وکیلی در ابتدای برنامه درباره اولین مواجهه خود با امام حسین (ع) گفت: من اهل شهرستان تربت حیدریه هستم که یک فاصله یک ساعته تا مشهد دارد. ایام محرم در آنجا خیلی ایام خاصی بود. یعنی یکی از جذابترین لحظات زندگی من، آن روزهایی بود که چند روز قبل از دهه محرم به استقبال میرفتیم و پدرم لباسهای مشکی را تنمان میکرد. یک هیاتی هم بود که پدرم سالیان سال در آن هیات حضور داشت. به طور کلی برای من خیلی فضای خوبی بود، باتوجه به اینکه خیلی از خاطراتم در تابستان بود که در آن هوای خیلی گرم در هیات مینشستیم. فکر میکردم من هم که به هیات آمدهام، نباید آب بخورم و اگر در این شرایط سخت قرار بگیرم، شاید یک اتفاق خوبی بیفتد. یعنی در عالم بچگی اینطور فکر میکردم. یکی از سوالات همیشگی که داشتم هم این بود که چرا در هیات غذا کم نمیآید و یادم نیست که یک نفر در آن شلوغی گفته باشد، غذا به من نرسید. یعنی اصلا چنین چیزی امکان نداشت. گاهی هم در کنار هیات میایستادم تا ببینم غذا چه زمانی تمام میشود.
وی درباره نوحههایی که به یاد دارد، گفت: یک نوحهای که خیلی دوستش داشتم این بود «کمی آهستهتر به کجا میروی؟ بدون زینبت تو چرا میروی؟» این نوحه را به خوبی از زمان کودکی به یاد دارم.
دوست داشتم از تربت حیدریه به مشهد پیاده بروم
بازیگر سریال «تهران پلاک ۱» درباره زمانی که قصد داشته است به مشهد برود، توضیح داد: من به دلیل اینکه بچه کوچک خانواده هستم، حساسیتهای زیادی روی من بود. یادم میآید با یک هیاتی صحبت کردم و قرار بود از تربت حیدریه به سمت مشهد پیاده برویم که دو روز زمان میبرد. خوشحال بودم که میخواستم بروم و مادرم گفت به هیچ عنوان نباید بروی، پیاده میخواهی بروی و در جاده ممکن است با ماشین تصادف کنی. درحالی که مادر من بسیار معتقد بود، اما خب نگرانم بود. درنهایت همراه با هیات رفتم که مادر و پدرم با ماشین آمدند دنبالم و من را برگرداندند. اتفاقی که خیلی برایم ناراحت کننده بود و جلوی همه خجالت کشیدم اما بعد از مدتی به مشهد رفتم و مادر و پدرم از دلم درآوردند.
به امام رضا (ع) گفتم اگر مشکل من حل نشود، دیگر به حرمات نمیآیم
وکیلی درمورد اینکه در میان اهل بیت بیشتر به کدام یک متوصل میشود، گفت: مادر و پدرم همیشه میگفتند اگر به دو نفر رجوع کنی هیچوقت رویت را زمین نمیاندازند؛ یکی حضرت ابوالفضل (ع) و دیگری هم حضرت علیاصغر (ع). به دلیل اینکه میگفتند آنها با شرایط خاصی شهید شدهاند. من تمام اهل بیت را خیلی دوست دارم اما به دلیل نزدیکی به امام رضا (ع) خیلی اتفاقات عجیب و غریب در زندگیام افتاده و خیلی جاها امام رضا (ع) من را نجات داده است. یک اتفاقی در جایی به اشتباه برایم رقم خورد که میتوانست کل زندگیام را تحت تاثیر قرار بدهد و چند ماه زمان میبرد تا بتوانم ثابت کنم. دهه اول محرم بود که امام رضا (ع) را به امام جواد (ع) قسم دادم و گفتم اگر مشکلام حل نشود دیگر به حرمات نمیآیم. الان که با خودم فکر میکنم، میگویم اگر تو نروی چه میشود؟ مگر از امام رضا (ع) طلبکار هستی؟ بعد از این ماجرا هم مادرم گفت سر نماز به امام رضا (ع) گفتم پسرم مشکلی برایش پیش آمده است که او را در مشهد از شما میخواهم. من در کرج این اتفاق برایم افتاده بود و به شکل عجیبی مشکلام حل شد و صبح روز بعد در مشهد در کنار مادرم بودم.
دوست دارم نقش وهب نصرانی را بازی کنم
وکیلی در پاسخ به این که اگر قرار باشد نقش یکی از شخصیتهای واقعه کربلا را بازی کند، دوست دارد چه نقشی باشد، گفت: من شخصیت وهب نصرانی خیلی برایم جذاب است. او شب قبل از واقعه عاشورا ازدواج میکند و به همراه همسر و مادرش به کربلا میآید که در وسط راه با امام حسین (ع) روبهرو میشود. او در فیلم «روز واقعه» میگوید تمام حجت من از مسلمانی امام حسین (ع) است.
حامد وکیلی در انتهای برنامه گفت: از شما سپاسگزارم که این شرایط را فراهم کردید تا درباره امام حسین (ع) صحبت کنم. فکر میکنم نسبت به رفتن کربلا و ماجرای امام حسین (ع) خیلی مصممتر شدهام. احساس میکنم نشانههایی برایم آمده است که خیلی جذاب است.