه نکند و تعمد داشتم به نحوی وارد صحنه نشوم که تصنعی شود. البته کاملا به پروندهها اشراف داشتم اما هرگز با سؤال از پیش طراحی شده وارد برنامه نمیشدم. تمام سؤالات، متون پلاتوها و حتی دیباچههای آغاز هر برنامه بدون استثنا محصول اتفاقات لحظه و کاملا بداهه بود. در حین برنامه دغدغه جدی داشتم از میان روایت شدن رخدادها که توسط مهمانان بیان میشود، سؤالها را به گونهای بپرسم که درام و قصه شکل بگیرد تا برای بیننده ایجاد جاذبه کند و صرفا یک گفتوگوی معمولی نباشد. دشواری این مسأله زمانی پر رنگ میشد که با مهمانی مواجه بودیم که فردی کاملا عادی و طبیعتا غیرحرفهای بود و شکل دادن یک درام در روایت آن هم مبنی بر طرح نوع سؤال، واقعا دشوار بود. برخی از آنها واقعا خیلی توان صحبت جلوی دوربین را نداشتند یا فقط با یک کلمه نارسا پاسخ میدادند. با اینحال شرایط اینگونه گذشت. گرچه معتقدم کاستیهای بسیاری در کار من وجود دارد که امیدوارم بینندگان از سر کرامت ببخشند.
حفظ عدالت در طول این گفتوگوها هم یکی از مهمترین مسائلی است که اهمیت زیادی دارد. شما چطور روی این خط باریک قدم برمیدارید؟
واقعا رعایت عدالت در چنین برنامهای کار دشواری است چرا که اولا مسأله مبنی بر یک اختلاف و دعوا و تنش مین دو فرد مهمان است و هریک معمولا خود را ذیحق میداند و از آن مهمتر، این برنامه در معرض نگاه و قضاوت میلیونها بیننده است که هریک ممکن است در پندار خود، طرفدار نگاه و موضع یکی از طرفین دعوا باشد. اینجاست که اگر مجری به این مهم توجه نداشتهباشد، ممکن است یک خطای راهبردی که مغایر با هدف برنامه است مرتکب شود. من در چنین لحظاتی سعی میکردم خودم را در جایگاههای ذهنی اطراف این موضوع بگذارم و از دریچه آن موضع به مسأله نگاه کنم. یعنی وقتی با مهمان نخست گفتوگو میکردم در عینحال سعی میکردم احساس لحظه او، خانوادهاش، خود طرف دعوا و حضار داخل استودیو و مخاطب در منزل را تا قدر ممکن درک کنم تا بفهمم الان اینها در مقابل نوع سؤال من چه حس و حالی خواهندداشت و اگر من خودم در این لحظه جای هر یک از آنها بودم، چگونه به مسأله نگاه میکردم و چه احساسی داشتم. نمیخواهم بگویم خیلی کار بزرگی کردم اما واقعا راحت نبود و اینکه این شرایط که امری کاملا درونی برای من بوده از نگاه تیزبین شما پنهان نمانده، برایم جالب است.
دلسوزی و همراهی با مهمانان هر قسمت هم اتفاقی است که در اجرای شما به چشم میخورد به شکلی که نشان میدهد به دنبال حل مشکل دو طرف هستید. این حس و حال از کجا میآید؟ انگار در هر قسمت خودتان را جای طرفین ماجرا میگذارید. درست است؟
واقعا خیلی دوست ندارم حرفهای شعاری و آنچنانی بزنم. نمیخواهم بگویم خیلی معنوی هستم یا اینگونه نقابهای اغواگر به چهره بزنم؛ ولی واقعا این باور را دارم که دنیا ارزش اینهمه گرفتاری را ندارد. خود دنیا و زیست انسانها در این دنیا ذاتا و به اندازه کافی همراه با سختی و گرفتاری هست. بعد هم کل قصه، با چشم به هم زدنی تمام میشود، با این وصف چرا ما آدمها باید اینقدر خودمان را با سنگدلی و سختگیری بیشتر دچار رنج و گرفتاری کنیم؟ گاهی به عنوان عضوی از جامعه بشری واقعا دلم برای بشریت میسوزد. ما انسانها خیلی در غفلت هستیم و سراب بودن دنیا را باور نداریم والا اینقدر به هم سخت نمیگرفتیم. به همین دلیل در هر برنامه دلم میخواست که به نحوی این پرونده به فرجام خوبی ختم شود و طرفین به صلح و آشتی برسند. وقتی هم در برخی برنامهها تلاشهایم به ثمر نمیرسید، عمیقا درونم حس و حال خوبی نداشتم. بر همین اساس خیلی دوست داشتم تا قدر ممکن اگر بضاعتی دارم، کوتاه نیایم و هرطور شده اسبابی فراهم شود تا این دو انسان به صلح برسند و یک جوری همیشه دوست داشتم داد بزنم که به خدا اینقدر ارزش ندارد. بیایید کنار هم زندگی را آسانتر کنیم.
برنامهای بوده که خودتان هم تحتتأثیر آن قرار بگیرید و هنوز در خاطرتان ماندهباشد؟
بله. البته به طور معمول برنامهها چون هریک قصه و اتفاقی جدید و متفاوت داشت، برای من هم اثر و پیامهای متفاوت خودش را داشت اما برخی برنامهها من را به شدت تحت تأثیر قرار میداد. گاه اتفاق میافتاد با شنیدن غم و گرفتاری یکمهمان، تمام وجودم غصهدار میشد حتی برخی شبها با تمام خستگی نمیتوانستم از حکایتی که در استودیو دیدهبودم، ذهنم را فارغ کنم. و گاه بزرگمنشی و کرامت برخی مهمانان مرا تا سر حد گریه تحتتاثیر قرار میداد. واقعا برنامه ارحام آمیختهای از هماوردی احساس و عقلانیت انسانها بود.
مهمانان در این برنامه با دوربین هم خیلی راحت هستند و بخش زیادی از این جریان مرهون اجرا و هدایت شما در صحنه است. این راحتی و رودربایستی نداشتن با دوربین را چطور شکل دادید؟
خاطرم هست سالهای پیش، به دعوت اداره کل آموزش سیما، دورههایی را برای مجریان سیما برگزار میکردم که در آن دورهها مباحث اخلاق حرفهای و تکنیکهای اجرا را آموزش میدادم. یکی از موضوعات آموزشی در آن جلسات همین مسأله مورد سوال شما بود. واقعیت این است عموم کسانی که مقابل دوربین قرار میگیرند آن هم با مختصات فضای حرفهای استودیو، نور و پروژکتور، حضور تماشاچیان و… جو سنگینی او را درگیر میکند و برای این افراد صحبت کردن جلوی دوربین خیلی سخت میشود اما تکنیکها و روشهایی وجود دارد که به دوستان همکار هم آموزش میدادیم تا بر اساس آن بتوانند اصطلاحا فضا را برای مهمانشان بشکنند و یخ مهمان را آب کنند تا راحت شود و بعد برای یک گفتوگوی خوب و راحت آماده شود. خب طبیعی است که بخشی از این تکنیکها را نسبت به مهمانان هم قبل از شروع ضبط و گاه حین اجرای برنامه به کار میبردم تا آنها که عموما هم تجربه اولشان برای حضور جلوی دوربین بود بتوانند راحت و بدون تکلف صحبت کنند.
کمی هم از تأثیرات اجتماعی این برنامه و بازخوردهایی که از مردم گرفتید، بگویید. فکر میکنید ارحام توانسته مردم را به گذشت و مودت دعوت کند؟
طبیعتا قضاوت من در پاسخ به این سؤال هرگز علمی و دقیق نیست چون من هیچ بررسی پژوهشی یا جامعه آماری از مخاطب ندارم. آنچه میتوانم بگویم صرفا بر اساس نظر اطرافیان و گاه پیامکهای مردمی و گاهی نیز شنیدن نظرات برخی از خواص جامعه است. در مجموع آنها که برنامه را دیدهاند، جز گلایه از اینکه چرا در یک شبکه عمومیتر این برنامه پخش نمیشود، نشنیدم.
حالا انتقاد نکردنشان چه بسا از سر لطف و اغماض بزرگوارانهشان بودهاست ولی فعلا دستکم نکته منفی یا نقدی منتقل نشدهاست. البته از حیث حرفهای طبیعی است که هر برنامهای که تولید میشود در منظر نگاه سلایق مختلف، ارزیابیهای متفاوت و متنوعی میشود.
نکته جالبی که گاه در پیامکها به طور چشمگیری با آن مواجه میشدیم، مهربانی بینظیر مردم عزیزمان بود که وقتی موضوعاتی در حوزه مسائل اختلافات مالی و چک و… مطرح میشد، خیلیها درخواست میکردند راهی معرفی شود برای کمک کردن، که بسیار قابل توجه بود.
قطعا میپذیرید برنامهای با مختصات ارحام، یکی از ضرورتها و نیازهای جامعه امروز ماست و با این سختی تولید شده اما این برنامه با این مختصات در مرحله پخش با کملطفی بسیاری پخش شد.
اولا از ابتدا قرار بود همزمان با پخش در شبکه قرآن، در شبکه یک هم پخش شود که نشد. در شبکه قرآن هم چند نوبت به دلیل مناسبتهای مختلف از جدول پخش حذف شد. زمانهایی هم که پخش میشد، نسبت به ساعتهای اعلامی به مخاطب، منظم پخش نمیشد. گاه با نیمساعت تاخیر روی آنتن میرفت.
به هر حال مهمترین انتقاد و گلایه من این است چرا برنامهای که اگر منظم و همزمان در شبکههای عمومیتر پخش میشد، آثار آموزشی و فرهنگی موثری برای شرایط جامعه امروز داشت، مورد کملطفی جدی قرار گرفت؟
امیدوارم عزیزانی که مسئولیتی دارند، اگر این نقد را روا دانستند، حداقل برای بخشهای باقی مانده آن چاره بیندیشند و جبران کنند.
حرفهای ناگفته
نکته باقیماندهای که مایل بودم در خصوص برنامه ارحام عرض کنم بیشتر طرح یک انتقاد یا به تعبیری گلایه از یک بیمهری نسبت به این پروژه است. من سالهاست در بخشهای مختلف رسانهملی فعالیت حرفهای داشتهام. با اتکا به این سابقه عرض میکنم که تولید برنامه ارحام واقعا کاری بسیار سخت و پیچیدهبود که در ظاهر هرگز به چشم نمیآید. ظاهر برنامه یک مجموعه تلویزیونی است مثل سایر برنامهها اما وقتی به شرایط تولید آن کمیدقت کنید، تا حدودی به دشواریهای خاص آن پی خواهیدبرد. جدا از شرایط خاص کرونا و محدودیتهای زمان تولید، اگر کمیدقیق شوید که با چه دشواریهایی سوژهها را به استودیو آوردیم و با حفظ اصول و رعایتهای حقوقی متقاعدشان کردهایم، آیا قابل لمس هست که چقدر سخت و گاه ناممکن است؟ حال به این مسأله این نکته را هم اضافه کنید که مهمان دوم اصلا نمیداند چرا به برنامه دعوت شده و بعد باید کاری کنیم که از این بیاطلاعی رنجیده نشود و با خاطره خوب و رضایت استودیو را ترک کند. یا این که این فرد حالا باید بهطور غیرمنتظره با کسی مواجه شود که با او اختلاف سنگین دارد و حتی حاضر نیست با طرف مقابل رودررو شود و گفتوگو کند. جالب است بدانید برخی مهمانان به محض مواجهه با این شرایط یا همان آغاز برنامه یا وسط برنامه، صحنه را ترک کردند. اینها را که صرفا گوشهای از چالشها بود، ذکر کردم تا موضوع اصلی را بیان کنم.