اغراق نیست اگر بگوییم همهچیز برایشان در پول خلاصه میشود؛ کسانی که حتی از مهمترین و مقدسترین اتفاق زندگی، یعنی تولد فرزندشان هم درآمدزایی میکنند.
این روزها اتفاقاتی در بستر جامعه رقم میخورد که کار را از حیرتزده شدن فراتر برده و زبانها را از بیان هر نوع واکنشی عاجز میگذارد. در گزارشی که از روزنامه همشهری با عنوان «مادران بلاگری از زایمان تا سیسمونی!» منتشر شده موضوع درآمدزایی برخی از مادران در اتاق زایمان مطرح شده. ماجرایی که هر چه بیشتر به آن فکر میکنیم، تکاندهندهتر جلوه میکند.
در این گزارش میخوانیم:
اغراق نیست اگر بگوییم همهچیز برایشان در پول خلاصه میشود؛ کسانی که حتی از مهمترین و مقدسترین اتفاق زندگی، یعنی تولد فرزندشان هم درآمدزایی میکنند. حالا دیگر ماجرا فقط کودکان کار مجازی نیستند؛ کودکانی که زیبایی، شیرینزبانی و نحوه تربیت و آموزششان، ابزاری برای بلاگر شدن، داشتن دنبالکنندگان بالا و کسب درآمد شده بود و همچنان هم ادامه دارد. اینبار نهتنها از بچهها برای جذب دنبالکننده استفاده میکنند، بلکه اصلا به قصد تولید محتواهای رنگینتر و جذابتر، بچهدار میشوند و به واسطه همین اتفاق تازه در زندگیشان، تعداد مخاطبانشان را بالا میبرند و با طیف وسیعی از پیشنهادهای کاری مواجه شوند. بچهدار شدن، به قصد درآمدزایی! تازهترین پدیدهای است که این روزها در فضای مجازی با آن مواجهیم. «من برای نگاه شما احترام قائلم؛ برای همین هم این ویدئوها رو میگیرم که شما خوشتون بیاد.» این را یکی از مادران بلاگر در پاسخ به دلیل تشریفاتی بودن جشنی مانند جشن تعیین جنسیت فرزند دومش میگوید. خندهدار است؛ او بابت جشن غیر مرسومی که برای فرزند دومش گرفته هم بر سر مخاطبانش منت میگذارد؛ مخاطبانی که از آن جشن فقط یک کلیپ چند دقیقهای و چند عکس نصیبشان میشود؛ نه چیز دیگری!
متضررها به صف
قرار به قضاوت نیست؛ قرار به فرضیهای است که خیلی جدی مطرح شده است و روز به روز هم جدیتر میشود؛ اینکه فرزندآوری، با آداب و رسومی همراه است که هرکدام از آنها برای مادران بلاگر، میتواند موقعیت، دنبالکننده و پول بیشتری به همراه داشته باشد:« فیلم تعیین جنسیت بچه فلان بلاگر را دیدهای؟» و همین میشود که پست جشن دست به دست میشود و دنبالکنندگانش بیشتر!
در واقع به نظر میرسد پروسه تولد فرزندش، از جشن تعیین جنسیت تا سیسمونی و زایمان و ده روزگی و چهل روزگی و دندونی و … هرکدام یک فرصت برای تولید محتوای مناسب صفحهاش است که موقعیت بهتری نصیبش میکند. در این میان، تنها چیزی که اهمیت ندارد، حریم خصوصی نوزاد تازه متولد شده است که روزی بزرگ خواهد شد و ممکن است از شروع زندگیاش در چنین موقعیتی، احساس رضایت نداشته باشد. این طور که علیرضا آلداوود، کارشناس فضای مجازی میگوید، تصاویر کودک، حریم خصوصی او به شمار میرود:«والدین، مالک کودکان خود نیستند و انتشار تصاویر کودک در فضای مجازی باید به عنوان نقض حریم خصوصی کودک و به صورت شفاف، جرمانگاری شود.» این تنها یکی از جنبههای منفی چنین جریانی است؛ چرا که در میان چنین معرکهای، تنها کسی که ضرر میکند فقط کودک نیست! متضررهای اصلی، دنبالکنندگانی هستند که زندگی واقعیشان را با زندگی غیرواقعی کسانی مقایسه میکنند که این بریز و بپاشها، نهتنها هیچ هزینهای برایشان ندارد، بلکه سودآور هم هست!
درآمدزایی با مادری
مخاطب چه میبیند؟ یک مناسبت که خودش به سادگی آن را گذرانده است و حالا میبیند که چقدر میتوانست لوکس و مفصل باشد. اما احتمالا خبر ندارد که هزینه برگزاری چنین جشنی از صفر تا صد آن برای صاحب صفحه نهتنها رایگان بوده که در آیندهای نزدیک، دلیلی برای درآمدهای میلیونی و میلیاردیاش میشود. در واقع اگر مادری برای خیلی از آدمها، فقط و فقط معنای مادربودن دارد، برای بسیاری از فعالان فضای مجازی و اصطلاحا بلاگرها، معنای درآمدزایی هم دارد.
این را روانشناسانی میگویند که معتقدند مادر شدن مهمترین و پاکترین تصمیمی است که هر فرد میتواند در زندگیاش بگیرد اما کاش بچهها را وسیلهای برای کسب درآمد بیشتر نکنیم. اتفاقی که این روزها در فضای مجازی افتاده و یک زوج جوان بدون فرزند، موقعیتهای کمتری برای جذب دنبالکننده نسبت به افراد بچهدار دارند؛ انگار که دست آنها برای پر زرق و برق نشان دادن زندگیشان، خالی است.
آسیبی که نمیبینیم
این یک واقعیت است؛ این که دایره تبلیغاتی که به آنها سفارش داده میشود، با بچه بیشتر میشود؛ از لباس کودکانه تا خرید سیسمونی و وسایل بازی و معرفی مکانهای تفریحی و گردشی که به بچهها ارتباط دارد. این بچهها از روزهایی که به دنیا نیامده بودند، ابزار درآمدزایی والدینشان بودند؛ والدینی که حتما خیر فرزندشان را میخواهند اما نمیدانند که راه را اشتباه میروند:«کودکانی که توسط خانوادهها به عنوان مدلینگ مورد استفاده قرار میگیرند در شرایط نامناسب تربیتی، آسیبهایی را تجربه میکنند که حتی ممکن است سببساز برخی اختلالها در آنان شود.»
این را علیرضا آلداوود، کارشناس فضای مجازی میگوید. او معتقد است کودکی که از سنین پایین در مرکز توجه قرار میگیرد، در بزرگسالی هم خواهان توجه دیگران خواهد بود و این باعث ایجاد احساس خودشیفتگی در کودک میشود:«از آن مهمتر این که این کودک در سنین بزرگسالی ممکن است دچار نوعی اختلال شخصیت شود که تحمل سختیهای زندگی را ندارد و این احساس میتواند حال افسردگیهای عمیق را در وجود او بپروراند.» آنها فکر میکنند خوشبختی را با پول زیاد به فرزندشان هدیه میدهند؛ شبیه کبکی که سرش را در برف کرده و نمیخواهد همه واقعیت را ببیند!
به سادگی یک جشن
بادکنکهای صورتی و سفید رنگی است که ردیف شده تا معلوم شود فرزندشان دختر است یا پسر! آنقدراین موضوع را عادی جلوه میدهند که اگر کسی جشن تعیین جنسیت نگیرد، انگار از همه قافلهها عقب مانده است. واقعیت این که هرچیزی بتواند عکس و فیلم جذابی از خودش به جای بگذارد، هدف بلاگرها قرار میگیرد و پروسه فرزنددار شدن یکی از همینها است. برایشان چه فرقی میکند؟ مهم این است که محتواهایشان دیده شود و چه اتفاقی مهمتر از بچهدار شدن تا از لحظه لحظهاش فیلم و عکس بگیرند و به نمایش همه بگذارند. بدیاش این است که در این مناسبتها، کار از یک تزیین ساده و فیلم و عکس معمولی گذشته است.
ما با فیلمهایی شبیه جشن عروسی روبهرو هستیم. با همان ادیتها و تصویربرداریها؛ آخرش هم با چه پاسخی روبهرو میشویم؟ «اینکه من برای مخاطبم ارزش قائلم و محتوای خوب تولید میکنم.» و ما چقدر باید ممنونشان باشیم که محتوایی به ارزشمندی جشن دندونی فرزندش را برای ما تولید میکند. آخرش چه میشود؟ این که آنقدر چنین مراسمهایی را عادی و معمول و مرسوم نشان میدهند که اگر کسی نخواهد چنین جشنهایی را بجا بیاورد، با علامت سؤال دوست و آشنا روبهرو میشود که واقعا نمیخواهی دندان درآوردنش را جشن بگیری؟ انگار نمیشود پیدایش اولین دندانهای نوزاد را در یک جمع خودمانی و یک دورهمی ساده و شاد با پدربزرگ و مادربزرگهایش برگزار کرد.