اولین بار که عکس فیلم را دیدیم، با خودمان گفتیم مگر میشود از سپهری تصویری با این کیفیت به جای ماندهباشد و بعد با کمی دقت در آن عکس پی بردیم که او سهراب نیست، این که علی قویتن است! کارگردانی که این گونه به سهراب سپهری بدل شدهبود، البته او شباهت اولیه زیادی با شاعر عزیز کاشانی داشت ولی گریم خوبی هم روی صورت او شدهبود، که این شباهت را بیشتر میکرد اما ماجرا فقط این نبود. کسانیکه علی قویتن را از نزدیک میشناسند، بر این باورند که او نه تنها به لحاظ ظاهری شبیه سهراب است بلکه از منظر خلق و خو و منش رفتاری نیز به سهراب شبیه است و ساخت فیلمی درباره بخشی از زندگی سهراب سپهری از دغدغههای چندین ساله اوست. با علی قویتن، کارگردان، نویسنده و بازیگر نقش سهراب در فیلم «رویای سهراب» که این روزها روی پرده سینماهاست، گفتوگو کردیم.
فرهنگ و هنر ما، چهرههای شناخته شده کم ندارد. چرا از این میان، سهراب سپهری را برای ساخت فیلم برگزیدید؟
سال۹۶ برای پیشتولید فیلم رویای سهراب به مکانهای مختلفی مثل روستای چنار در نزدیکی کاشان رفتم. سالها پیش، خواهر سهراب در این روستا زندگی میکرد البته مدتهاست این خانه را دکتری خریدهاست. این دکتر کهنسال که از دوستان قدیمی سهراب بوده، همراه همسرش در این خانه زندگی میکند و وقتی مرا دید از شباهت بین من و سهراب تعجب کرد. امروز بازدید از این خانه به عنوان یکی از اماکنی که سهراب در آن تردد داشته، آزاد است. صاحبخانه عکسهایی از سهراب را به دیوار سالنش آویختهبود و من در کمال ناباوری عکسی از خودم را بین آن عکسها دیدم. سکوت کردم و حرفی نزدم که این عکس من است اما برایم جالب بود به دلیل شباهت زیاد، حتی دوست سهراب که سالها با او معاشرت داشته هم ما را با هم اشتباه گرفتهاست! چند سال پیش کتابی درباره سهراب چاپ شد که عکس من را به جای سهراب روی جلدش کار کردهبودند! آنجا هم سکوت کردم. چون این کتاب چاپ و منتشر شدهبود.
فیلم شما، بخش حساسی از عاشقانههای سهراب سپهری را روایت میکند. چطور شد برای ساخت این اثر این بخش از زندگی او را انتخاب کردید؟
سهراب دو سال پیش از اینکه متوجه بیماریاش شود، یعنی سال۵۶ سفری به کاشان میکند. تا جایی که تحقیقات من نشان میدهد این سفر آخرین سفر سهراب به کاشان بودهاست. او در این سفر به نوستالژیهایش برمیگردد و من در رویای سهراب، این بخش را روایت کردهام که حاوی عاشقانگیهای سهراب است. عاشقانگیهایی که حتی در کتابهایی راجع به سهراب هم به آن اشاره نشدهاست و من این اطلاعات را در صحبتهایی که با دوستان نزدیک سهراب داشتم به دست آوردم. کما اینکه بعدها همین عاشقانهها میشود منبعی برای الهام شعرها و نقاشیهای سهراب.
سهراب سپهری از مشهورترین شاعران معاصر است که بیشتر اشعارش در قالب نیمایی بود. باتوجه به تحقیقات مفصلی که در ارتباط با ایشان داشتید، به چه دیدگاهی درباره جایگاه سهراب در هنر معاصر ایران رسیدید؟
سهراب اشعارش را در قالب نیمایی شروع کرد. به این خاطر که در ابتدای کار تاثیر زیادی از نیما میگرفت. بنابراین سعی داشت شعر نو بگوید و البته در مراحل اول چندان موفق نبود اما به حوزه ادبیات اشراف و تسلط کافی داشت. تصور میکنم در آن سالها قدری بین نقاشی و شعر سرگردان بود و مرتب از شعر به نقاشی و از نقاشی به شعر روی میآورد. او به هر دوی این هنرها وابستگی داشت و در نهایت زمانی سهراب، سهراب شد که سفرهای زیادی به خارج از ایران کرد. در واقع سفر به چین، ژاپن و هند بیشتر از سفر به آمریکا و اروپا روی او تاثیرگذار بود.
به چه دلیل فکر میکنید کشورهای آسیایی روی سهراب تاثیر بیشتری نسبت به کشورهای اروپایی و آمریکایی گذاشتهاند؟
انسانها در وجودشان ذاتی دارند که وقتی این ذات با اشیا، اماکن و محیط پیرامونشان همگرایی داشتهباشد، سبب شکوفا شدن ذوق و دانششان میشود. برای سهراب هم ظاهرا فضا و تاریخ و تفکر کشورهای آسیایی لایههایی از وجودش را که تا آن روز خاموش ماندهبود، شکوفا میکند. بعد از این سفرها بود که سهراب به نوعی خودش را پیدا میکند، اشعارش از قالب بیرون میآید و زبان و سبک خودش را در شعر پیدا میکند. شاید بعضیها سبک شعر سهراب را ساده بینگارند و فکر کنند حتی خودشان هم توانایی سرودن مانند آن را دارند اما در عمل نمیتوانند.
خودتان کدامیک از اشعار سهراب را دوست دارید؟
واقعا نمیتوانم بگویم کدامیک را بیشتر میپسندم. هر خطی از سهراب که میخوانم برایم دوست داشتنی است و هر کدام معانی و مفاهیم خود را دارند.
بعضی بازیگران رویای سهراب، هنرمندانی حرفهای و چهره هستند. این اتفاق روی فروش فیلم تاثیر گذاشته است؟
واقعیتش از همان ابتدا برای بعضی نقشها به بازیگران حرفهای فکر کردم که از آن طرف در اکران عمومی فیلم بیشتر دیده شود اما متاسفانه در اکران، سینماداران انصاف را رعایت نمیکنند. برای آنها ساخت فیلمی درباره شاعر پرآوازه ایرانی و کمکی که این فیلم به شناخت بیشتر مخاطبان از این شاعر و ادبیات میکند، اهمیتی ندارد. گویا فقط برای آنها پول مهم است. سیستم اکران در سینماها به قدری مشکل دارد که در آن روزهای نخست نمایش با اینکه سالنهایی در شهرستانها به اکران این فیلم اختصاص یافتهبود، اما عملا اکرانی در کار نبود! وضعیت اکران در تهران هم تعریفی ندارد. سالنهای اندک با سئانسهایی کمتردد در روز عملا نمیتواند ما را به نتیجه مطلوبی در اکران برساند. سینمادار ادعای علاقه به سهراب سپهری دارد، به دلیل شباهتم با سهراب با من عکس یادگاری میاندازد، اما پای کار که میرسد حاضر نیست این فیلم را در سینمایش اکران کند. چون فکر نمیکند اساسا مختصات فیلمی درباره سهراب سپهری با فیلم کمدی پر فروش در گیشه متفاوت است. رویای سهراب، فیلمی وزین درباره یک شاعر ملی است و چنانچه در اکران حمایتی گسترده از آن شود، حتما نتیجه قابل قبولی میگیرد.
یعنی تقدیرهایی که از فیلمتان در جشنوارههای مختلف بینالمللی بهعمل آمد هم باعث حمایت بهتر داخلی در اکران عمومی نشد؟
متاسفانه در نظر مردم ما یک فیلم یا باید سیاسی باشد و در فستیوالی مثل کن که بیشتر به فیلمهای سیاسی میپردازد از آن تقدیر شود یا باید خیلی سطحی و صرفا در حد یک سرگرمی باشد. بعد از ۳۵سال فعالیت به خوبی میدانم اگر روی این دو موضوع کار شود، بازخورد خوبی از جانب مخاطب دریافت میشود. بخشی از زندگی سهراب سپهری باید همانگونه که بود به تصویر کشیده میشد و من به عنوان کارگردان نمیتوانستم ساز و آوازی در آن بگذارم یا دیالوگهای امروزی به آن بیفزایم یا نمیتوانستم رنگی سیاسی به آن بدهم که در فستیوالهای بینالمللی هیاهو به پا کند و مخاطبان داخلیاش زیاد شود. زاویه نگاه من به عاشقانههای سهراب در رویای سهراب طوری بود که پنج جشنواره معتبر جهانی آن را به نمایش گذاشته و از آن تقدیر کردند. حتی در جشنواره مسکو منتقدان گفتند این فیلم به گونهای شباهت به فیلمهای تارکوفسکی دارد. کرونا هنوز تقریبا کنترل نشدهبود که رویای سهراب در تاشکند، بخارا، سمرقند و خیوه اکران شد و مردم آنجا واقعا استقبال خوبی از آن کردند. مردم باید از فیلمی درباره سهراب حمایت کنند که فیلمسازان دیگر هم گرایش به ساخت آثاری درباره مفاخر ادبی داشته باشند.
و در پایان، دنیای فیلم رویای سهراب برای دوستان و آشنایانی که از نزدیک سهراب را دیدهاند، چقدر باورپذیر است؟
خیلی، پیش از اکران عمومی یک نمایش خصوصی در دفتر کارم برای چند نفر از دوستان سهراب گذاشتم. دوستانی که امروز دیگر همگی کهولت سن دارند. آنها خیلی فیلم را دوست داشتند و حتی به من گفتند سهراب فیلم شما از خود سهراب هم سهرابتر است. به هر حال من سالها در سینمای واقعگرا مشغول فعالیت بودم و در رویای سهراب سعی کردم از زاویه نگاه خودم پرده از زوایای پنهان سهراب بردارم. چه بسا همین بخش از زندگی سهراب از زاویه نگاه کارگردانی دیگر به شکل دیگری درآید، اما آنچه مسلم است این که درباره زندگی هر کدام از مفاخر ادبی بارها و بارها میتوان فیلم ساخت.